صرفنظر از شرایط ویژهای که بهدلیل زنسرپرستبودن بر فضای این خانهها حاکم است، بیرون از چاردیواری، مردم و دولت نگاه دیگری به این خانوادهها دارند.آسیبشناسی فرهنگی و اجتماعی خانوادههای زنسرپرست عنوان پژوهشی است که در دومین همایش توانمندسازی و توانافزایی زنان سرپرست خانوار ارائه شد. این همایش که از سوی اداره کل امور بانوان شهرداری تهران برگزار شد تلاشی بود برای بررسی مشکلات این بخش از جامعه و ارائه راهکارهایی برای بهبود اوضاع زندگی زنان و فرزندانی که در خانوادههای زنسرپرست زندگی میکنند.متن زیر گزیدهای از این پژوهش است که توسط اصغر میرفردی و الهه عطایی انجام شده است.
زنان بهعنوان نیمی از پیکره هر جامعهای، به تناسب، نقشهای مهمی را در زندگی اجتماعی ایفا میکنند. اگر چه تحولات علمی و صنعتی تا حدود زیادی دگرگونیهایی در نقشپذیری افراد ایجاد کرده است، اما این تحولات به کمرنگشدن نقش زنان در جامعه نینجامیده است. تحولات صنعتی و بهدنبال آن تحولات اقتصادی و اجتماعی، نقش زنان را در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی افزایش داده است.
به همین تناسب، اگرچه برخی از کارکردهای خانواده به نهادهای دیگری واگذار شده است اما خانواده همچنان بهعنوان نهاد پایهای در جامعهپذیری، نظارت اجتماعی و همچنین پشتیبانیهای روانی، اقتصادی و اجتماعی از افراد قلمداد میشود. هویت اجتماعی و فردی افراد تا حدود زیادی از گستره فرهنگی و ارزشی خانواده سرچشمه میگیرد؛ در این میان، زنان در خانواده نقش پایهای در جامعهپذیری افراد دارند.آسیبشناسی زمینههای فرهنگی و اجتماعی خانوادههای زنسرپرست یکی از راهکارهای دستیابی به کاهش مسائل فراروی خانوادههای زنسرپرست است.
آسیبهای فرهنگی و اجتماعی فراروی زنان سرپرست خانوار
1- در سطح خرد و فردی: در سطح خرد مهمترین آسیبهای فراروی زنان سرپرست شامل احساس نبود پشتوانههای اقتصادی و اجتماعی برای زنان است که منجر به تضعیف روحیه مشارکت در برخی از امور اجتماعی میشود. نابسامانی روحی از دیگر مشکلات این دسته از زنان است. بنا به اعلام مدیران و کارشناسان ذیربط، زنان سرپرست خانوار از نظر سلامت روانی در وضعیت بهمراتب بدتری نسبت به دیگر زنان قرار دارند و عمدتا یکی از علائم بیماریهای روانی مانند افسردگی، اضطراب، وسواس و پرخاشگری در آنها بهوضوح دیده میشود. گرایش به سمت برخی از مشاغل غیرقانونی در ارتباط با تأمین هزینه زندگی خانوار، از مهمترین آسیبهای این دسته از زنان است.
2- در سطح میانه: در محیط همسایگی و محلی مهمترین آسیبها مشتمل بر نگرشها و نوع برخوردهای اجتماعی است که نسبت به چنین خانوارهایی و سرپرستهای آنها وجود دارد. این ایستارها همراه با نوعی ذهنیت بدبینانه نسبت به سلامت رفتاری و کرداری برخی از زنان سرپرست خانوار است و در نقطه مقابل برخی از افراد سودجو ممکن است از شرایط زندگی زنان بیسرپرست سوءاستفادههای اخلاقی کنند.
