آقا کریمخان بوذرجمهری یک سال پیش از آنکه رضاخان بر مسند پادشاهی ایران بنشیند، رفتهرفته تهران را به هیأت پایتختی مدرن درآورد و اسباب و لوازم حکومت جدید را فراهم میآورد.
اما هیچکس نمیدانست تهرانی که به سمت جهان جدید ناگهان خیز برداشته و در حرکت است، تنها ظاهری زیبا دارد و در درون این شهر دیرینه بازگشتی باور نکردنی به ارزشهای پیش از مشروطیت خواهد داشت. درواقع لباسی که بوذرجمهری به قامت تهران میدوخت بسیار فریبنده بود اما در پس آن هیچ چیز جز تکیه بر اصول دیکتاتوری نبود.
هرچند جلوههای آشکار این روش از دو سال قبل و به هنگام رئیسالوزرایی او در شهرداری تهران نمود یافت و با انتصاب کریمخان بوذرجمهری به عنوان شهردار آغاز شده بود، با آمدن بوذرجمهری به عنوان شهردار تهران، این شهر قدیمی خیلی زود چهره عوض کرد و رفته رفته گامهای تازهای به سمت یک پایتخت جدید برداشت.
کریمخان در اولین اقدام با استخدام یک مهندس روس طرح اولیه میدان توپخانه جدید را پیریزی کرد. نقشه اولیه این میدان برگرفته از میدان اصلی شهر پترزبورگ است. او با گرتهبرداری از میدان اصلی شهر پترزبورگ میدانی بزرگ و زیبا بنا کرد و در روز یازدهم دی ماه 1303 و به هنگام بازگشت رضاخان از سرکوب قیام خوزستان به او هدیه داد تا نویدی باشد برای آغاز تمام حرکتهای ظاهرمآبانه حکومت پهلوی، چرا که این اقدام در نگاه اول، بسیار مهم بود. اما هیچکس نمیدانست که در سالها بعد و با تکیه بر این اقدامات عوامفریبانه، بلدیه دوباره در سیطره حکومت باقی خواهد ماند و نشانی از آرمانهای اولین قانون تشکیل آن در سال 1286 بر خود نخواهد داشت.
گامهای لرزان
هیچکس نمیتواند انکار کند که کریمخان بوذرجمهری در دوره 10ساله شهرداریاش اقدامات بسیاری انجام داد. او علاوه بر ساخت میدان توپخانه جدید، توانست خیابانهای اصلی شهر را سنگفرش کند.
خیابانهای سپه، باغشاه، امیریه و لالهزار، همچنین راهاندازی خطوط اتوبوسرانی که با سه خط کار خود را آغاز کرد، در دوران او بود. او با تکیه بر مشاوران آمریکاییاش توانست تغییر ساختار بلدیه را نیز آغاز کند به عبارتی او فرآیندی را که از سالها قبل و با تصویب قانون بلدیه آغاز شده بود، رفته رفته به پیش برد.
نهادهای اداری مناسب با قوانین مختلف از جمله قوانین شهرداری، شهرسازی و ثبت املاک را به وجود آورد و بلدیه را تحت قوانین جدید به فعالیت درآورد. در این سالها بوذرجمهری در میان مردم از یک قزاق، به شهرداری خوشنام تبدیل شده بود، چرا که توانسته بود پایتخت قدیمی کشور را به شهری جدید و مدرن تبدیل کند.
قوانین متعدد او در شهر نظم به وجود آورد و بسیاری از امور شهری را ساماندهی کرد. او حتی برای نظافت تهران نیز دست به اقدامات جدیدی زد. عدهای را به عنوان کارگر استخدام کرد و در برخی از نقاط شهر، زبالههای سطح شهر را جمعآوری کرد. اما از آنجا که او چندان تصور روشنی از فعالیتهایش نداشت و گاه به توصیههای مشاورانش، دست به فعالیتهای نوین میزد، خیلی زود به دام تصمیمهای نابخردانه افتاد و ناگهان از شهرداری محبوب و دوستداشتنی، به فردی نادان تبدیل شد.
اگرچه بسیاری از اقدامات بوذرجمهری برای شهر اساسی و مهم به نظر میرسید، اما ناگهان با اقداماتی دیگر، بوذرجمهری پرده از واقعیت تازهای برداشت. او نشان داد که یک شهردار شایسته نیست، بلکه بسیاری از فعالیتهایش تنها گرتهبرداریهای ناموفق از تجارب برخی مشاورانش است وگرنه او چندان چیزی برای عرضه ندارد. کریمخان، میخواست تهران را توسعه دهد.
در این راه نیز هیچ چیز مانعش نمیشد. هر چند در سنگفرش کردن خیابانهای تهران، توانسته بود خدمت خوبی به شهر بکند، اما ویران کردن دروازههای شهر که به جا مانده از دوره ناصرالدین شاه بود، از او چهرهای منفور ساخت.
او به بهانه توسعه شهر، دوازده دروازه قدیمی شهر را ویران کرد و بر ویرانههای آن خیابانهای تازهای بنا کرد. اگر چه این اقدام او موجب اعتراض مردم شد، اما جز سکوت چیزی از مردم برنمیآمد.
