دیدگاههای آدمها تغییر میکند، شناختشان نسبت به زندگی و خودشان عمیقتر میشود، همه مشکلات و مسائلشان حل میشود، زندگی تازهای را تجربه میکنند و ... حالا قرن بیست و یکم دهساله شده و من متوجه شدهام که اشتباه میکردهام. خیلی چیزها بهتر که نشده، بدتر هم شده، فاجعههای زیادی به بار آمده که هنوز خیلیهایشان در جریان اند و تأثیرشان را هم روی زندگی آدمها گذاشتهاند. حالا فهمیدهام که تغییر و دگرگونی کاری به عدد و شماره و اندازهگیریهای سال و ماه و قرن ندارد؛ روند طبیعی خودش را طی میکند، با سرعت طبیعی خودش.
البته نه این که در طول این ده سال هیچ اتفاق خوبی نیفتاده باشد. این را بهخصوص از روی تغییراتی میگویم که در دنیای معماری اتفاق افتاده. آخر معماری یکی از آن چیزهایی است که خیلی زود، زودتر از خیلی پدیدههای دیگر، ویژگیها و مسائل مربوط به زندگی آدمها را منعکس میکند: دیدگاهها، سلیقهها، کشفهای نو، اتفاقهای بزرگ و دگرگون کننده و... خب هر چه نباشد معماری هنری است که آدمها به کمک آن محیط زندگیشان را میسازند؛ جایی که سالهای سال در آن زندگی میکنند و آن را برای فرزندان و فرزندان فرزندانشان باقی میگذارند.
ورزشگاه «آشیانه پرنده»
چرا راه دور برویم، مگر نه این که در این ده ساله توجه آدمها به حفظ محیط زیست بیشتر شده؟ مگر نه این که آدمها متوجه شدهاند که هر رفتاری که با محیطزیست داشته باشند روی زندگی خودشان تأثیر میگذارد؟ خب این توجه خودش را در شیوههای معماری هم نشان داده. حالا خیلی از هنرمندان معمار سعی میکنند ساختمانهایی را طراحی کنند که ساکنانشان ارتباط بیشتری با طبیعت داشته باشند و در ضمن بتوانند در آنها بیشتر از انرژیهای طبیعی استفاده کنند تا محیط زیست کمتر آلوده شود. نمونه معروف آن همین ساختمان ورزشگاه «آشیانه پرنده» است که سال 2008 برای بازیهای المپیک پکن افتتاح شد و حالا یکی از مهمترین ساختمانهای دهه اول قرن بیست و یکم به حساب میآید. هرتزوگ و دُمِرون، دو هنرمند معمار معروف سوئیسی آن را طوری طراحی کردند که تهویه هوای ورزشگاه بهاین بزرگی که 80 هزار تماشاچی در آن جا میشود کاملاً به صورت طبیعی اتفاق بیفتد و نیازی به استفاده از سوخت نداشته باشد و در ضمن آب، سرما و گرمای مورد نیازش هم از منابع و انرژیهای موجود در طبیعت تأمین شود. این دو هنرمند معمار برای رسیدن به این هدف از طرح لانه پرندهها الهام گرفتند.
یکی دیگر از مهمترین ساختمانهایی که در این دهه ساخته شده و توجه آدمها را به حفظ محیط زیست از زاویهای متفاوت نشان میدهد، بخش جدید موزه «تِیت مدرن» لندن است. اتفاقاً این ساختمان را هم هرتزوگ و دمرون طراحی کردهاند. آنها یک کارخانه قدیمی برق را که در کنار رودخانه تایمز لندن قرار داشت و سالهای سال از آن استفاده نشده بود، به بخشی از این موزه تبدیل کردند. آنها با این ابتکار بینظیر، با صرف انرژی و هزینه کمتر، ساختمان قدیمی خوب، اما بلااستفاده ای را به مرکزی فرهنگی تبدیل کردند؛ مرکزی که سالانه میلیونها بازدید کننده دارد و میتواند خیلی از اندیشهها و دیدگاههای تازه را شکل بدهد. پیش از این اتفاق، قرار بود این ساختمان تخریب و به جای آن ساختمانی دیگر با استفادهای متفاوت ساخته شود، اما مردم شهر لندن به تبدیل آن به موزه رأی دادند. این اتفاق تغییر مهم دیگری را هم که در این دهه شکل گرفته نشان میدهد؛ این که آدمها به فعالیتهای فرهنگی اهمیت بیشتری میدهند و بهتجربه میدانند که با ایجاد فرهنگی غنیتر میتوانند خیلی از مسائل را بهطور ریشهایتر حل کنند.
