پرسشی که در این رابطه مطرح میشود این است که چرا جنگ جهانی دوم و فجایع آن این قدر برای هنرمندان سینما عزیز است و آنها دوست دارند فیلمهایی در این رابطه بسازند؛ چرا صنعت سینما نمیخواهد جنگ را فراموش کند و با تولید فیلمهایی در این رابطه، خاطره آن را زنده و داغ نگه میدارد؟ریکی گراویس سال قبل در مراسم جوایز گلدنگلوب به کیت وینسلت «کتابخوان» گفت: «به تو نگفتم فیلمی درباره فجایع و وقایع جنگ جهانی دوم بازی کن، تا جوایز به سویت سرازیر شوند؟!»
البته گراویس با بیان این جمله داشت با همبازی خود شوخی میکرد ولی مثل هر حرف جدی دیگری که با لحنی طنز و شوخ بیان میشود، این جمله هم رگههایی از واقعیت را در خودش دارد. نمیتوان انکار کرد که جنگی بودن فیلم «کتابخوان» و نقش وینسلت در آن، کمک خیلی زیادی کرد تا وی اولین جایزه اسکار بهترین بازیگری خود را به دست بیاورد اما فقط به همین دلیل نیست که فیلمسازان دوست دارند به سراغ مضمون جنگ بروند
منتقدان سینمایی میگویند دست بالا را در فیلمهای شرکتکننده در بخش بهترین فیلم خارجی سال را هم محصولات جنگی دارند. 8فیلم از 65 فیلم نامزد شده در این بخش، درباره جنگ جهانی دوم است که از زاویه و دیدگاههای متفاوتی به این مسئله نگاه کردهاند.
«باریا»(ایتالیا)، «قولهای فراموش شده» (اسلواکی)، «چشمانداز شماره2» (اسلونی)، «مکس مانوس» (نروژ)، «محافظ» (جمهوری چک)، «تمرد» (لوکزامبورگ) و «زمستان دوران جنگ» (هلند) فیلمهایی هستند که قصهشان در سالهای جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد. «روبان سفید» محصول اتریش، آلمان و فرانسه هم قصهاش در فضای سال 1912 آلمان رخ میدهد و با آنکه قصه فیلم در سالهای قبل از جنگ جهانی دوم اتفاق میافتدولی داستان نسلی را تعریف میکند که در آینده تبدیل به اعضای حزب نازی میشوند. به همین دلیل، این فیلم را هم میتوان یکجورهایی به دوران جنگ جهانی دوم ربط داد.
تحلیلگران سینمایی روی 2 فیلم دیگر هم به عنوان امیدهای اسکاری حساب باز کردهاند؛ « لعنتیهای بیآبرو» ساخته کوئنتین تارانتینو و «صلیب آهنی» ساخته جاشوا نیوتن.هر دو فیلم مضمونی در باب انتقام دارند و در شرایطی که فیلم جاشوا نیوتن موفقیت مالی چندانی در جدول گیشه نمایش کسب نکرده، فیلم تارانتینو با فروش 120میلیون دلاری خود در آمریکای شمالی، پرفروشترین ساخته سینمایی این فیلمساز لقب گرفته است. فروش بینالمللی فیلم هم همین روزها به 200میلیون دلار خواهد رسید.
هالیوود از دهه 50میلادی به اینسو، توجه ویژهای به مضمون جنگ در فیلمهای خود نشان داده است؛ «قضاوت در نورنبرگ» و «خاطرات آن فرانک» تنها نمونههایی از این کارها هستند. محصولاتی که قصهشان درباره جنگ جهانی دوم است تا به حال بیش از 30بار نامزد دریافت جایزه شدهاند و حداقل 5 تای آنها را به دست آوردهاند و فیلمسازان مختلف با بهرهگیری از واقعیتهای تلخ آن دوران، آنها را به شکلی درام و تماشاچیپسند به صورت فیلم سینمایی درآوردهاند. این فیلمها در سراسر جهان تماشاگران ویژه خود را داشتهاند.
آنت اینسدوری، مدیر واحد و استودیوی فیلم دانشگاه کلمبیا میگوید: «فیلمهایی که در ارتباط با مضمون جنگ هستند، در ژانرهای مختلفی تولید شدهاند. آنها هم مستند هستند و هم داستانی، هم کوتاه هستند و هم بلند.
نکته اصلی این است که عموم فیلمسازان جهان مایلند فیلمهایی در این رابطه بسازند. شاید این فیلمها در دور اهدای جوایز جشنوارهها و مراسم مختلف سینمایی با موفقیتهایی روبهرو شوند اما حرف اصلی این است که مخاطب بیشتری پیدا کنند و پیام ضدجنگ خود را به گوش تعداد بیشتری از تماشاگران برسانند.» این منتقد سینما به «طبل حلبی» (1979) اشاره میکند؛ اولین فیلمی که آلمان برای آکادمی اسکار فرستاد تا در رقابتهای رشته بهترین فیلم خارجی رقابت کند.
