همشهری آنلاین: ابراهیم یونسی،نویسنده و مترجم و مورخ تاریخ کردستان و نخستین استاندار کردستان در بعد از انقلاب سال ۱۳۰۵ در شهر بانه متولد شد

 یونسی چنانکه خود در خاطراتش گفته است «در سال 1305 شمسی؛ در شهر بانه ـ قصبة آن روزـ متولد شده‌ام که بر نوار مرزی است. اما این تاریخ ظاهراً درست نیست! شناسنامه دیر به کردستان آمد؛مثل همه‌چیز. سال 1310 یا 1311 بود که شناسنامه برای من گرفتند. یادم هست بر سر سن من بین پدرم و مادربزرگم اختلاف بود. مادربزرگ می‌گفت سنّش را زیاد نوشتی و پدرم می‌گفت درست نوشته. مادربزرگ از نظام اجباری می‌ترسید و می‌خواست تا می‌تواند جریان رفتنم را به سربازی به تعویق بیندازد؛ بنابراین سعی می‌کرد مرا کوچکتر جلوه دهد. خودم با توجه به وقایعی که به یاد دارم؛ خیال می‌کنم دو سه سالی بزرگتر از این سنّی باشم که در شناسنامه آمده استت

یونسی اضافه می‌کند "دو ساله بودم که مادرم را از دست دادم. مادر بزرگ، بزرگم کرد. با پدر بزرگ. این زوج مردمی بسیار قانع و زحمتکش بودند و البته مستمند. پدر بزرگ در هر حرفه‌ای مجرب بود از درودگری،فعلگی،خیاطی .... مردی بود در عین حال بسیار شوخ و زنده دل و مجلس آرا.

مادر دختر رعیت بود و پدر خان‌زاده- از خوانین محلی- سلیمان خان، نوه یونس خان،حاکم بانه. خانه‌اش - خانه پدر- بسیار آشفته بود. پنج خواهر داشت و سه زن بابا، سه برادر، یک برادر زاده و کلی نوکر ... هر یک برای خود حکومتی بود و هر یک برای خود تصوری از خود و خانواده بزرگش داشت.

خانواده پدرم همه پشت رو اطلسی بودند بجز من و دو تا از عموهایم -ما یک رو اطلس و یک رو کرباس بودیم. من در پانزده سالگی جز به تصادف به خانه پدرم نرفته بودم و هر بار که رفتم تحقیر شدم- مادربزرگم نمی گذاشت بروم.

یونسی درسال 1317 دبستان را به پایان برد و تصدیق کلاس ششم ابتدایی را گرفت.«بانه مدرسة متوسطه نداشت, بنابراین پدرم مرا به سقز فرستاد. شهر سقز شصت کیلومتری با بانه فاصله دارد.»او سیکل اول (سه سال اول) دبیرستان را در سقز خواند و سال 1320 بود که  سیکل اول متوسطه را به پایان رسانید.به گفته یونسی:«سال 1320 سالی بود که طی آن کشور از سوی قوای متفقین اشغال شد. با اشغال کشور, منطقه آشفته و عشایری شد. دیگر مدرسه‌ای نبود و من تا سال 1322 بیکار بودم. در این سال, ارتش طی بخشنامه‌ای از خانواده‌های عشایری دعوت کرد که چنانچه فرزند یا فرزندان واجد شرایطی دارند؛ آنها را به مدارس نظام (دبیرستان نظام و دانشکدة افسری) بفرستند. من واجد شرایط بودم. بنابراین در سال 1322 به تهران آمدم و در دبیرستان نظام ثبت‌نام کردم.ابراهیم جوان در سال 1324 دیپلمش را گرفت و وارد دانشکدة افسری شد. در سال 1327 با درجة ستوان دومی رستة سوار دو از دانشکدة افسری فارغ‌التحصیل گردید, و مأمور خدمت در لشکر چهار رضائیه شد.

یونسی اواخر سال 1328 با بانو رزا گلپاشی ازدواج کرد .ثمره این ازدواج سه دختر و یک پسر است.