بخشی از موزه «تیتمدرن»
دلیل این که تعداد مراکز فرهنگی، موزهها و کتابخانههایی که در ده سال گذشته ساخته شده از هر زمان دیگری بیشتر بوده هم همین است. شاید عجیب نباشد که یکی از مهمترین و بزرگترین اتفاقهایی که در تاریخ معماری افتاده ساخت یکی از همین ساختمانها در همین دهه است: ساختمان «تالار کنسرت والتدیزنی» یا همان «دیزنی هال». این ساختمان که «فرانک گِهری»، معمار مشهور کانادایی آن را برای اجراهای زنده موسیقی طراحی کرده، از شگفتانگیزترین و زیباترین ساختمانهای جهان است و تأثیر زیادی روی نگاه و دید معماران دیگر و حتی عموم مردم گذاشته است. گهری طرح بیرونی این ساختمان را به شکل موسیقی طراحی کرده است. شاید توصیف عجیبی باشد، اما وقتی به آن نگاه میکنیم، واقعاً احساس میکنیم که این ساختمان دارد برای چشممان موسیقی مینوازد! شاید بههمین دلیل هم هست که دیزنی هال تبدیل به نمادی شده از نوآوری و تولد جهانی تازه و متفاوت در قرن جدید.
تالار کنسرت والتدیزنی
توجه به مسائل فرهنگی و محیطزیستی تنها عواملی نبودهاند که در شکل و نوع ساختمانهایی که در این دهه ساخته شدهاند تأثیر گذاشتهاند. یکی از موضوعهایی که همیشه در طراحی ساختمانهای شهری مطرح بوده تعیین حدی مشخص برای ساختمانهای بلند بوده، حدی برای بلندی آنها و حدی برای تعداد ساختمانهای بلند یک شهر. ارتفاع زیاد ساختمانها یا تعداد زیاد ساختمانهای بلند باعث میشوند ساکنان شهر بهراحتی آسمان را نبینند و این اتفاق در روحیه آنها و عملکردشان تأثیر زیادی میگذارد. با وجود این، همچنان در همه شهرهای بزرگ ساختمانهای بلند ساخته میشوند و حتی تب آن به شهرهای کوچکتر هم کشیده شده است. مردم از این اتفاق به عنوان نشانهای از امروزی شدن استقبال میکنند، بیخبر از تأثیری که روی آنها میگذارد و از این که دلیل اصلی این اتفاق مسائل اقتصادی و تولید درآمد بیشتر برای سازندگان این ساختمانهاست. در حقیقت اقتصاد یکی از مهمترین عوامل تعیینکننده در معماری است که همیشه خیلی از عوامل دیگر را تحتالشعاع قرار داده است. اما در دهه گذشته اتفاقی افتاد که دستاندرکاران و تصمیمگیرندگان را وادار کرد یک بار دیگر به موضوع تعیین حد برای ساختمانهای بلند فکر کنند. این اتفاق سقوط ساختمانهای تجارت جهانی در یازدهم سپتامبر سال 2001 بود. بعد از این اتفاق مسئولان بعضی از کشورها تصمیم گرفتند دیگر اجازه ساخت هیچ ساختمان بلندی را صادر نکنند. اما اجرای این تصمیم زمان زیادی طول نکشید و باز رقابت در ساخت ساختمانهای بلند شروع شد؛ برجهای شانگهای و تایوان سر به فلک کشیدند و دست آخر هم دوبی در مسابقه ساخت بلندترین برج جهان برنده شد. هر چند رکود اقتصادی، که یکی دیگر از اتفاقهای مهم این دهه بود، روی ساخت این ساختمانها و ساختمانهای دیگر دنیا هم تأثیر گذاشت.
برج شانگهای
اتفاقهای خوب و بد زیادی در این دهه افتاده که بر دنیای معماری هم تأثیر گذاشته. وقتی آنها را مرور میکنم، ویژگیهای روند طبیعی تغییرات را بیشتر و بهتر میشناسم و دیگر توقع ندارم همه چیز بهطور ناگهانی و معجزهآسا به بهترین شکل تغییر کند. اما این را هم میفهمم که تکتک ما آدمها در شکل دادن به این تغییرها سهم داریم. با توجه به محیط زیست به عنوان بخشی از وجود خودمان، ایجاد امکانهای فرهنگی برای آشنایی بیشتر با دیدگاههای تازه، یا شناخت عمیقتر عواملی که در محیط زندگیمان تأثیر میگذارند و میدان دادن به بعضی از آنها و حذف بعضی دیگرشان؛ درست همانطور که میتوانیم در
شکل دادن به خانههایمان نقش داشته باشیم و آنها را آنطور که دوست داریم بسازیم یا با بیتفاوتی یک عمر در خانهای زندگی کنیم که دوستش نداریم و برای بهتر شدنش هم هیچ کاری نکنیم.