هنگامی مردم از فعالیتهای غیرعقلانی بوذرجمهری اعتراض کردند که او به بهانه گسترش خیابانها، اقدام به قطع درختان کهنسال شهر کرد؛ درختانی که گاه عمرشان به سیصد سال هم میرسید. در کنار این اقدامات خراب کردن خانههای مردم باز هم به بهانه توسعه شهر، از او چهرهای مستبد و دیکتاتور ساخت. بدین ترتیب خیلی زود نفرت از او در میان مردم شهر گسترش یافت و در روزی از سال 1312 او به بهانه بیماری از سمت شهرداری کنار رفت.
آن سوی سکه
اما آن روی سکه، ماجرایی دیگر داشت. در کنار تمام اقدامات بوذرجمهری که هم از سویی شهر را گسترش و نظم داد و هم بسیاری از آثار تاریخیاش را از میان برد، داستان دیگری در جریان بود. ماجرایی که هولناکتر از ویرانیهای کریمخانم بود و تا سالها بعد، ادامه یافت و صدای اعتراض کمتر کسی را بلند کرد.
هنوز چند ماه از سلطنت نه چندان پردوام رضاخان نگذشته بود که او با تکیه بر اقدامات بوذرجمهری و با توجه بر قدرت طلبیاش، قانون بلدیه مصوب 1286 را لغو کرد. رضاخان به بهانه تمرکز بیشتر نظام برنامهریزی و تأمین اعتبار مالی شهرداری قانون دیگری را در سال 1309 به تصویب رساند. نکته جالب و بسیار حائز اهمیت این قانون به رغم اولین قانون بلدیه، انتخاب شهردار و اعضای شورای شهر را در اختیار وزارت داخله میگذاشت.
قانون جدید 8 ماده و 3 تبصره داشت و اگر چه توانست برخی از مشکلات شهرداری از جمله تأمین اعتبارات مالی را تا اندازهای حل کند، اما با تضعیف نقش انجمن بلدیه و انتصابی کردن شهردار، در عمل متضاد با اهداف اولین قانون بلدیه بود که براساس آن شهروندان امکان مشارکت در مدیریت شهر را داشتند.
در واقع قانون مصوب 1309 عملاً نقشی برای مردم قائل نشد و بلدیه، نهادی دولتی قلمداد شد که مجبور به پیروی از دستورات حکومتی بود. در بخشی از ماده چهارم این قانون آمده بود: «رئیس اداره بلدیه که از طرف وزارت داخله معین میشود، مسئول اجرای دستور اصلاحات بلدی است که از طرف دولت و انجمن بلدیه تصویب شده باشد.»
قرار نبود در حکومتی که رضا خان در رأس آن قراردارد، نهادی مردمی نیز شکل گیرد. چرا که او تمامیت خواهتر از آن بود که سهمی از حکومت را به مردم بدهد. تمام قوانین تصویب شده در قانون بلدیه نیز آمرانه بود. ماده پنج این قانون وضعیت نمایندگان و وظایف انجمن بلدیه را مشخص میکرد: «عده اعضای انجمن بلدیه در پایتخت و سایر شهرها بر حسب مقتضیات محل حداقل 6 نفر خواهد بود. شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان و طرز انتخاب و مدت تصدی اعضای انجمن و سایر وظایف آنها مطابق نظامنامهای که به تصویب کمیسیون داخله مجلس شورای ملی خواهد رسید، معین گردید.»
شاید شگفتانگیز باشد اگر بگوییم انجمن بلدیه دوران زمامداری رضاخان اختیاری نیز هم داشت که از جمله آن، اجازه وضع عوارض محلی بود. بر اساس ماده 6 این قانون «مجلس شورای ملی» به انجمنهای بلدی اجازه میدهد که برای تأمین مصارف بلدی هر محل به تنظیفات و روشنایی و تعمیرات و احتیاجات صنفی و معارضی بلدی و امثال آن، عوارض محلی وضع نماید، نحوه وضع عوارض مزبور، به این نحوه خواهد بود که انجمن بلدیه هر محل، عوارضی را که برای تأمین مقاصد مذکور در فوق لازم میداند، توسط رئیس بلدیه محل به وزارت داخله پیشنهاد خواهد نمود که پس از موافقت هیأت دولت به موقع اجرا گذارد، خواهد شد.»
پایان ماجرا
اقدامات بوذرجمهری در تهران توانست این شهر را به لحاظ کالبدی و فیزیکی گسترش دهد. هر چند در بسیاری از موارد این اقدام او چندان اساسی و مهم نبود و اما در سویه دیگر ماجرا، او هیچگاه به شهروندان شهر توجهی نداشت. اقدامات او اغلب به گسترش خیابانها و میادین محدود میشد، شهروندان تهرانی قبل از 1302 با شهروندانی که بعد از 1313زندگی میکردند، چندان تفاوتی نداشتند، تنها فرق میان آن، تغییر فضای شهر و بهبود آن بود.
اگر چه او در دگرگونی سیمای شهر، سهم بسزایی داشت، اما عدم توجه برنامهریزهای مشاورانش در حوزه شهروندی تا سالها بعد دامنگیر این شهر شد و بسیاری از معضلات و مشکلات را در حوزه شهروندی دامن زد. در واقع اتفاقی که بوذرجمهری به واسطه حمایت رضاخان بوجود آورد، تنها رویکردی مادی داشت و به شهر تهران سیمایی جذاب داد. اما عدم توجهش به شهروندان به عنوان روح و باطن کالبد یک شهر نتوانست از او چهرهای موفق بسازد.