یونسی از اعضای گروهی بود که در سال 1333 بعد از دولت دکتر مصدق به عنوان افسر نظامی دستگیر و پس از کش و قوس‌های فراوان، هشت سال از عمرش را در زندان رژیم پهلوی سپری کرد. از گروه هم‌ردیف‌هایش، سرهنگ مبشری و سرهنگ سیامک اعدام شدند، اما او که در خدمت سربازی یک پایش معلول ‌شده بود، با تخفیف، به حبس ابد محکوم و پس از هشت سال با یک درجه تخفیف آزاد شد. او از آن دوران چنین می‌گوید:«در سال 1329 در اثر سانحه‌ای در حین خدمت پای چپم را از دست دادم. برای معالجه به تهران آمدم و در بیمارستان شمارة یک ارتش (بیمارستان یوسف‌آباد) بستری شدم. پس از چندی به ادارة ذخایر ارتش منتقل شدم. تا سال 1333 در ذخایر ارتش بودم. در این سال بود که پس از کودتای 28 مرداد 1333 سازمان نظامی وابسته به حزب تودة ایران کشف شد و عدة زیادی از افسران بازداشت شدند. من هم جزو بازداشت‌شدگان بودم. بنابراین ما را به سرعت در گروه‌های دوازده‌نفری به «دادگاه‌های فوق‌العادة نظامی» سپردند. من جزء گروه دوم, در بیست‌ودوم مهر 1333 محاکمه شدم. در دادگاه بدوی به اتفاق آرا هر دوازده‌نفر محکوم به اعدام شدیم. پیش از ما گروه اول همه محکوم به اعدام شده بودند. در آخرین لحظات ـ هنگام اجرای حکم ـ به من ابلاغ شد که به علت نقص عضو خدمتی از یک درجه تخفیف (یا عفو ملوکانه) برخوردار شده‌ام»

  یونسی پس از چنین سال تحمل سختی  و زندان با واسطه دوستش ،دکتر روح الله عباسی،در مدرسه عالی اقتصاد اسم نویسی کرد و از همان مدرسه لیسانس اقتصاد را اخذ و دکترای همین رشته را هم در سال 1356 از دانشگاه سوربن فرانسه دریافت کرد.

 او  ترجمه و کار داستان‌نویسی را از همان روز‌هایی که در زندان بود، آغاز کرد. پس از آزاد‌ی‌اش در سال 1341 «هنر داستان‌نویسی» را که در این ایام تالیف کرده بود، منتشر کرد.

یونسی به همراه "محمد قاضی" و "م. ا. به‌آذین" در بخش ترجمه شرکت کامساکس (شرکتی دانمارکی که راه‌آهن ایران را ساخت)، همکار بودند. طبق آن‌چه می‌گوید، در همان ایامی که در زندان به سر می‌برد، از "سیاوش کسرایی" که برادرش جزو زندانی‌شده‌ها بود و او مرتب به ملاقاتش می‌رفت، درباره ترجمه «آرزو‌های بزرگ» چارلز دیکنز می‌پرسد و او به یونسی پیشنهاد می‌کند که جا دارد این اثر را ترجمه کند؛ پس ترجمه می‌کند و کتاب، زیر نظر "سیروس پرهام" منتشر و در سال 1336 در دانشگاه تهران برنده جایزه می‌شود. یونسی داستان‌نویسی را در زندان و از طریق مکاتبه با مدرسه آموزش رمان‌نویسی انگلستان تجربه کرد.

یونسی در مرکز تازه تأسیس آمار استخدام شد.در آنجا هم کار ترجمه می کرد.«هر رئیس جدیدی که می آمد وقتی رشته تحصیلی مرا جویا می‌شد تعجب می‌کرد و شاید قدری هم ناراحت می‌شد ،چون رئیس دارالترجمه بودم ،آن وقت بنده مجبور بودم قدری بند بازی کنم تا رئیس جدید بنده را به عنوان رئیس دارالترجمه به رسمیت بشناسد و فکر نکند که از جایی تحمیل شده‌ام.»

 وی پس از انقلاب، مدت کوتاهی نیز استاندار کردستان بود.

از جمله نکات جالب توجه یونسی در برگردان فارسی کتاب‌ها اعتقادش به متن یک اثر بود که اگر با ایده و تفکر او همراهی نداشت آن را ترجمه نمی‌کرد،چنانکه خود در این زمینه به خاطره‌ای اشاره می‌کند: یادم می‌آید کتابی را به اسم «شرلی» که 700 صفحه بود، از شارلوت برونته ترجمه کردم، اما دیدم کتاب ضد کارگری شد و قرار بود علمی‌ها آن‌را چاپ کنند، اما چون به مصالح ملی ضرر می‌رساند، آن را پاره کردم و چاپ نشد. معتقدم که مترجم، باید کتابی را ترجمه کند که برای جامعه مفید باشد و به درد جامعه بخورد.

