اینبار به خاطر سالن بزرگی که در اختیار داشتیم، میزبان تعداد بیشتری از نوجوانان بودیم. شاعران نوجوان با دستی پر از شعر و لبی پر از لبخند آمده بودند مهمانی، مهمانی شعر: سپیده الوندی، پریا پورزند، مصطفی تاجیک، فرزانه جعفری، رعنا دلاکه، یاسمن رضاییان، فرشته سلیمانی، فرشته شریعتی، مهلا شریف، نیلوفر شهسواریان، سحر صادقی، مریم عرفانیان، عاطفه گودرزی، مائده محتشمینژاد، امیر معینی، مهدیه موسیزاده و نیلوفر نیکبنیاد.
به روال جلسههای گذشته، یک کارشناس مهمان نیز داشتیم: مهرنوش قربانعلی، شاعر و کارشناس ادبی مرکز آفرینشهای ادبی کانون. اگر اهل مطالعۀ شعر معاصر باشید، حتماً نام مجموعهشعرهای او راشنیدهاید: در ناتمامی خود، راه به حافظۀ جهان، تبصره و به وقت البرز؛ که این آخری جزو هفت نامزد نهایی نخستین دورۀ جایزۀ شعر زنان نیز بوده است.
جلسه با پرسش و پاسخ با مهمان برنامه شروع شد و با شعرخوانی نوجوانان و نقد شعرهایشان ادامه یافت. در پایان جلسه نیز قربانعلی در جستوجوی راز ماندگاری یک شعر، به بررسی شعر «صدای پای آب» پرداخت. در ادامه گزیدۀ شعرهای نوجوانان حاضر در جلسه و نظر کارشناس مهمان را میخوانید.
عکس: محمود اعتمادی
بینام
«تو رفتی در شبی بارانی و سرد/ و چشمانت چه بد ما را رها کرد/ از آن لحظه که ماندن را شکستی/ و گفتی از من و ما خسته هستی/ دلم از زور غم خاکستری شد/ و قلبم در کنارش بستری شد/ و تنهایی به من خیلی بدی کرد/ تمام لحظهها را خطخطی کرد.../ نفسهایم به آرامی شکستند/ و از این لحظهها هم خسته هستند...»
مهدیه موسیزاده
قربانعلی: موسیزاده در قالب مثنوی شعر سروده تا با موفقیت از عهدۀ رعایت قافیه و ردیف بربیاید. مصرعهایی مثل «نفسهایم به آرامی شکستند» جزو زیباترین بخشهای شعرند؛ هرچند که به نظرم هنوز آنقدر شاعرانه و منحصربهفرد نشدهاند. برای تسلط بر شعر لازم است که شعرهای کلاسیک بیشتری مطالعه کند.
بینام
«خونابه/ اناری در جو»
امیر معینی
قربانعلی: شاعر در شعرش از «ایجاز» بهره میگیرد تا مخاطب، شعر را با تلاش ذهنی خود کامل کند. اما ایجاز در شعر امیر معینی، به حذفهای عمده انجامیده و در ضمن پرکردن فاصلۀ بین سطرها، شعر یکجورهایی از دستمان درمیرود. بخشی از این اتفاق ممکن است به دلیل خلاقیتها و نوآوریهای ذهنی معینی باشد؛ ولی بههرحال او باید به این نکته توجه داشته باشد که حلقههای ارتباط و اتصال برای مخاطب، ممکن است به آن روشنی که در ذهن اوست، نباشد. معینی در شعرش، لحظۀ قشنگی را به تصویر کشیده است، اما مخاطب در پایان شعر از خودش میپرسد: «که چی؟». به نظرم معینی باید در پشت این کشفهای تصویری، به ایجاد فضاهای معنایی نیز بیندیشد.
تنهایی
«بودن یا نبودنت/ دردی از من دوا نمیکند/ من تنها نیستم/ تنهاییام!»