در ارتباط با زنان سرپرست خانوار که همسرانشان معتاد یا دچار رفتارهای سوء هستند، این آسیبها ممکن است بهگونهای دوجانبه باشند؛ آنها از یکسو با مشکلات و آسیبهای فراروی زنان سرپرست خانوار به معنای عام مواجه هستند و از این قبیل دشواریها را برای سازگاری با شرایط زندگی در محیط بیرون از خانواده تحمل میکنند و از سوی دیگر با مسائلی از ناحیه همسران دارای سوءرفتار خود روبهرو هستند.
3- در سطح کلان: در سطح کلان نیز زنان سرپرست خانوار با مشکلات و آسیبهایی روبهرو هستند که در کیفیت زندگی آنها تأثیرگذار است. مهمترین آسیبهای سطح کلان عبارتند از:
الف- نبود متولی مشخص در جامعه برای رسیدگی و نظارت بر وضعیت زنان سرپرست خانوار و خانوارهایی که تحت سرپرستی آنهاست. وجود دستگاههای موازی در ارتباط با زنان سرپرست خانوار و ناهماهنگی موجود میان آنها موجب میشود که پوشش کامل حمایتی و نظارتی که به توانمندسازی آنها منجر میشود، شکل نگیرد.
ب - وجود باورهای سنتی در مورد نقش و کارکرد زنان در جامعه از دیگر موانع فراروی زنان سرپرست خانوار در سطح کلان است. کلیشههای جنسیتی در ارتباط با نقشپذیری زنان در جامعه، موجب میشود که حتی برای زنانی که ناچارند با فعالیت اقتصادی خود از عهده تأمین زندگی تحت سرپرستی خود برآیند، موانعی در جامعه وجود داشته باشد. این وضعیت تا حدودی ناشی از ضعف نهادینهسازی ارزشها و هنجارهای نوین برای مشارکت زنان در جامعه است که زمینه را برای فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی ضروری زنان سرپرست خانوار کاهش میدهد.
ج - پایین بودن میزان اعتماد بهویژه در جنبههای اخلاقی و رفتاری برای مشارکت زنان سرپرست خانوار در محیط بیرون از خانه از دیگر زمینههایی است که در سطح کلان گریبانگیر این دسته از زنان است.
د – کمبود یا نبود برنامههای ترویجی و آموزشی بهمنظور توانمندسازی زنان سرپرست خانوار، عامل دیگری است که بهویژه در مناطق روستایی بهعنوان یک مانع فراروی زنان است.
هـ - وجود زمینههای پدرسالارانه بهویژه در جنبههای نظارتی و کنترلی در محیط خانواده و تأثیر آن بر کیفیت نظارت زنان سرپرست خانوار و مدیریت آنها بر جنبههای ارتباطی و فراغتی فرزندان از جمله آسیبهای فراروی زنان سرپرست خانوار است.
نتیجهگیری
مطالعه خانوادههای زنسرپرست خانوار نشان میدهد که این خانوادهها بسته به نوع ساختار خانواده و همچنین بومشناسی دارای آسیبها و مشکلاتی هستند که تا حدودی ممکن است متنوع باشد. زنان مناطق شهری که از امکانات اقتصادی و اجتماعی بیشتری بهویژه در زمینه اشتغال نسبت به مناطق عشایری و روستایی برخوردارند، بیشتر با آسیبهای رفتاری و اخلاقی روبهرو هستند.
در مقابل زنان مناطق روستایی و عشایری که در جریان تحولات اقتصادی و اجتماعی قرار ندارند و امکانات و فرصتهای اقتصادی و کاریابی زیادی برای خود در مناطق یادشده ندارند، با دو دسته از آسیبها روبهرو هستند: محدودیت فرصتها و منابع اقتصادی برای فعالیت اقتصادی و تأمین معاش زندگی و کلیشههای سنتی در ارتباط با فعالیت اقتصادی بیرون از خانه زنان که معمولا در مناطق روستایی و عشایری بیشتر نمود دارند.
