ارکستر سمفونیک تهران در تمام این سالها فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته است، از دوران اوجی که بهترین نوازندگان و رهبران از سراسر دنیا در آن فعالیت میکردند و برنامههای منظم و ماهانهاش هنوز در یاد بسیاری مانده تا دوران رکودی که باعث شد از این ارکستر جز ویرانهای برجای نماند.
در دوران نابسامانی ارکستر سمفونیک تهران که امکان بهرهگیری از رهبری دایمی نبود، سکانداری آن به افراد زیادی سپرده شد که اتفاقاً برخی از آنان جزو چهرههای نامدار موسیقی در سطح دنیا بودند، اما بسیاریشان را تاب تحمل شرایط نبود و بعد از مدت کوتاهی به دلایل گوناگون از فعالیت کنار میکشیدند و همین مساله بود که مدیر ارکستر، زنده یاد «فریدون ناصری» را که خود این اواخر به علت بیماری و کهولت سن نمیتوانست این وظیفه را انجام دهد، ناگزیر ساخت تا از حضور رهبران مهمان بهره گیرد؛ رهبرانی که مدتی به ایران میآمدند، با ارکستر تمرین میکردند و میرفتند.
«رهبری» ، رهبری بزرگ
اما «علی رهبری» نامدارترین رهبر ایرانی در سطح جهان که آمد و هدایت ارکستر سمفونیک را بر عهده گرفت امید بسیاری را در دلها زنده کرد. بسیاری اندیشیدند که این رهبر بزرگ با آن نظم مثالزدنی و سابقه درخشانش آمده است تا روح تازهای به ارکستر سمفونیک تهران بدمد اما رهبری نیز نتوانست مشکلات حاکم بر موسیقی ایران و علیالخصوص ارکستر سمفونیک را تحمل کندو از ایران رفت.
بعد از او بود که نادر مشایخی به عنوان رهبر ارکستر سمفونیک تهران انتخاب شد و هدایت ارکستری را پذیرفت که طی سه دهه بهتدریج از هم پاشیده بود و هیچ ضرورتی نیز برای اصلاح آن احساس نمیشد.
با تمام این اوصاف او از دهم اردیبهشت ماه امسال بهطور رسمی سکانداری ارکستر سمفونیک تهران را برعهده گرفت و دهم و یازدهم خرداد بعد از به تاخیر افتادن چندباره برنامهاش برای اولین بار چوب رهبری ارکستر را در دست گرفت.
نادر مشایخی از سال 1353 نزد پری برکشکی شروع به نواختن پیانو کرده و دو سال بعد از آن وارد هنرستان عالی موسیقی شده بود. او همزمان با انقلاب برای ادامه تحصیل به وین رفت و به تحصیل آهنگسازی و رهبری ارکستر پرداخت.
مشایخی رهبری را نزد کارب اوبسترایش، موسیقی الکترونیک را نزد کاوفمن و آهنگسازی را نزد رامایت رومن ها و بن اشتیک یکی از برجستهترین آهنگسازان قرن بیستم فرا گرفت و در سال 1366 با درجه ممتاز از این رشته فارغالتحصیل شد.
او البته پیش از آنکه به عنوان رهبر ثابت ارکستر سمفونیک تهران انتخاب شود در سال2000 با این ارکستر کار کرده و چندبرنامه در اتریش اجرا کرده بود که بازتابهای بسیار خوبی نیز در مطبوعات موسیقایی این کشور داشت.
نادر مشایخی اگرچه با هیاهوی کمتری نسبت به «رهبری» آمد اما از بدو ورود خود به ایران طرحها و برنامههای بسیاری برای ارکستر داشت. طرحهایی که البته تحقق بسیاریاشان کمی بعید به نظر میرسد اما مشایخی را سازشی با ناامیدی نیست.
او آرام و شمرده ادعا میکند که میخواهد بماند و کار کند: «به قول گاندی در زندگی به هیچ چیز نمیتوان امید کامل داشت. عملی شدن طرحهای من هم به همین شکل، اما من میخواهم تمام تلاشم را بکنم. کسی چه میداند شاید موفق شدم.»