او میگوید از این فیلم تا «متقلبها» در سال2007- که اسکار بهترین فیلم خارجی سال را از آن خود کرد- اکثر هنرمندان بینالمللی در این فکر هستند که بحث اتفاقات دوران جنگ را زنده نگه دارند. استقبال هالیوود از نمایش عمومی این فیلمها در سطح کشور آمریکا و تحسین آنها در مراسمی مثل اسکار، بیانگر اشتیاق و شوق هالیوودنشینان از تعریف قصههایی است که افکار شیطانی دوران جنگ را به نقد میکشد و تلاش مردم عادی برای رهایی را تحسین میکند.
در یک دهه گذشته فیلمهایی مثل «متقلبها»، «زندگی زیباست» و «هیچ جا در آفریقا» جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی سال را گرفتهاند اما مایکل بارکر، مدیر واحد تولید فیلمهای مستقل شرکت سونی اصرار دارد که تماشاگران سینما باید خیلی مراقب باشند که این فیلمها را به دست فراموشی بسپارند. به گفته او: «بله، ممکن است که آکادمی اسکار و اعضای آن علاقهمند به چنین سوژهای باشند اما آنها در عین حال علاقهمند به سوژههای مختلف و متفاوت دیگری هم هستند. به همین دلیل، سازندگان این نوع فیلمها نباید در فکر راضی نگه داشتن آکادمی اسکار باشند. مخاطب اول و اصلی این فیلمها، مردم عادی هستند.»
کلودیا لندسبرگ، کارگردان هنری شرکت فیلمسازی هلند فیلم- که از تهیهکنندگان «زمستان دوران جنگ» است- میگوید: «آکادمی اسکار همیشه فیلمهای سینمایی را از زاویههای متفاوتی نگاه میکند. در عین حال، هر کشوری هم تلاش دارد بهترین اثر خود را برای رقابتهای اسکار بهترین فیلم خارجی به این آکادمی ارائه کند. طبیعی است که این فیلم باید عناصر متعدد و مختلفی را در خودش داشته باشد تا مردم بتوانند دربارهاش قضاوت کنند.
فقط بحث یک مضمون خوب مطرح نیست، جنبههای فنی فیلم هم باید قابل دفاع باشد. وقتی فیلمی موفق به دریافت جایزه اسکار میشود، به صورت طبیعی توجه تعداد بیشتری از تماشاگران را به خود جلب میکند. به همین دلیل، فیلمهایی که مضمون جنگی دارند در صورت موفقیت اسکاری، میتوانند مخاطب بیشتری پیدا کنند. پیداکردن مخاطب بیشتر به معنی آن است که پیامهای ضدجنگ در سطح وسیعتری پخش خواهد شد.»
یک نکته که تحلیلگران اقتصادی سینما به آن اشاره میکنند این است که در کل فیلمهایی که با مضمون جنگ جهانی دوم ساخته میشوند، کارهایی پر هزینه هستند که از نظر تکنیکی هم بسیار شیک و شسته رفته به نظر میرسند. البته این موضوع را میتوان بیشتر در مورد فیلمهای هالیوودی صادق دانست، وگرنه محصولات جنگی سینمای اروپا بیشتر فیلمهای غیرمتعارف و هنری هستند که با هزینههای پایین تهیه و تولید میشوند. از این فیلمها بیشتر به عنوان آثاری اسم برده میشود که باب میل و پسند جشنوارههای بینالمللی هستند اما در سالهای اخیر، این فیلمها در همان حال که مورد رضایت منتقدان سختگیر قرار گرفتهاند، در سطح عمومی هم با واکنشهای مثبتی از سوی تماشاگران روبهرو بودهاند.
در عین حال میتوان گفت این دو نوع سینما یکجورهایی به یکدیگر نزدیکتر شدهاند؛ از یکسو، محصولات هالیوودی از حال و هوای اکشن و ماجراجویانه خود دور شده و به سمت تعریف رئالیستی قصههای جنگی خود رفتهاند و از سوی دیگر، محصولات غیرمتعارف اروپایی قصههایشان را به زبانی ساده و مورد قبول عامه تماشاگران تعریف میکنند. این نکته باعث شده تا شمار تماشاگران هر دو گروه فیلمها افزایش یابد.
اما ضرورت ساخت فیلمهای جنگی؛ ایوتا گرنا، تهیهکننده «قولهای فراموش شده» در این رابطه میگوید: «گروههای نئونازی در بسیاری از کشورهای اروپایی در حال رشد و گسترش هستند. شما آنها راحتی در کشوری مثل اسلواکی هم میتوانید پیدا کنید. از سال1965 و بعد از فیلم «مغازهای در خیابان مین» هیچ فیلمی با مضمون جنگ و قتلعامهای آن در این کشور تولید نشده است. این فیلم جایزه اسکار گرفت ولی بعد از آن خبری از ساخت فیلمهای جنگی نشد. اعتقاد من این است که تماشاگران جوان کشور نیازمند آن هستند که قصههاییرا درباره این فاجعه تاریخی روی پرده سینما ببینند. هیچ یک از ما نباید خاطره آن دوران تاریخی را از یاد ببریم؛ آن اتفاق باید جلوی چشم ما باشد تا از وقوع دوباره چیزی شبیه آن جلوگیری کنیم.»
ورایتی