وی در مصاحبهخود با همشهری به بررسی روابط ایران و آمریکا و همچنین برنامه هستهای ایران پرداخت.
- 30سال از قطع روابط عادی بین ایران و آمریکا میگذرد. در سال گذشته شاهد یکسری تغییرات بودیم که هم در سیاستهای خارجی ایران رخ داد و هم درسیاست داخلی آمریکا که در واقع سیاست خارجی آمریکا را هم تحتتأثیر خودش قرار میداد. هر دو طرف بهگونهای تمایل خودشان را برای برقراری رابطهای جدید ابراز کردند اما درواقع چنین نشد. بعد از گذشت یک سال شاهد هستیم که همچنان هیچ تغییر خاصی در روابط میان دو کشور بهوجود نیامده است. علت چیست؟
روابط ایران و آمریکا از یک عقبه و یک پیشینه دشمنی و اختلاف و شکاف 30ساله برخوردار است، ضمن اینکه بر اثر تنشها و مناقشههای طولانی با پیچیدگی خاصی مواجه است و هر دو طرف هم به اندازه کافی روی این شکافها و اختلافها سرمایهگذاری و تبلیغ کردهاند. از طرف دیگر این روابط در داخل و بیرون از دو کشور مخالفین زیادی دارد. پس نباید انتظار داشت که روابط ایران و آمریکا با تغییرات سطحی یا عوض شدن برخی از دولتها، بدون اینکه ماهیت ذهنیت مسئولین و افکار عمومی در دو کشور نسبت به همدیگر تغییر کند، دستخوش تحول و دگرگونی بنیادین شود. نکته دیگر اینکه باید توجه داشت که شعار تغییر اوباما میتواند در ساختار سیاسی آمریکا ترجمه شود و محدودیتهای ساختاری برای دولتهای آمریکا وجود دارد. در ساختار آمریکا اینطور نیست که رئیسجمهوری، بتواند همه ساختار گذشته را برهم بزند.
سوم اینکه در آمریکا لابی صهیونیستها و مشخصا AIPAC بسیار بانفوذ هستند و در دستگاههای مختلف بهویژه در دستگاههای مالی و تبلیغاتی ریشه دارند. سیاستها و جهتگیریهای این مجموعه با سیاستهای اسرائیل هماهنگ است و برای مخالفت با ایران از همه نفوذ سیاسی و تبلیغاتی خود بهره میبرند.
- ایران یکسری انتظاراتی از طرف آمریکایی دارد. این انتظارات معقول که ایران میتواند از آمریکا داشته باشد تا روابط دو کشور عادی شود چه مواردی است؟
در اینکه آمریکا در مقاطع مختلف چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب اقداماتی علیه ایران انجام داده است که این اقدامات از نظر ما اقداماتی خصمانه است، شکی نیست. آمریکا تلاش زیادی کرده که هم در منطقه و هم در عرصه بینالملل محدودیتهایی برای ایران بهوجود بیاورد و کشورهایی را علیه ما بسیج بکند. در شرایط کنونی موضوعات مختلفی در منطقه وجود دارد که منافع ایران با سیاستهای آمریکا بهنوعی با هم مرتبط شده است.
یکی از آنها بحث افغانستان است و بحث دیگر عراق است. بسیاری از تحولاتی که در عراق در حال وقوع است و آمریکا بهعنوان یک بازیگر عمده در آن مطرح است با منافع ایران مرتبط است، ضمن اینکه آمریکا تلاش میکند روابط ایران با دولت عراق گسترش نیابد. از سوی دیگر در ارتباط با کشورهای منطقه، آمریکا تلاش میکند که برنامه هستهای ایران را یک برنامه تهدیدآمیز علیه کشورهای منطقه قلمداد کرده و همزمان تلاش میکند این برنامه را علیه امنیت و صلح جهانی جلوه دهد. قطعنامههایی علیه ایران داده شده است که محورش آمریکاست.