حالا ماههاست که از آمدن مشایخی به ایران میگذرد و در این مدت همه حتی مخالفان سرسخت او بر این مسأله صحه میگذارند که ارکستر سمفونیک تهران در همین مدت محدود نیز به نتایج امیدوار کنندهای رسیده است.
اما آنچه را که نمیتوان نادیده گرفت مشکلات حاکم بر ارکستر سمفونیک تهران است که همچنان باقی مانده است. مشکلاتی که اگرچه چندان به وجود رهبر ارتباطی ندارد اما خواه ناخواه میتواند بر روند کاری او تاثیر بگذارد.
در این میان یکی از مهمترین امیدهایی که با آمدن مشایخی بهوجود آمد آن بود که بتوان با استفاده از یک رهبر دائمی که ارکستر مدتها از آن محروم بود به اجراهای منظم و ماهانه رسید، امیدی که البته هیچگاه تحقق نیافت.
مشایخی البته بارها برنامههایی را اعلام کرد که متأسفانه هیچکدام اجرا نشدند و از مهمترین آنها میتوان به اجرای اپرای مانا و مانی اشاره کرد و همچنین اجرای آثار بسیاری از آهنگسازان ایرانی و خارجی چون مجید انتظامی، مصطفی کمال پورتراب، حسین دهلوی و آثاری از ساختههای خود مشایخی.
او نبود مکان مناسب برای اجرای ارکستر سمفونیک را شبیه یک شوخی میداند که ارکستر با آن روبهروست: «فکر میکردیم که در نیم سال دوم بسیاری از مشکلاتمان برطرف شود اما متأسفانه همچنان سیاستگذاریهای دفتر موسیقی در مورد مهمترین ارکستر سمفونیک ایران با مشکلات فراوانی روبهروست.»
او همچنین با اشاره به اینکه تنها سالن موجود برای اجرای گروههای مختلف کنسرت، تالار وحدت است میگوید: «این سالن هم دارای ظرفیتهای پایینی است که قادر به جوابگویی مخاطبان نیست. امکانات لازم برای اجرای کنسرتهای مختلف با توجه به استانداردهای بینالمللی در ایران وجود ندارد و تالار وحدت هم با توجه به کمبود سالن میزبان برنامههای مختلف از سمینارها گرفته تا نمایش تئاتر افتتاحیه و اختتامیه است. بنابراین طبیعیترین راهاین است که مسئولان علاوه بر رسیدگی به سالنهای دیگر یک سالن ویژه برای ارکسترهای سمفونیک تدارک ببینند چرا که همین تالار وحدت هم نمیتواند جوابگوی برخی از اجراهای ما باشد.»
بازنشستگی نوازندگان
یکی از مهمترین مشکلاتی که مشایخی بعد از پذیرفتن رهبری ارکستر و به یکباره با آن روبهرو شد به میان آمدن بحث بازنشستگی نوازندگان ارکستر بود. نوازندگانی که بسیاریشان قسمت اعظم عمر حرفهای خود را در آن گذرانده بودند.
البته در این میان دفتر امور موسیقی اعلام کرد که با حضور نوازندگان بازنشسته در ارکستر مشکلی ندارد اما حقوقی که به آنها تعلق میگیرد همان حقوق بازنشستگی خواهد بود که این به هیچ عنوان امکانپذیر نبود.
مساله بازنشستگی نوازندگان ارکستر در حالی به میان کشیده شد که در این سالها هیچ نوازندهای برای برخی از سازها تربیت نشده بود ضمن آنکه این مساله میتوانست موجب از دست دادن تعداد زیادی نوازنده شود که بدون شک هیچ جایگزینی برای آنان وجود نداشت.
مسئولان ارشاد در حالی مساله بازنشستگی نوازندگان ارکستر سمفونیک را مطرح کردند که میانگین سنی بسیاری از نوازندگان ارکسترهای بزرگ دنیا بالاست و نوازندگان جوان به عنوان نوازنده دوم در این ارکسترها مشغول کار و تمرین هستند و در صورت بهوجود آمدن مشکلی برای نوازندگان اصلی به عنوان رزرو مشغول به کار میشوند.
