اگر زمانی را برای درک کامل این دو مفهوم اختصاص دهید، ارزشمندترین چیزی را که تابه حال میتوانستید بهخودتان تقدیم کنید، دریافت کردهاید.
شاید اگر بگوییم پذیرفتن خود، همانطوری که هستید (خودپذیری) و احساس خوب در مورد خودتان هنگامی که به تواناییهای خود اعتماد دارید (عزت نفس)، برای تمام جنبههای زندگیتان نه تنها در زمان حال، بلکه برای باقی عمرتان، سودمند واقع میشود، بزرگنمایی (غلو) نکرده باشیم!
چطور میتوانید تعریفی از خودپذیری داشته باشید؟
در سادهترین تعریف، خودپذیری یعنی اینکه شما خودتان را بهصورت کامل و آنچنانی که هستید، بپذیرید. مفهوم درست خود پذیری یعنی اینکه شما هم پذیرای نکات مثبت وجود خود باشید و هم پذیرای نکات منفی آن.
بنابراین خودپذیری فرایندی است که انسان را به سوی پذیرش افکار و احساسات، بدون انکار یا طفره رفتن، متمایل میکند. فقدان خود پذیری باعث میشود که تمایلی به پذیرش افکار و احساسات خود نداشته باشید و در نتیجه آن بهخود انکاری روی آورید.
بنابراین خود پذیری در مفهوم درست آن یعنی به جای انکار، انتخاب، نادیده انگاشتن یا سرکوب کردن آن چیزهایی که در وجود خودتان نمیپسندید، صادقانه حقایقی را در مورد واقعیت وجودیتان، بپذیرید.
خود پذیری به معنای آنکه شما نمیتوانید چیزهایی را که در وجود خودتان دوست ندارید، تغییر دهید، نیست! بلکه ترجیحاً تنها روشی است که شما میتوانید چیزهایی را که نمیپسندید تغییر داده و بهبود بخشید.
احساسات خود را بپذیرید
درست است که خودپذیری شما را به سوی لمس و پذیرش احساسات سوق میدهد اما این به معنای اینکه احساسات بر امور حکمفرما و تفکر منطقی ناتوان شود، نیست. بهعنوان مثال، فرض کنید شما امروز حوصله کار کردن را ندارید اما میدانید که مجبورید سر کار بیایید، چرا که در حال تکمیل یک پروژه مهم هستید.
فردی که مهارت خود پذیری ندارد در اینگونه مواقع بهطور خودکار سعی بر تکذیب یا سرکوب احساساتش دارد چرا که نمیداند چطور میتوان واقعیت و احساسات را همزمان در نظر گرفت. توالی این نادیده انگاری احساسات میتواند بهصورت مشکلات جسمی مانند ناامیدی، استرس، خستگی یا حتی عصبانیت نمود پیدا کند.
این قضیه به این دلیل اتفاق میافتد که به احساس حقیقی خود توجه نکرده و روز خود را با خودانکاری و نادیده گرفتن واقعیت آغاز میکنید. در نتیجه شما نمیتوانید رفتار مناسبی برای چاره اندیشی این موقعیت، اتخاذ کنید چرا که درون خودتان تضاد وجود دارد و دچار علائم جسمی اشاره شده در بالا هستید.
البته در موقعیت یاد شده، کسی که دارای مهارت خود پذیری است- برخلاف افراد دیگر که ترجیح میدهند در مقابل احساسات خود با تکذیب یا سرکوب آن، مقاومت کنند- میتواند اعتراف کند که حوصله کار کردن ندارد اما همزمان با پذیرش احساسات خود، پروژه کاری خود را نیز تکمیل میکند.
در نتیجه اینگونه افراد روز خود را با ذهنی روشن آغاز کرده و روی کار خود تمرکز میکنند.
تمرین کنید، چه چیزی را باید بپذیرید
پذیرفتن هر آنچه تجربه کردهاید یا در حال تجربه آن هستید، یکی از اجزای اساسی خود پذیری است و حتی ممکن است نقش مهمی در تعیین میزان سلامتی شما در آینده داشته باشد.
بسیاری از پزشکان معتقدند، شمار زیادی از بیماریهایی که افراد به آن مبتلا میشوند ناشی از احساسهای منفیای است که در طول زندگی دچار شدهاند اما آنها را بروز ندادهاند.
مادامی که فردی قادر به پذیرش ِاحساساتی مانند تنفر، عصبانیت و خشم نباشد و نتواند از طریق بخشیدن آنها، احساس رهایی یابد، تأثیرات منفی بر زندگیش خواهند داشت.
