دوچرخه: مطالبی از خبرنگاران افتخاری «دوچرخه»

گاهی صدایم را دوست دارم

در فرصتی با یکی از گوینده‌های جوان، خوش‌صدا و البته خون‌گرم رادیوجوان   هم‌صحبت شدم؛ او کسی نیست جز سعید پورمحمدی. گفت‌وگوی ما را بخوانید.

  • چه‌طور شد که به گویندگی علاقه‌مند شدید؟

از بچگی علاقه زیادی به گویندگی داشتم. چون رادیو زیاد گوش می‌دادم. 

  • اولین بار که پشت میکروفون رادیو نشستید چه سالی بود، و برای چه برنامه‌ای؟

سال 79 با برنامه «محراب عشق» وارد رادیو رشت شدم.

  • چه‌طور به رادیو جوان رسیدید؟

وقتی به من گفتند صدای خوبی دارم، رفتم و امتحان گویندگی دادم. اول گفتند نمی‌شود، باید معرف داشته باشی. اما من کسی را نداشتم. در نهایت در یک  امتحان گویندگی سه نفر انتخاب شدند که من هم جزوشان بودم و این طور شد که به تهران آمدم و فعالیتم در رادیو جوان آغاز شد.

  • حسی که در اجرای اولین برنامه رادیویی‌تان داشتید، چه‌ حسی بود؟

یک‌جور ترس بود. ترس از این که مبادا حرفی را اشتباه بزنم.

  • سخت‌ترین برنامه رادیویی‌تان چه بوده؟

من برنامه‌ای که برایم سخت باشد نداشتم. چون معتقدم یک گوینده باید بتواند از پس هر رنامه‌ای بربیاید و آن را به خوبی اجرا کند.

  • تا به حال شده از شنیدن صدایتان  ذوق‌ زده شوید و لذت ببرید؟

وقتی صدای خودم را می‌شنوم،سعی می‌کنم تصور کنم که اصلاً سعید پورمحمدی را نمی‌شناسم. بعضی وقت‌ها از شنیدن صدای خودم لذت می‌برم و به دلم می‌نشیند. حس می‌کنم غمی در صدایم هست که به شنونده آرامش می‌دهد.

  • اگر یک بار دیگر متولد شوید دوست دارید باز هم گوینده رادیو باشید؟

قطعاً. من گویندگی را دوست دارم. اگر دوست نداشتم ادامه‌اش نمی‌دادم. به نظرم گویندگی فقط شغل نیست، عشق هم هست.

  • اگر یک روز صبح از خواب بیدار شوید و ببینید صدایتان را از دست دادید چه می‌کنید؟

به نظرم امتحان سخت خداست. اگر این اتفاق بیفتد خیلی ناراحت می‌شوم؛ ولی باور می‌کنم امتحان خداست. او این توانایی را داده و شاید یک روز هم بگیرد. ولی امیدوارم که نگیرد.

  • از این که مردم در خیابان شما را می‌شناسند خوشحال می‌شوید؟

کسی تصویر مرا چندان ندیده و فقط بعضی‌ها از صدایم مرا می‌شناسند. برایم جالب است و خوشحالم می‌کند.

  • بهترین کتابی که خوانده‌اید و در زندگی‌تان مؤثر بوده چه کتابی بود؟

نهج‌البلاغه؛ با خواندنش یک تعهد و یک انرژی تازه و خاص در زندگی‌ام ایجاد شده است.

  • چه پیشنهادی به نوجوان‌های مشتاق و علاقه‌مند به گویندگی دارید؟

به نظرم گوش‌دادن زیاد به رادیو تأثیر زیادی دارد. باید توجه کنند یک گوینده خوب چه طور حرف می‌زند. سعی کنند متن‌های مختلف را با صداهای متفاوت و لحن‌های گوناگون بخوانند و البته کلاس‌های گویندگی هم تأثیر زیادی دارد.

الهه صابر، خبرنگار افتخاری از تهران

گلایه های زمستانی

 انگار همین دیروز بود که به پاییز خوش‌آمد گفتیم و اول مهر را با هزار انگیزه و آرزو شروع کردیم. همه یک سال بزرگ‌تر شده بودند و همین انگیزه و اشتیاق زیادی ایجاد می‌کرد. این انگیزه البته هنوز هم ادامه دارد؛ اما برای بعضی مدرسه‌ها مشکلاتی دارد که گاهی از این اشتیاق می‌کاهد.به همین منظور به سراغ چند نفر از همکلاسی‌های خودم، یعنی دانش‌آموزان سال دوم ریاضی رفتم تا از مشکلات آنها با خبر شوم.