تحریمهای مختلف دوجانبه و بینالمللی علیه ایران نمونه دیگری از سیاستهای خصمانه آمریکاست. اما ایران معتقد است که اگر اوباما به مذاکره و روشهای دیپلماتیک معتقد است پس لازم است بستر را هم برای مذاکره فراهم کند. نمیشود که از یک طرف همه محدودیتها، فشارهای سیاسی و فشارهای اقتصادی را تا جایی که میتوانید به ایران وارد کنید و از طرف دیگر بگویید که ما آغوشمان برای مذاکره باز است. بهنظر میرسد این دو با هم همخوانی ندارد. البته آنها هم، در مصاحبهها و در مقالاتشان نکاتی را در ارتباط با ایران برای توجیه اقداماتشان مطرح میکنند ولی بهنظر بنده تا زمانی که سیاست ابهام، سیاست توهم و سیاست خصمانهای میان دو کشور وجود دارد نمیتوان انتظار داشت تحول مثبتی در روابط بهوجودآید. همواره این پرسش مطرح است که برای کاهش تنش در روابط چه مراحلی میتواند طی شود؟ بهنظر میرسد اول باید از هر گونه اقدامی که باعث تنش میشود، پرهیز شود.
در مرحله دوم باید شروع به تنشزدایی کنند. سوم اینکه باید روی برخی از موضوعاتی که منافع دو طرف را تأمین میکند کار کرد. چهارم اینکه فضای امنیتی در روابط دوکشور را به یک فضای عادی یا فضای اقتصادی در روابط تبدیل کنند. پنجم، اعتمادسازی است که میتواند روی برخی از موضوعات مورد علاقه دو طرف انجام شود.
بهنظر من تا زمانی که این پروسه طی نشود شرایط تغییر نخواهد کرد. اینکه کسی انتظار داشته باشد با یک مذاکره در ژنو، یک نامه ارسالی و یک تبریک برای انتخاب اوباما شرایط ناگهان تغییر کند، اشتباه است. نتیجهاش این است که تبریک میگوییم، جوابی نمیآید. پرسش دیگری که همواره مطرح است این است که آیا بین ایران و آمریکا با توجه به اختلافنظرهای زیاد، امکان عادیسازی روابط وجود دارد؟ در حال حاضر ما با بسیاری از کشورهای غربی در سطح سفیر، روابط دیپلماتیک داریم و با آنها نیز اختلافاتی داشتهایم. اصولا در جهان امروز وجود روابط میان دو کشور به معنای حل و فصل تمامی اختلافات نیست.
- آیا بهنظر شما سیاست خارجی ما در حال حاضر، این ظرفیت را دارد که بتواند به نفع خود روابطی را با آمریکا شکل دهد؟
سیاست خارجی ایران این ظرفیت را دارد. ایران کشور بزرگی است، جایگاه مهمی در منطقه دارد و دارای نفوذ است و از موقعیت ژئوپلیتیک منحصربهفردی برخوردار است. نقش ایران در موضوعات مهم این منطقه را کسی نمیتواند انکار کند. ضمن اینکه موضوع انرژی و امنیت انرژی در جهان امروز اهمیت پیدا کرده و ایران در آن نقش جدی دارد و همین امر موجب افزایش اهمیت ایران شده است. پس برای پاسخ به این سؤال که آیا ایران ظرفیتش را دارد، باید بگویم بله ظرفیتش را دارد. یک پشتوانه 30ساله دیپلماسی هم دارد و از همه سختیها و مشکلات، چه در دوران جنگ و چه بعد از آن توانسته است به خوبی عبور کند.
مسائل سیاست خارجی نباید با مسائل تبلیغاتی و شعاری تلفیق شود. در مباحث سیاست خارجی زمانی یک کار اصولی انجام میشود که شرایط را از حالت احساسی، تبلیغاتی و شعاری خارج و مقدمات کار را فراهم کنیم تا مشخص شود که این اقدام باید چگونه پیش رود و چگونه منافع ما را تأمین میکند.
