تلویزیون بهدلیل وسعت مخاطبان خود و شرایط خاصی که در کشور ما دارد، یکی از منابع اصلی الگودهی فرهنگی محسوب میشود.
تلویزیون رسانهای ملی است و طبیعتا بابت به دوش کشیدن چنین قیدی میتواند مورد پرسش قرار گیرد که در این فرایند مهم و فرهنگساز چه نقشی دارد و آیا موفق عمل میکند یا نه؟
فرهنگ، پدیدهای است که اگر چه دارای قدمت است اما خیلی زود در معرض پدیدهای جدید در حوزه خود رویه عوض میکند و مخاطبان در تعامل با تلویزیون سعی میکنند، اطلاعات خود از حوزههای مختلف فرهنگ را به روز کنند. حال اگر این الگوهای فرهنگی توان مواجهه با دیگر منابع الگوده فرهنگ را نداشته باشند، لاجرم مخاطب را اقناع نکرده یا در وضعیت سابق از نظر درجه آگاهی نگه میدارند.
از این مقدمه میخواهیم به جایی برسیم که سیستم تولید و پخش بر سریالهای مذهبی را به چالش بکشیم. در تلویزیون ما در حوزه مذهب شیعه چند اتفاق بزرگ افتاده است یا به عبارت بهتر یک اتفاق بزرگ با چند پسلرزه، اما در مقابل آن، چندین اتفاق بزرگ هم هنوز نیفتاده است.
ساخته شدن سریال «امام علی (ع)» آن اتفاق بزرگ بود و سریالهای «تنهاترین سردار» و «ولایت عشق» ادامه منطقی آن.چه بتوانیم کیفیت این سریالها را با هم مقایسه کنیم چه نتوانیم، چه آنها را سریالهای موفقی بدانیم و چه ندانیم و چه از عملکرد تیم تولیدی اعم از کارگردان، بازیگران و... خوشمان بیاید یا نیاید، مهم این است که این سه سریال ساخته شده است و مورد رضایت نسبی مخاطب قرار گرفته حال یکی بیشتر و یکی کمتر.
اما چنان که ذکر شد در مقابل این چند سریال هنوز سیل سریالهای ساخته نشده و انتظارات بجای مخاطبی که آنرا طلب میکند سنگینی میکند. در چنین شرایطی است که میتوان از ساخت سریالهای پرخرج و حتی موفق و مقبولی که از انتظارات مخاطب تلویزیون ایران و فرهنگ مذهبی او دور است و همچنین از سریالهای حاشیهای و پر خرج درباره مقاطع تاریخی هزار بار پرداخته شده معاصر خرده گرفت و در عوض از ساخته نشدن سریالهایی که با توجه به فرهنگ عمومی ما باید ساخته میشدند شکایت کرد؛ در حالی که ما درباره حضرت مسیح(ع)، مریم مقدس(س)، اصحاب کهف، ایوب پیامبر (ع) و یوسف پیامبر (ع) سریال ساخته و برای ساخت سریالهای حضرت موسی(ع) و سلیمان نبی (ع) و... دورخیز کردهایم اما هنوز از امام جعفر صادق(ع) که او را دارای نقش اساسی در مذهب اکثریت مردم یعنی شیعه میدانیم چیزی ارائه ندادهایم.
برخی معتقدند در حوزه تاریخ پیش از اسلام اهمال شده و عزمی جدی نیز برای پاسخ به انتظارات پارهای از مخاطبان تلویزیون مشاهده نمیشود، حتی بعد از موضع گیریهای تند مسئولان رسمی و نیمهرسمی ما در مقابل ساخت فیلمهایی چون« 300 » و« اسکندر».