در کنار این تنوع برخی از آسیبها نیز در مناطق شهری و روستایی یکسان هستند. این دسته از آسیبها بیشتر در زمینه نگرشهای فرهنگی و اجتماعی است. وجود باورهای سنتی در مورد نقش و کارکرد زنان در جامعه، ضعف نهادینهسازی ارزشها و هنجارهای نوین برای مشارکت زنان در جامعه، کمبود یا نبود برنامههای ترویجی و آموزشی است.
راهکارهای پیشنهادی
با شناخت ابعاد هر مسئله اجتماعی میتوان به ارائه راهکارهای لازم پیرامون آن پرداخت. با توجه به آسیبهای یاد شده که فراروی خانوادههای زنسرپرست خانوار قرار دارد، راهکارهای پیشنهادی زیر ارائه میشود:
1 – با توجه به اینکه برای شناخت کامل هر مسئله اجتماعی و برنامهریزی پیرامون آن، نیاز به اطلاعات جامع از ابعاد آن و جمعیت مرتبط با آن است و نظر به نبود یا کمبود اطلاعات جامع پیرامون خانوادههای زنسرپرست خانوار، پیشنهاد میشود بانک اطلاعات جامع در مورد چنین خانوادههایی و همچنین سرپرستهای آنها ایجاد شود تا ضمن بهرهگیری پژوهشگران و کارشناسان از آن، در برنامهریزیها و تصمیمسازیها نیز از این بانک اطلاعاتی استفاده شود.
2 – نظر به نبود مدیریت واحد و متمرکز در ارتباط با خانوادههای زنسرپرست خانوار، پیشنهاد میشود با ادغام واحدهای موجود مرتبط با چنین خانوادههایی در دستگاههای اداری، مدیریت واحدی ایجاد تا از مشکلات اجرایی در این گستره کاسته شود و تا زمان ایجاد چنین مدیریتی از تصمیمسازیهای ناهماهنگ خودداری شود.
3 – برای شناخت بهتر چنین خانوادههایی از طریق مطالعات علمی، پیشنهاد میشود دبیرخانه ملی مطالعات خانوادههای زنسرپرست خانوار یا دبیرخانه ملی مطالعات زنان سرپرست خانوار ایجاد شودتا مطالعات علمی جامع و تخصصی در ابعاد گوناگون در این زمینه انجام شود.
4 – ارائه برنامههای ترویجی و آموزشی بهمنظور توانمندسازی زنان سرپرست خانوار: برنامههای ترویجی و آموزشی در ابعاد گوناگونی همچون مدیریت خانه و خانواده، مهارتهای کارآفرینی و خوداشتغالی، مباحث تربیتی و رفتاری فرزندان، مهارتهای زندگی و... مورد نیاز است.
5 – توجه نهادهای کاریابی دولتی و غیردولتی به زنان سرپرست خانوار جویای کار: با توجه به اینکه بیشتر زنان سرپرست خانوار از مشکلات اقتصادی رنج میبرند، لازم است برای کاهش مشکلات آن دسته از زنان سرپرست خانوار جویای کار امتیازات خاصی برای آنان در مقایسه با دیگر زنان و مردانی که از نظر مهارت و تحصیلات در یک سطح هستند در نظر گرفته شود.
6 – ارائه برنامههای تأمیناجتماعی در زمینه بیمه درمانی اعضای خانوادههای زنسرپرست خانواری که از هیچگونه بیمهای برخوردار نیستند.
7 – نظر به اینکه محدودیتها و معذوریتهای اخلاقی برای فعالیت زنان سرپرست خانوار از مهمترین موانع فعالیت آنان در محیط بیرون از خانه بهویژه در محیطهای مختلط است و همچنین با توجه به ناتوانی بیشتر این دسته از زنان از راهاندازی کسب و کار مستقل، پیشنهاد میشود تعاونیهایی در زمینههای تولیدی، خدماتی، آموزشی و... برای اشتغال به کار آنها ایجاد شود.