فرشته شریعتی
قربانعلی: شاعر این شعر از بین عناصر مختلف عاطفه، اندیشه، زبان، تخیل و قالب، بر «عاطفه» تأکید دارد و هرقدر این عنصر در شعرش قوی است، از مؤلفههای دیگر بینصیب مانده است. تا سطر ماقبل آخر با یک شعر «حرفی» مواجه هستیم. یعنی شاعر تنها به انتقال حرف موردنظرش توجه داشته است. درواقع سطر «تنهاییام» موجب خلق شعر شده و شاعر با این سطر، علاوه بر رسیدن به یک کشف قشنگ، به تنهایی عمق میبخشد.
بینام
«کوچه، بیعابر/ قارقار مداوم کلاغ ها/ در فضا/ زمین/ فرشی از برگهای مرده/ باد میتازد/ بیهدف/ بغضم میشکند/ میبارد چشمانم/ پاییز کامل میشود»
مهلا شریف
قربانعلی: پاییز در این شعر، حالتی نمادین دارد و درواقع شاعر آن را نشانهای برای کاملشدن اندوهش دانسته است. بعضی از سطرها زیبا و فردیترند مثل «فرشی از برگهای مرده»؛ اما بعضی از سطرها تصویر تازهای ندارند مثلاً: «قارقار مداوم کلاغها».
پایان
«نقطه/ سرخط هم نداریم/ میدانم هنوز/ پیراهن حقیقت را/ تن ارزوهایمان نکردهایم/ اما/ تمامش کردم این قصۀ اشتباه را/ نقطه... سرخط هم نداریم!»
سحر صادقی
قربانعلی: تقابل بین نقطه و سرخط در شروع شعر، خیلی خوب است. شعر با یک شروع خوب و یک پایانبندی مناسب میدرخشد. یعنی دو بخشی که جزو تاثیرگذارترین قسمتهای هر شعر هستند، به خوبی شکل گرفتهاند. با اینحال شاید بتوان برای بیان شاعرانهتر بعضی از سطرها شکل بهتری پیدا کرد.
خاموشی
«شب را/ هرطور که تلفظ کنی،/ تاریکی/ در دهانت رسوب میکند/ در شعر من/ فانوس روشن نکن/ تیرگی/ تمام سهم این شعر است/ از مضمونهای/ تکه/ تکه/ شدۀ/ ذهن من!»
یاسمن رضائیان
قربانعلی: لحن و موسیقی این شعر در شروع، کمی مرا به یاد شعر قیصر امینپور انداخت: «نان را/ از هر طرف بخوانی/ نان است». چینش فضای شعر رضائیان، تصویری است؛ یعنی تصویرها در کنار هم فضایی بههمپیوسته را خلق میکنند. در این فضا، سطر «در شعر من» که شکلی توضیحی دارد، اضافی است و در صورت حذف آن، شعر همچنان کامل خواهد بود. تقطیع قسمت پایانی و جداافتادن «شده» هم به نظرم قشنگ نیست.
باران
«باران چهزود بند آمد/ وقتی هنوز شاخههای کهن/ زیر قلقلک انگشتان آبیاش نخندیده بودند/ و غنچههای منتظر/ از دیدنش سیراب نشده بودند/ و حتی خاک هم هنوز/ سینهاش را سرشار از عطر نمناکش نکرده بود/ باران چهزود بند آمد/ وقتی چشمان من/ از شوق دیدارش/ هنوز میباریدند»
مصطفی تاجیک
قربانعلی: سطرهای شعر تاجیک، کوتاهکوتاه نیست و ممکن است به خاطر بلندی سطرها شبیه به نثر بهنظر برسد. درواقع از نظر سطربندی با شعرهای دیگری که خوانده شد، تفاوت دارد و به شعرهایی شبیه است که آنها را با عنوان «شعر گفتار» میشناسیم. شاعر به دو روایت به صورت همزمان میپردازد. روایت اول: درختی در زیر باران که با قطرهها قلقلک داده میشود؛ و روایت دوم به شاعر برمیگردد که در حال اشکریختن است. در مجموع با شعر خوشساختی مواجهایم و از نظر تصویری نیز شعر خوبی محسوب میشود.