اما در حوزه فرهنگ مذهبی نیز وضع به همین منوال است. در حالی که هنوز اثر قابل اعتنایی درباره پیامبر اکرم (ص) ساخته نشدهاست، وضعیت ساخت سریال امام حسین(ع) نیز در هالهای از ابهام است، همینطور سریالها و آثار ارزشمند درباره دیگر معصومین و امامان شیعه (ع) که در ذهن مخاطب جوان جز در قالب چند حدیث و روایت که گاهی هم اشتباه و جابهجا نقل میشود دیده نمیشود. در این میان نقش سریال امام حسین(ع) و دلایل ساخته نشدنش برجستهتر است.
بر کسی پوشیده نیست که واقعه کربلا نقشی اساسی در فرهنگ مذهبی ما دارد بهنحوی که از دیرباز با پرده خوانی و روضه خوانی و سخنرانیهای متفاوت، فرهنگ ما سعی در بازنمایی اصل واقعه برای آشنایی مخاطبانش دارد. در این میان معضلاتی هم پیش آمدهاست که چند سالی است در اظهارنظرهای رسمی اعم از متولیان فرهنگی یا علمای شیعه میتوان رد آنها را پی گرفت؛ بروز خرافه و ایجاد معارف غلط و رفتارها و مناسک عجیب و غریب از جمله این آسیبها هستند که همگی دلسوزان عرصه فرهنگ در رفع و رجوع آن اتفاق نظر دارند. اما چنان که خاصیت فرهنگ است، زدودن مفاهیم خرافی از آن بسیار مشکلتر از بیرون کشیدن سوزن از انبار کاه است.
یکی از اصلیترین کارکردهای فرهنگی سریالهای مذهبی سامانمند کردن تخیلات پیرامون یک واقعه یا یک شخصیت مذهبی است. بسیاری از ما یک تخیل شخصی از واقعه کربلا در ذهن داریم. بسیاری از این تخیلات بهدلیل تغذیه شدن از منابع مختلف راه را برای نفوذ مفاهیم غلط و خرافی میگشاید. نخستین کارکرد آشکار یک محصول فرهنگی قابل اعتنا در این حوزه ایجاد یک کلیت قابل اعتنای تصویری درباره این واقعه است که شاید بزرگترین واقعه مذهبی ما ایرانیان نیز به شمار میرود.
چنین اثری دقیقا به خاطر همین روایات متعدد و انتظارات متناقض مخاطبان حتما با مشکلاتی مواجه خواهد شد، مشکلاتی که چند سال قبل نیز زمزمههای پیش تولید سریال امام حسین(ع) به کارگردانی شهریار بحرانی را به سمت تعطیلی برد.
در این چند سال سریالهای حاشیهای درباره قیام عاشورا ساخته شده است. سریال «معصومیت از دست رفته» و سریال در حال ساخت «مختارنامه» توسط میرباقری اگر چه به اصل واقعه نپرداختند اما بهنظر میرسد دستگرمیهای خوبی برای صداوسیما برای گرفتن تصمیم نهایی بودند و باید امیدوار بود که ساخت این کارها ادامه پیدا کند.
قیام عاشورا چنان که سالها سینه به سینه نقل شده است سرشار از لحظات دراماتیک است و نوحهپردازان و راویان به اندازه کافی المانهای نمایشی را در آن لحاظ کردهاند.
در فیلمنامه نیازی به تزریق عوامل جذابیت متفرقه نیست چرا که یکی از معضلات اصلی سریالهای مذهبی تناقض عوامل ایجاد جذابیت با مفاهیم و انتظارات مخاطب مذهبی است.
در این میان تنها باید منتظر شخصی بود که بتواند بین تمامی روایات صحیح، تمایلات مدیران سیما، صاحبنظران مذهبی و انتظارات تاریخی مردم ارتباط برقرار کند. و این تنها به سریالی درباره واقعه کربلا خلاصه نمیشود؛ انبوه سریالهای ساخته نشده که هر کدام بازگوی پتانسیل تاریخ ما در حوزه معنا دهی و الگودهی فرهنگی است، نشاندهنده ظرفیت خالیای است که هر چه زودتر باید پر شود.