این مساله اما با واکنشهای بسیاری از اهالی موسیقی روبهرو شد و در اینباره مشایخی عنوان کرد: «نوازندههای بازنشسته میتوانند به صورت پروژهای با ارکستر سمفونیک همکاری کنند، ضمن آنکه از این افراد میتوان در جاهایی چون ارکستر سمفونیک جوانان به عنوان استاد و راهنما بهره برد».
البته در کنار این موضوع نباید این مساله را نیز فراموش کرد که هماکنون جمعیت بسیار بزرگی از جوانان موزیسین در کشور وجود دارند که از دانشگاهها، کنسرواتوارها و حتی آموزشگاههای موسیقی فارغالتحصیل شدهاند و اتفاقاً بسیاری از آنان در سطح علمی خوبی نیز قرار دارند که امکان استفاده از آنان وجود ندارد.
در این میان مشایخی طرح راهاندازی ارکستر جوانان را داد؛ طرحی که البته کمی خوشبینانه بهشمار میرفت چرا که در کشوری که هنوز ارکستر سمفونیک آن علیرغم اهمیت بسیار زیادی که دارد با چنین مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکند دیگر انجام کارهای جنبی نوعی تشریفات بهشمار میرود.
سفر به آلمان
با آمدن مشایخی، ارکستر سمفونیک تهران سرانجام بعد از سالها اولین اجرای خارجی خود را از سر گذراند و به موفقیتهایی هم دست پیدا کرد. این ارکستر با شرکت در جشنواره موسیقی شرق توانست در شهرهای بسیاری چون اوسنابروک، نوی هاردنبرگ و برلین خوش بدرخشد و استقبال پرشوری که از برنامههای آن شد بسیار امیدوارکننده بود.
اجرای قطعهای از آورو پرت با نام شرق و غرب برای سازهای زهی، سمفونی شماره 25 موتزارت که از قطعات آشنای اوست، قطعهای از موتزارت برای ویولون و ویولا و همچنین اجرای قطعه فیه مافیه از جمله قطعات اجرایی ارکستر در این جشنواره بود که همگی با استقبال بسیار فراوانی روبهرو شدند.
رومئوو ژولیت اثر چایکوفسکی، سمفونی شماره 7 بتهوون، سوئیت ایرانی در چهار موومان با نامهای لالایی مازندرانی، رقص قشقایی، یک حمومی و رقص ترکمن از حسن ریاحی و اثری از فرانک زاپا از دیگر آثار اجرا شده توسط ارکستر سمفونیک تهران در این جشنواره بود.
مشایخی در اجراهای آلمان قطعات ترکیبی را در ابتدای برنامه قرار داده بود و سپس موسیقی غربی و در آخر موسیقی شرقی را انتخاب و بدین ترتیب بر امکان گفتوگو در موسیقی تاکید بسیاری کرده بود. او البته به تلفیق موسیقی اصیل ایرانی و موسیقی مدرن نیز اعتقاد دارد: «برخلاف تصور عمومی من فکر میکنم که موسیقی اصیل ایرانی دارای هارمونی بسیار زیادی است ضمن آنکه نباید فراموش کرد که موسیقی چندصدایی نیز برگرفته از موسیقی تکصدایی است و این دو نوع موسیقی میتوانند در کنار همدیگر قرار بگیرند.»
او البته در گذشته نیز این تجربه را تکرار و در جشنواره سن پولتن آثاری تلفیقی با استفاده از آثار «حسین علیزاده» اجرا کرده بود که بسیار نیز مورد توجه واقع شده بودند.
هانس یورگن فیلیپ شهردار اوسنابروگ که ارکستر سمفونیک تهران یکی از موفقترین اجراهای خود را در آن شهر پشت سر گذاشت، با توجه به دشواریهای این برنامه خاطرنشان کرد: «تا امشب باور نمیکردم که ارکستر سمفونیک تهران در اوسنابروک کنسرت خواهد داشت.»
مایکل دریر، مدیر هنری جشنواره شرق نیز به ستایش موسیقی اجرا شده توسط ارکستر سمفونیک تهران پرداخت. دانیل بارنبویم موسیقیدان نامدار و فعال صلح نیز پیام کوتاهی به مناسبت اجرای ارکستر سمفونیک تهران در آلمان ارسال داشته بود که در بروشور کنسرت به چاپ رسید.