- در حال حاضر بهنظر میرسد که برنامه هستهای ایران وارد مرحله جدیدی شده است. با توجه به اینکه تحریمهای جدیدی در پیش است، اگر روابط ایران و آمریکا تغییر کند، چه تأثیری روی پرونده هستهای خواهد داشت؟
این دو مسئله از نظر ماهوی با هم متفاوت هستند، ضمن اینکه در ارتباط با رابطه با آمریکا قبلا بحث شد. در ارتباط با برنامه هستهای ایران به چند نکته اشاره میکنم؛ اول اینکه برنامه هستهای ایران از یک حمایت گسترده ملی برخوردار است. دوم، ایران از لحاظ فناوری هستهای به مرحله غیرقابل بازگشت رسیده است. سوم، تهدیدهای نظامی نمیتواند این برنامه را متوقف کند.
چهارم، اقدامات محدودیت ساز از جمله تحریمها، هر چند ممکن است محدودیتهایی برای ایران ایجاد کند، لیکن کارساز نیست. نکته پنجم اینکه در محیط بینالمللی که اغلب تعهدات در زمینه خلع سلاح هستهای توسط برخی از کشورها و به طور خاص اسرائیل نادیده گرفته میشود، نمیتوان ایران را که متعهد به معاهده منع اشاعه است بیش از این تحت فشار قرار داد. با توجه به این ملاحظات دو رویکرد در قبال برنامه هستهای ایران میتواند متصور باشد؛ رویکرد نخست مقابله و تهدید و رویکرد دوم تعامل با ایران است. هر دو رویکرد در عرصه بینالملل طرفدارانی دارد. ایران در ارتباط با هرکدام از این دو رویکرد راهبردهای خود را اعلام کرده است. پس میتوان گفت نتیجه این پرونده به مواضع و عملکرد دوطرف بستگی دارد. عمل ما در پرونده هستهای میتواند فضای مناسبی در ارتباط با روابط با غرب بهوجود بیاورد.
- گاهی وقتها فکر میکنم غربیها تصور میکنند که ما خودمان در این حوزه عقبنشینی میکنیم - این عقبنشینی را از این بابت میگویم که ایران اعلام کرده که حاضر است اورانیوم غنیشده خودش را از ایران خارج کند تا اورانیوم 20درصد بگیرد در حالی که آژانس میتواند با رایزنی با کشورهای دیگر، اورانیوم 20درصد را در قبال پول به ما بفروشد، این تعبیر وجود دارد که اگر ما بخواهیم چنین معاملهای انجام بدهیم آن زحمتی را که کشیدیم و این تحریمها همه بیفایده بوده- طبیعی است که غربیها بهخصوص آمریکا هم بخواهند از این مسئله سوءاستفاده بکنند.
مذاکراتی که در ژنو برای تبادل اورانیوم انجام شد از پختگی لازم برخوردار نبود. بحث این بود که 1200کیلو اورانیوم 5/3درصد بدهیم و در مقابلش میله سوخت برای رآکتور امیرآباد بگیریم. ما در گذشته از آرژانتینیها برای این رآکتور، میله سوخت خریداریکردیم. سایر کشورهای دیگر هم همین کار را میکنند. این مذاکرات هم مورد حمایت همه کشورهای غربی قرار گرفت. آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان همه اینها از مذاکرات بسیار خوشحال و خشنود بودند و از نتایج مذاکرات استقبال کردند.
این توافق و عدماجرای آن باعث فشار بیشتر بر ما شد. ما 45دقیقه با معاون وزیر خارجه آمریکا مذاکره کردیم. هدف روشنی از این مذاکرات اعلام نشده است. در مذاکرات دیپلماتیک معمولا کسی مجبور به مذاکره نمیشود. همه این نوع مذاکرات قاعدتاً باید از قبل برنامهریزی شده باشد. اینکه مذاکره سر ناهار باشد یا سر میز باشد فرقی نمیکند. مهم این است که دو طرف بتوانند با هم در رابطه با موضوعاتی صحبت کنند. این سؤال هم هنوز مطرح است که مذاکرهای که انجام شد چه دستاوردی داشت؟ آمریکاییها از 20سال پیش میخواستند با ما مذاکره کنند اما همیشه بحث ما این بود که دستور کار مذاکره باید مشخص باشد.