تاریخ انتشار: ۲ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۷:۱۲

علی مولوی: ترقه جان، سلام! نامه پر از مهر و محبتت رسید

هر چند که هنوز هم خیلی نمی‌توانی درست و حسابی جمله‌بندی کنی و همه جمله‌هایت از نظر دستوری، اشتباه است؛ اما می‌شود از میان این همه فعل و فاعل اشتباهی و جابه‌جا که می‌نویسی، دستِ آخر فهمید چه در سر داشتی و منظورت چه بوده است. راستی از مامان شپلق به خاطر گُگُلفِسا (نام یکی از میوه‌های جزیره) و دُدُرنیش (نام یکی از غذاهای جزیره که کمی شبیه پیراشکی است) که همراه نامه‌ات فرستاده بود، تشکر کن. بگذریم. بگذار کمی از شهر برایت بگویم تا حسابی حالش را ببری! یادت هست که در نامه‌هایم در مورد خیابان برایت گفته بودم؟ خیابان همان جایی بود که در شهر ماشین‌ها و موتورسیکلت‌ها و سایر وسایل نقلیه در آن حرکت می‌کردند و شهر را بالا و پایین می‌کردند. حالا باید برایت در مورد پیاده‌رو بگویم. پیاده‌‌رو مسیری باریک در کنار خیابان است که قرار است موجوداتی به غیر از وسایل نقلیه در آن حرکت کنند. یعنی آدم‌ها، موش‌ها، گربه‌ها، سگ‌ها و پرنده‌ها اجازه دارند در پیاده‌رو حرکت کنند! اما از آنجایی که اینجا شهر است و در شهر هیچ چیز، آن‌ شکلی که باید نیست، پیاده‌رو هم آن چیزی که باید نیست!

مثلاً در نگاه اول پیاده‌رو باید به اندازه‌ای باشد که یک آدم معمولی در آن راه برود یا حداقل از آن رد بشود؛ اما بعضی از پیاده‌روهای شهر برای عبور یک گربه‌ هم فضای کافی ندارد و آدم‌ها مجبورند در خیابان همراه وسایل نقلیه راه‌ بروند!

در نگاه دوم، همان جوری که گفتم، پیاده‌رو محل عبور هر چیزی به غیر از وسایل نقلیه است؛ اما بعضی موتورسیکلت‌ها، دوچرخه‌ها، گاری‌ها و فُرغون‌ها علاقه خاصی به پیاده‌رو دارند و معمولاً از آن برای تردد استفاده می‌کنند و راه آدم‌ها و گربه‌ها را می‌بندند! حتی در بعضی از پیاده‌روها که خیلی بزرگ هستند، بعضی از راننده‌ها هم ماشین‌هایشان را در آن پارک می‌کنند!

در نگاه سوم، عده‌ای آدم که پول ندارند برای خودشان مغازه بخرند، یک سفره طویل را کنار پیاده‌رو می‌اندازند و راه همه را تنگ‌تر می‌کنند و چیز‌های مختلفی در آن می‌فروشند! یکی کتاب، آن یکی لباس، آن طرف‌تر مجسمه، آن جلو خنزر پنزر، آن عقب هم فیلم‌های مجاز و غیرمجاز!

اصولاً تعریف هر چیزی وقتی به شهری به بزرگی این شهر درندشت می‌رسد، به کلی عوض می‌شود! مثل همین پیاده‌رو که برایت گفتم. راستی دفعه بعد که نامه نوشتی، برایم کمی شُلُمْپْری (نام یکی از میوه‌های جزیره که شبیه شاتوت است) هم بفرست. خیلی هوس کرده‌ام!

قربانت ،جرقه

برچسب‌ها