از این نویسنده پیشکسوت در سال 1382 به همراه محمود دولت‌آبادی در جشنواره داستان‌نویسی عذرا تقدیر شد. همچنین انجمن ‌آثار و مفاخر فرهنگی نیز در همین سال در مراسمی از تلاش‌های وی تقدیر کرد.

یونسی هم در تاریخ ادبیات، هم اثر سیاسی، هم تاریخ جنگ و هم رمان ترجمه و تالیفاتی دارد.

 او در طول سال‌های دراز فعالیت قلمی در حوزه تالیف و ترجمه و داستان نویسی بیش از 80 کتاب را به بازار کتاب عرضه کرده است.

یونسی از سال 1388 به بیماری آلزایمر دچار شد و بعد از گذشت دو سال روز چهارشنبه 19 بهمن 1390 دار فانی را وداع گفت.

 درگذشت ابراهیم یونسی

از جمله مهمترین  آثار ترجمه‌‌ای وتالیفی او عبارتند از:

آرزو‌های بزرگ نوشته چارلز دیکنز (1337،انتشارات نیل).
آسیاب کنار فلوس نوشته جورج الیوت،(1368 نشر نگاه)
 آشیان عقاب نوشته کنستانس هون،( 1369 نشر نگاه)
آغا،شیخ،دولت نوشته مارتین وان بروئن سن(نشر پانیذ 1375)
آمریکا و جنبشه‌ای ملینوشته بلانچ ویسن کوک ،(1365 نشر نگارش)
اسپارتاکوس نوشته هوارد فاست ( 1337،انتشارات امیرکبیر)
امریکای دیگر فقر در ایالت متحد نوشته مایکل هنرینگتن (1353انتشارات خوارزمی)
بازگشت بومی ویژگی نوشته تامس هاردی 1369( نشر نو)
10 به دور از مردم شوریده نوشته تامس هاردی ،1365 نشر نو)
تاریخ ادبیات آفریقا نوشته دی تورن، 1368 انتشارات نگاه)
تاریخ ادبیات روسیه دو جلد فنوشته میرسکی،( 1355،انتشارات امیرکبیر)
 تاریخ ادبیات یونان نوشته اچ جی ،(1358،انتشارات امیرکبیر)
تام جونز نوشته هنری فیلدینگ،(1361 نشرنو)
جنبش ملی کرد؛ تاریخ و سیاست،نوشته کریس کوچر،( 1373 انتشارات نگاه)
{جنبه‌های رمان نوشته. ام. فورستر ،( 1352 انتشارات امیرکبیر)
 خاطرات دوران خبرنگاری در بالکان نوشته تروتستکی (انتشارات خوارزمی27)
خاطرات نیکیتا خروشچف (دوجلد) 1369 انتشارات نگاه
 خانه قانون زده نوشته چارلز دیکنز (1341 ،انتشارات امیرکبیر )
داستان دو شهر نوشته چارلز دیکنز،( 1355،چاپ دوم انتشارات فرانکلین)
 در ستایش فراغت نوشته برتراند راسل،( 1349 نشر اندیشه34)
 دفتر یادداشت‌های روزانه یک نویسنده نوشته فئودور داستایوسکی،سه جلدی(1370 انتشارات بزرگمهر)36
زمستان بی‌بهار (خاطرات یونسی از کودکی تا آزادی از زندان -1342)
سیری در ادبیات غرب نوشته جی بی پریستلی(1352 ،انتشارات فرانکلین)
صیهونیسم نوشته یوری ایوانف،( انتشارات امیرکبیر51)
فرهنگ کوچک انگلیسی-فارسی (1345،انتشارات امیرکبیر)
کردها نوشته وانلی،کندال (1372 انتشارات روزبهان59)
کردها و کردستان نوشته درک کینان( 1373،انتشارات نگاه)
کردها،ترک‌ها و عرب‌ها نوشته سی .جی .ادموندز(1367،انتشارات روزبهان)
تریستدام شندی(رمان در دوجلد)نوشته لارنس اشترن(انتشارات تجربه)
موسیقی و سکوت نوشته رز تره مین ،انتشارات نگاه.
هنر داستان‌نویسی انتشارات امیرکبیر.

منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها