یکی از این بزرگان، سعدی است که برخی از نوشتهها و سروههایش را شاید بارها خوانده و به شکلها و با صداهای گوناگون شنیدهایم. با این همه باز سخنانش خواندنی و بهکار بستنی است. در این مطلب هرچند شماره یک بار چند حکایت یا گزیدهای از آثار یکی از بزرگان فرهنگ ایرانی – اسلامی را برایتان روایت میکنیم.
چهگویی؟
یکی از بزرگان گفت پارسایی را: چه گویی در حق فلان عابد که دیگران در حق او به طعنه سخنها گفتهاند؟
گفت: بر ظاهرش عیب نمیبینم و در باطنش، غیب نمیدانم.
جامهای که میبوسند!
در حکایتی سخن اعرابی ای را خطاب به پسرش نقل میکند که روز قیامت از تو خواهند پرسید چه کار کردهای و نگویند که فرزند که هستی. و بعد این دو بیت را میآورد:
جامه کعبه را که میبوسند
او نه از کرم پیله نامی شد
با عزیزی نشست روزی چند
لاجرم همچو او گرامی شد
نکویی!
در حکایت وزیر غافلی که خانه مردم را خراب میکرد تا خزانه سلطان را آباد کند، از سخن حکیمان یاد میکند «که گفتهاند هرکه خدای را عزوجل بیازارد تا دل خلقی بهدست آرد، خداوند تعالی همان خلق را بر او گمارد تا دمار از روزگارش برآرد.»و پس از نقل عاقبت آن وزیر غافل این دو بیت را مینویسد:
حاصل نشود رضای سلطان
تا خاطر بندگان نجویی
خواهی که خدای بر تو بخشد
با خلق خدای کن نکویی