حال در این مواجهه گاهی زرق و برق ظاهری، چشم برخی را تار و کور میکند و عاملی برای تسلیم آنان میشود و گاهی هویت، قدرت مقاومت در برابر این هجمه را دارد و دشمن را عقب میراند. در این مسیر، دانا و ناآگاه همه در میدان هستند و همه مشغول کارزارند؛ گاهی دانا میبازد و گاهی هم ناآگاه ولی وقتی یک شهره به دانایی میبازد، بر عده دیگری نیز تأثیر میگذارد و آنها را هم مهیای باخت میکند.
درباره راهکارهای مقابله با جنگ نرم به سراغ عباس سلیمی نمین، استاد دانشگاه و مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران رفتیم و از او درباره مشخصات جنگ نرم پرسیدیم.
- جنگ نرم همانگونه که از نامش پیداست یک نوع حرکت آرام و تدریجی است به گونهای که مخاطب این ستیز، متوجه اهداف اقدامی که علیه او صورت میگیرد نمیشود. هدف جنگ نرم ایجاد تغییرات در باورهای قلبی و اجتماعی است و از آنجاییکه حالت تدریجی دارد درک آن بسیار سخت است. برای ایجاد شناخت، برخی از مصادیق عینی آن را بازگو کنید.
خود انقلاب اسلامی یک حرکت نرم بود. این حرکت تلاش کرد در کشوری که تحت تسلط بیگانه قرار گرفته و توانسته بود باورهای ذهنی جامعه را نسبت به استقلال و توانمندیهای خود تخریب کند، این جامعه را بهتدریج باورمند کند و تحول بزرگی را در ایران موجب شود. از اساس جنگ نرم، بعد از مطالعه جمهوری اسلامی ایران توسط دانشمندان غربی رایج شد؛ یعنی آنچه امروز از جانب غرب علیه جمهوری اسلامی دنبال میشود ماحصل مطالعات عمیق آنها راجع به انقلاب اسلامی است.
- دشمن، جنگ نرم را در چه مرحلهای از انقلاب اسلامی در دستور کار قرار داد و یا به تعبیر بهتر دشمن کی به این نکته رسید که بایستی از جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی استفاده کند؟
از سال 1362 یا 1363 به این طرف، غربیها به این نتیجه رسیدند که درباره این تحول بزرگ در ایران از طریق کار فرهنگی و استحاله، افراد دستاندر کار اداره این جامعه به اهدافشان نایل آیند. این مدل البته بعدها در کشورهای تحت تسلط بلوک شرق نتیجه بخش بود و بهدلیل اینکه آنها به لحاظ مبانی اعتقادی تزلزل داشتند این حرکت به سرعت نتیجهبخش شد. در حقیقت در این شرایط، جنگ نرم آخرین تلنگر را به آنها زد زیرا این کشورها ابتدا از درون فرو ریخته بودند. اشتباه غرب در مورد انقلاب اسلامی این بود که آنها قادر به درک تفاوتهای مبنایی و ریشهای جامعه ایرانی با جوامع غربی نبودند. آنها تصور کردند که همان الگو میتواند برایشان نتیجه بخش باشد.
- برخی حوادث بعد از انتخابات را مصداق جنگ نرم عنوان میکنند آیا شما هم با آنها موافقید؟
حوادث بعد از انتخابات فی نفسه جنگ نرم محسوب نمیشود بلکه این جنگ خیلی قبل از انتخابات شروع شده و تصوربیگانه این بود که در انتخابات میتواند از ماحصل کارکرد چندین ساله خود بهرهبرداری کنند. البته با همان پیش زمینهای که گفتم نتوانستند به اهداف خود در این زمینه نایل آیند.
- آیا توصیه مقام معظم رهبری مبنی بر جذب حداکثری نوعی مقابله از جنس خود این حرکت محسوب میشد؟
از آنجایی که جنگ نرم، باورها را مورد هدف قرار میدهد طبیعی است کسانی که تحتتأثیر این حرکت نرم قرار گرفتهاند با حرکات غیرنرم در اعتقاد خود راسختر میشوند. تنها راه مقابله با جنگ نرم تقویت باورهای ملی، مبانی استقلال و اعتقادات و باورهایی است که هویت ملی را رقم میزند. لذا اگر ما با کسی که تحتتأثیر جنگ نرم قرار دارد برخورد سخت داشته باشیم، به این معنی است که فکر مهاجم درست است.
- بسیاری از کارشناسان یکی از راهکارهای ریشهای را جنبش نرم افزاری که از سوی مقام معظم رهبری طرح شده بود، میدانند نظر شما در این خصوص چیست؟
قطعا جنبش نرم افزاری میتواند یک راهکار اساسی برای تقویت مبانی فکری و مقابله با جنگ نرم باشد. جنبش نرمافزاری یعنی یک حرکت گسترده برای تولید اندیشه. جامعهای که بتواند برای تولید اندیشه گامهای بلند بردارد، در مقابل هجمههای فرهنگی جنگ نرم مصونیت پیدا میکند. جامعهای که از تولید فکر باز بماند و مصرفکننده تولیدات فکری دیگران شود یک جامعه متزلزل محسوب شده و ضربهپذیر میشود. چنین جامعهای توانمندی لازم را برای اداره خود ندارد و محتاج به دیگران است و در این شرایط است که دیگر استقلال معنی خود را برای آن جامعه از دست داده و فاقد هویت میشود. در این زمان است که ملت احساس سرگردانی کرده و گهی به این سو میرود و گهی به آن سو. گاهی به دامان سرمایه داری پناه میبرد و بعضی از اوقات به دام سوسیالیسم میافتد. چنین جامعهای درواقع زیر سلطه فرهنگی و فکری دیگر مکاتب است و بهدنبال این مسئله لاجرم باید سلطه سیاسی را نیز بپذیرد.