مریم جوادنیا از ازدحام کلاس‌ها شکایت دارد. او می‌گوید: «آموزش و پرورش اعلام کرده که کلاس‌های بالای04 نفر را به دو کلاس تقسیم می‌کند، اما کلاس ما 63 نفر دانش‌آموز نوجوان دارد.  اگر هر کدام یک کلمه هم حرف بزنند، کلاس از شدت سروصدا منفجر می‌شود.»

عکس: افسانه علیرضایی ، خبرنگار افتخاری ، رباط کریم

سمیرا افشاری می‌گوید: «حالا که جمعیت کلاس تغییر نکرده، ما از دوستانمان توقع داریم که  همکاری کنند. مثلاً دانش‌آموزان قدبلند به بهانه ضعیف بودن چشم در نیمکت‌های جلو می‌نشینند، در حالی که حتی عینک هم ندارند و بچه‌های عینکی یا قد کوتاه مجبورند روی نیمکت‌های پشتی بنشینند.»

الهه هدایی در ادامه حرف مریم و سمیرا می‌گوید: «همچنین یک معلم توان پاسخ‌گویی به 36 نفر را ندارد. گاهی وقت ها  واقعاً دلم برای معلم‌ها می‌سوزد که این همه صبر و تحمل دارند. معلم‌ها با این که تمام تلاششان را می‌کنند که درس را به خوبی و به موقع تمام کنند؛ اما باز هم وقت کم می‌آورند چون تقریباً نصف ساعت را به ساکت کردن کلاس مشغولند!»

ساناز بخشی می‌گوید: «استاندارد نبودن نیمکت‌ها به ستون فقرات آسیب می‌رساند و باعث به وجود آمدن قوز می‌شود.»

سمانه تارخ از نبودن امکانات کافی کمک آموزشی مانند آزمایشگاه شیمی در مدرسه گله دارد. او می‌گوید: «درس مورد علاقه من شیمی است و دوست دارم در باره آن بیشتر اطلاعات کسب کنم؛ ولی متأسفانه آزمایشگاه مدرسه ما اصلاً مجهز نیست و شاید از هر سه یا چهار آزمایش بتوانیم یکی را انجام دهیم.»

مینا صیادی، خبرنگار افتخاری از کرج

هنر چوبی

یکی از صنایع دستی سنتی  ایران خراطی  است. این هنر از جمله معدود هنرهایی است که هنوز هم می‌توان آن را زنده و پویا دانست. کافی‌ است به محله‌های قدیمی شهر سری بزنید تا از نزدیک با این هنر آشنا شوید. حسن یزدی پناه، هنرمند خراط که 35 سال از عمر خود را به این هنر مشغول بوده، درباره هنر خراطی می گوید:

عکس: سیدعلی مبینی‌پور خبرنگار جوان از قم

در این هنر چوب مایة اولیه است و هر چوبی بنابر مورد استفاده انتخاب می‌شود. چوب درختان گردو، صنوبر، توسکا  و زبان گنجشک از پرمصرف ترین چوب‌ها هستند. چوب گردو به دلیل استحکام و حالت‌پذیری بیشترین استفاده را دارد. از ابزارهایی که هنرمند در خلق آثارش استفاده می‌کند، سوهان، فولاد، نیم گاز و چرخ خراطی است. از سوهان برای لطیف کردن سطح و از فولاد که گاهی به آن چاقو یا تیغه هم گفته می‌شود، برای پوست‌کنی و ایجاد شیار استفاده می‌کنند. نیم گاز را  هم برای ایجاد انحنا در سطح‌ها به کار می‌برند. چرخ خراطی شامل گیره و سه نظام است. قطعه چوب خام روی آن قرار می‌گیرد و شروع به چرخش می‌کند. با کمک فولاد پوست و لایه رویی چوب جدا می‌شود. پس از این که به سطح نرم‌تر پوست رسید،  به کمک فولاد، شیارها و خط های لازم را روی چوب  نقش می‌زنند. حالا نوبت ایجاد انحنا (گرد کردن لبه‌ها) بین شیارهاست که با نیم گاز انجام می‌شود. آخرین مرحله سمباده زنی است که از سوهان یا کاغذ سمباده استفاده می‌شود.برای ساخت ‌میز،‌ صندلی، مبل،‌ تخت‌خواب و... باید با خراطی آشنا بود.

سیدعلی مبینی‌پور خبرنگار جوان از قم

برچسب‌ها