فاصله
کیلومترها پرواز میکنم
به سوی تو
که فاصله داری از من
یک بند انگشت!
فریبا دیندار از تهران
انتظار
هفتهها میآیند
ماهها میگذرند
باز اما هر روز
روزها
منتظر نو شدناند!
سحر نواندیش از اراک
تصویرگری : یاسمن رضائیان، تهران
آواز تکراری
میدانم خسته شدی
از این زندگی تکراری
هرروز یک آواز را سردادن
ای گنجشک آوازخوان!
افسانه علیرضایی از رباطکریم
اشک خنده
وقتی که ماه هست،
خورشید نیست
وقتی که گریه،
خنده
نمیشود ماه را به خورشید رساند
اما من
همیشه میان گریههایم
میخندم!
عاطفه باباشاه از اسلامشهر
فریاد من
برگههای پرشده
و جوهر خودکارم
فریاد من است!
تابستان گرمی که
دستها را سرد میکند
گلویی که درد میکند،
فریاد میخواهد!
بیدردیِ نمایان
و دردِ پنهان
فریاد میخواهد!
آفرینش من به خاطر فریاد است
من
فریاد میخواهم!
اصلاً من
خود خود فریادم!
حانیه جانباز از تهران
تصویرگری : آرزو عبدی ، تهران
تهی
قایقی کاغذی
ته دریاچه
پر از عکس کشتی
نگین گنجعلی از تهران
زمین در گذر زمان
زمین، زنی است
که چین و چروکهایش را
میان درختان سبز پنهان میکند
تا به آسمان بگوید
من هنوز جوانم
و
تو ریشسفید!
فرزانه جعفری از تهران
هراس
خالیِ شیشه
پر میشود
از نگاه تو
لغزش کودکانۀ دست
هراس شکستن!
طناز اوجاری از تهران
شعر شرطی
کلاغ
سیاه بودن را
آسمان
ابری بودن را
ترانه
غمگین بودن را
اگر فراموش کنند
انسان نیز
جنگیدن را...
پریسا شکوهی مجد از تهران
عکس: توحید شیری، ارومیه
باران
اینروزها باران
اینجا نمیبارد
اینروزها دستی
بذری نمیکارد
اینروزها گلدان
بیمار بیمار است
اینروزها تا شب
پروانه بیکار است
اینروزها گلها
درگیر با خاکاند
هم باغ و هم صحرا
در فکر خاشاکاند
اینروزها ماهی
یکگوشه میمیرد
پروانه با گلها
عکسی نمیگیرد
اینروزها مهتاب
عزم سفر دارد
راهش کجا باشد؟
باران خبر دارد!
مهجبین شیراوندی از اسلامشهر