- این همان بحران هویت است که زمینهساز سلطه دیگران بر کشور میشود؟
بله. در واقع جنگ نرم برای این است که جامعهای را دچار بحران هویت کنند. معمولا پیشقراول سلطه، بیهویتکردن جوامع است و چنانچه جامعهای دارای هویت باشد نمیتوان آن را تحت سلطه گرفت زیرا هویت نیز مثل پادشاه میماند که دوتای آن در یک اقلیم نمیگنجند.
- بهنظر میرسد که به این مهم کم توجهی شده است.
این رهنمود رهبر انقلاب بسیار مهم است ولی کار بسیار سختی است. از این جهت که برای تولید فکر باید بسترهای لازم فراهم شود. حوزههای علمیه و دانشگاهها بسترهای اصلی تولید اندیشه هستند که در هیچ کدام از آنها تولید اندیشه نمیشود. ما در این باره باید تحمل تفکر جدید را بازتولید کنیم اما چنین ظرفیتی ایجاد نشده است و وقتی بحث جدیدی از سوی یک استاد دانشگاه و یا اندیشمند طرح میشود او را به قدری تحت فشار میگذارند که از حرف خود عقب بنشیند. اگر تحمل اندیشه مخالف را نداشته باشیم نمیتوان تولید فکر کرد. هماکنون هزینه تولید اندیشه به حدی بالا رفته که کسی جرأت نمیکند به آن سمت برود و تعداد نادری از اندیشمندان داخلی هستند که حاضر به پرداخت این هزینه شدهاند و بقیه سر خود به سلامت دارند. من در حوزه فعالیتم در تاریخ این فضا را به خوبی حس کردهام. نه در تاریخ باستان، نه تاریخ اسلام وحتی در تاریخ معاصر زمینه تولید فکر جدید وجود ندارد و هرنوع برداشت جدید با مقاومت و بایکوت روبهرو میشود.
- به تعبیر شما جامعه دانشگاهی دچار انجماد فکری شده است؟
دقیقا و یک عدهای تلاطم در آنچه تاکنون تدریس کردهاند را برنمیتابند. استادی 20 سال پیش جزوهای را تهیه کرده و هنوز هم همان را تدریس میکندو به زعم خود در یک آرامشی به سر میبرد در حالی که این آرامش نیست بلکه رکود است که به جامعه ضربه وارد میکند.
- بحث شما مربوط به زیرساختهای یک رشته تحصیلی است یا روبناها؟
خیر این مباحث مربوط به پایههای اعتقادی نیست. یک زمان ما درباره اعتقادات اصولی سخن میگوییم اما یک زمانی دیگر راجع به برداشتهای افراد از این پایهها بحث میکنیم. روی صحبت با قسم دوم است. قطعا میتوان در این باره تجدید نظر کرد.
- فکر میکنید علت این مقاومت چیست؟
علت اول این است که علوم ما بالاخص علوم انسانی متأثر از مکاتب غربی بوده است. هنوز هم متأسفانه این حالت وجود دارد و عمدتا در محافل علمی ما اندیشههایی مطرح میشوند که متعلق به صاحب نامهای غیرایرانی هستند. این هم لزوما ناشی از غرب باوری نیست بلکه یک نوع عادت است. علت دوم تنبلی اساتید ما است که تلاشی برای روزآمد کردن خود نمیکنند؛ از این کلاس به آن کلاس رفته و طی سالیان متمادی یک مفهوم را به دانشجو منتقل میکنند. جزوهای را که ترجمه یک اثر در 50 سال پیش بوده و هماکنون در خود غرب منسوخ شده است تدریس کرده و بدین وسیله از بالندگی قشر دانشجو جلوگیری میکنند.
- هدایت این جنبش به چه شکلی میسر است. آیا جنبش نرمافزاری را باید از پایین به بالا هدایت کنیم یا باید ارادهای از بالا به پایین تکلیف کند؟
این یک حرکت دستوری نمیتواند باشد. باید این از دل جامعه بجوشد. این انتخابات به ما امکان داد به فرصتهای بسیاری دست پیدا کنیم که از آن جمله توجه جدی به همین نکته است. وقایع بعد از انتخابات نقاط ضربه پذیر ما را مشخص کرد. بصیرت ما روشنگر مسیر حرکتمان میتواند باشد و رسانهها مهمترین اهرمهای روشنگری این مسیر میتوانند باشند.
- به چه شکل و در کدام مسیر؟
ببینید رشد جامعه ما در گرو اتحاد میان افراد است. یک جامعه متحد میتواند دستاوردهای بزرگی داشته باشد و جامعه متفرق قادر به حل مشکلاتش نخواهد بود. امروز همه دلسوزان متوجه شدهاند که دشمنان خصومت و چنددستگی را هدف گرفتهاند و ملت را روبهروی هم قرار میدهند تا دچار تفرق شده و همه اندیشه ما این باشد که همدیگر را دفع کنیم و انرژیای برای توسعه نداشته باشیم.