در حقیقت، بیمارانی که بهنظر درمان ناپذیر بودهاند، چگونه با پذیرفتن اشتباهات و ناراحتیهای موجود در گذشتهشان و بخشیدن آنها، شفا یافتهاند.
هرچند این بخشش برای بسیاری از بیماران آسان نیست و لازمهاش شجاعتی است که بتوان از طریق آن با دردی که در سراسر زندگی سرکوب شده، مواجه شد.
در این مرحله است که بیماران واقعیت شرایط خود را اعتراف، تجربه و درک میکنند و توان مییابند، انرژی منفیای که در زندگیشان باعث احساس بیماری در آنها شده را رها سازند.
این مثال تنها یکی از سودمندیهای قابل توجه ِ خودپذیری است که در زندگی شما نمود پیدا میکند.
مجبور نیستید هرچیزی را که میپذیرید، دوست داشته باشید
یکی از بزرگترین مفاهیم اشتباه که افراد در مورد خودپذیری به آن باور دارند این است که تصور میکنند خودپذیری یعنی هرچیزی را باید دوست داشته باشند و قادر به تغییر دادن هیچچیز نخواهند بود. این باور نمیتواند برآمده از یک حقیقت باشد!
مهم است بدانیم، خود پذیری لزوماً به معنای دوست داشتن یا لذت بردن از همه آن چیزهایی که پذیرفتهایم، نیست! بلکه به معنای پذیرش واقعیت صحیح یک موقعیت است حال، آن واقعیت برایمان خوشایند باشد یا نباشد!
افرادی که خود وجودیشان را پذیرفتهاند، درک میکنند که واقعیت، حقیقت دارد و فرار از مشکلات، راه حلی برای آن نیست. اینگونه افراد همچنین درک میکنند که همزمان با پذیرش چیزهایی که دوست ندارند، میتوانند آنها را تغییر داده یا بهبود بخشند.
هر خطایی، همیشه علتی دارد
خود پذیری باعث میشود شما احساس رحم و شفقت نسبت بهخود پیدا کنید و دوست خود شوید. این حالت بدین معنا نیست که اگر کاری انجام دادید که باعث شرمساری یا تأثر است، تلاش کنید کار اشتباه خود را درست جلوه دهید. بلکه خود پذیری باعث میشود که رفتار خود را مورد بررسی قرارداده و در آن تجدید نظر کنید. این عمل مستلزم آن است که چرایی انجام یک رفتار را درک کنید و بفهمید چرا یک رفتار باعث احساس بد یا احساس خوشایند میشود و در چه زمانی کدام رفتار مناسب یا حتی ضروری است؛ مخصوصاً نکته آخر بسیار مهم است.
هرچند تقریبا امکان ندارد به چرایی رفتار کسی در وهله اول و بدون مشاهده انگیزهها و علل درونی که به افراد اجازه انجام رفتاری را میدهد، پی ببریم.
برای به تصویر در آوردن این موضوع میتوانید یک جانی یا قاتل سریالی را در نظر بگیرید. اگر از یک جانی بپرسید که چرا فردی را به قتل رسانده است، ابتدا به شما خواهد گفت او معتقد است که آن فرد مستحق مرگ بوده است و بعد دلیلی برای چرایی این عمل خود خواهد آورد. این دلیل رفتارش را توجیه و اجازه پیشبرد و انجام آن را صادر کرده است.
این اصل ساده نه تنها برای توجیه رفتار یک قاتل بلکه برای توجیه رفتار همه افراد به کار میرود. هر کسی برای کاری که انجام میدهد در ذهن خود دلیلی دارد که آن دلیل به او اجازه انجام آن رفتار را میدهد. حتی اگر در عمل آنچه انجام گرفته است بسیار اشتباه باشد اما پذیرش آن نشان میدهد که دلیلی برای انجامش وجود داشته است.
هنگامی که در حال تمرین - خود پذیری هستید بسیار مهم است درک کنید، همیشه در بعضی از انواع موضوعات که بدترین رفتارها در آن نمود پیدا میکند، میتوانید قبل از انجام آن رفتار نادرست، اشتباه بودن آن را احساس کنید.
بنابراین در مفهوم درست، خودپذیری ناشی از رفتار اشتباه، درست انگاشتن یا بالعکس نیست، بلکه خود پذیری یعنی درک موضوعات و نتایج رفتارهایی که از شما سر میزند.