دوستی که پس از سالها دوری از وطن به دیدنم آمده بود، پیشنهاد کرد که سری به بازار بزنیم. برای من عجیب بود، اما شاید حق با اوست که میگفت برای بوی بازار دلم تنگ شده است؛ همان دالانهای فراخ، عطر خاک وقتی که صبح به صبحدم حجرهها را آبپاشی میکردند؛ عطر راسته سقطفروشها و همهمه دلپذیر مردم که بهسرعت در آمد و شد هستند یا سرگرم خرید... .
آدم وقتی از وطناش دور میشود، برخی از خاطرات دوردست بدون هیچ تغییری در پسینه ذهنش ماندگار میشوند. دوست ازفرنگبرگشته من هم همین حالوهوا را داشت. توی راه به او گفتم، زمانه عوض شده است؛ بازار هم ریخت عوض کرده است. آنچه تو در ذهن داری ممکن است با واقعیتهای امروز خیلی جور درنیاید، پس خودت را برای روبهروشدن با تغییرات بازار و سبزهمیدان آماده کن!
خودش راغب بود مترو سوار شویم. ما هم از حوالی چهارراه رشید تهرانپارس به متروسواران پیوستیم. شگفتی و تحسیناش را از کارآمدی مترو در همین حدی که هست پنهان نمیکرد و میگفت باور نمیکردم مترو اینهمه مسافر را پذیرا باشد. راستش گمان من و برخی از هموطنان آنطرف این بود که متروی تهران حالاحالاها بهقول فرانسویها جنبه اشانتیون دارد و مردم گهگاه و تفننی سوار مترو میشوند اما حالا میبینم که مترو چقدر کارآمد است و چهاندازه میتواند برای ترافیک پردردسر تهران چارهساز باشد.
حوالی نیمروز به سبزهمیدان رسیدیم. در وهله اول برای خودم تعجببرانگیز بود. از آن هجوم سنگین و دلهرهآور ماشینها و موتورسیکلتها در گلوی بازار خبری نبود. سبزهمیدان با آرامشی مثالزدنی، غرق در جمعیتی بود که بهدور از خطر برخورد با موتورها یا ماشینها، گردش میکردند. پس از سالها گوشمان با ترنم زیبای برخورد سم اسبهای درشکه با زمین آشنا شد. دوستم میگفت، از 45سال پیش به این طرف این سومین بار است که به بازار تهران میآیم اما هیچوقت ندیده بودم با چنین دقت و مهارتی، خاطرات فضاهای دوستداشتنی تهران قدیم در یکی از شلوغترین محلههای بازار یعنی سبزهمیدان به این زیبایی زنده شود.
دنیا کموبیش با مسائل گوناگون روبهرو است؛ از جنگهای محلی گرفته تا بحران اقتصادی و حوادث ناگهانی ناشی از تغییرات آبوهوا، اما مدیران خردمند سعی میکنند در هر فضایی، ضمن آگاهیدادن به مردم و تدبیرهای مناسب برای رویارویی با مسائل، امکان زندگی بهتر برای افراد جامعه را فراهم کنند. تهران برای عابران پیاده بهخصوص وقتی قصد عبور از عرض یک خیابان را دارند، شهر پراسترسی است. تأمین فضاهای لازم و پیادهراهها، مثل سبزهمیدان جوابگویی مدبرانه و عاقلانه به این نیاز مردم است.
در مقایسه با دیگر شهرهای قدیمی جهان، تهران میراثهای فرهنگی متعدد یا درواقع کهنهشهر، ندارد؛ چون هر حکومتی، آثار حکومت قبلی را محو کرده است. ارگ بزرگ تهران و تکیه دولت قربانی همین برخوردهای نادرست شد.
امیدوارم بهسازی گلوی بازار، ایجاد پیادهراهها و فضاهای آرامبخش برای جامعه شهری در تهران و دیگر شهرهای کشور را در پی داشته باشد تا شهرها در خدمت مردم باشند، نه مردم در معرض هجوم صوتی و خطر تصادف با هزاران هزار خودرو و موتورسیکلت که همچون مورچگان همه معابر شهر را فتح کردهاند!