آن خون «آرای مردمی» است؛ که به آن اندام واره جان میبخشد؛ و آن «معرفت» خسبیده در پشت هر «رأی» است؛ که باعث افزایش آگاهی در انتخاب شده؛ به مثابه عقل مسیر حرکت این اندامواره را روشن مینماید.
احزاب و گروههای موجود در این تمثیل؛ در مقام قلب، هم خون را در درون اجزای فیزیکی این اندام جاری میسازند و هم با ارسال خون به مغز «آگاهیهای لازم» را دستهبندی و منتقل مینمایند.
در انتخابات اخیری که پیش روی داریم در سطح تحلیل کلان حضور دو جبهه «اصولگرا» و «اصلاحطلب» را میتوان از هم تمییز داد؛ و به تناسب همین تقسیم بندی کلان میتوانیم رویکرد استراتژیک هر یک را نیز از یکدیگر مجزا نماییم:
«اصولگرایان» که بخشی از آنها توانستهاند با پیروزی در چند انتخابات سنگرهایی را از آن خود کنند به طور طبیعی، «پیروزی در انتخابات» را در راستای «حفظ قدرت» دنبال میکنند. این در حالی است که «اصلاحطلبان» پس از دستدادن ارکان قدرت؛ اکنون درپی «پیروزی در انتخابات» در جهت «کسب قدرت» میباشند.
در همین حال، به نظر میرسد؛ در این سالهای اخیر به ویژه دهه گذشته این «آگاهی» در مردم عمق یافته است که «انتخابات» مهمترین صحنه بروز اراده ملت در چهره حیات سیاسی و اجتماعی است برخلاف نظر غیرمتخصصانه و برداشت غیرعلمی موجود؛
باید قبول کنیم که به قول ماکس وبر آلمانی «حزب خانه قدرت سیاسی است ولی احزاب نیزدر مسیر کسب یا حفظ قدرت در همین فضای انتخاباتی است که میتوانند رسالت تاریخی خود را به انجام رسانند»؛
در اینجاست که ائتلافها و اختلافها پیش میآید و اصولگرایان و اصلاحطلبان در ایران نیز از این امر مستثنی نیستند؛ با توجه به این نکته که «صندلینشینان قدرت» بیش از «صندلی خواهان قدرت» استعداد اختلاف دارند؛
میتوان رویکرد ائتلاف گرایانه را بیشتر در احزاب خواهان قدرت و عملکرد اختلاف برانگیزانه را در احزاب «حافظ قدرت» بازیافت.امروز، در میان احزاب و گروههای اصولگرا برخی احزاب به همراه تعدادی از تشکلهای ریز و درشت دیگر وجود دارند که در مجموع با در نظر داشتن استراتژی پیروزی معطوف به حفظ قدرت؛
در کنار هم و در عین حال برای خود در حرکتند؛ این در حالی است که بستر اصلی حیات پرطراوت آنها در گرو پاسخگویی به نیازهای تعریف شده و خواستههای فهرستشدهای است که تحت عنوان «نهضت خدمترسانی به مردم» در فراسوی دیدگان رأیدهندگان ترسیم کردهاند.
در اینجاست که «حفظ وحدت» و «افزایش کارآمدی» نه یک ابزار بلکه یک ضرورت هویتی در عمل آنهاست؛ تا بتوانند در پرتو «خرد جمعی» و بهرهمندی از «ظرفیتهای سیاسی» خود به پیروزی برسند.
حال پرسش اینجاست که تا چه اندازه این امر صورت پذیرفته است. فردای پس از انتخابات با هر نتیجهای که به دست آید اصولگرایان میتوانند با این معیارها به بررسی و نظارت بر عملکرد کارگزاران و نحلههای متفاوت فعالیت فعالان خود اقدام نمایند.این در حالی است که در جبهه اصلاحطلبان نیز احزاب و گروههای متفاوتی در حال تلاشند.
به نظر میرسد در راستای استراتژی کلان اصلاحطلبان برای پیروزی معطوف به کسب مجدد قدرت، تقسیم کاری نانوشته در جریان است و آن اینکه گروهها و احزاب با غلظت مدنی محورانه مانند مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی کوشش خود را به سمت انتخابات شوراها معطوف داشتهاند و در کنار آنها بذل توجه مجمع روحانیون مبارز و مجمع مدرسین متوجه مجلس خبرگان رهبری است.
بقیه داستان مشخص است. در فاصله باقیمانده تا 24 آذرماه، هر کدام از گروهها و احزاب تلاش خواهند داشت تا کرسیهای قدرت را برای «انشاءالله» خدمت بیشتر به مردم؛ به دست آورند. مهمترین شاخصه مؤثر در تصمیم سیاسی مردم «کارآمدی» یا حداقل «احساس کارآمدی» یک گروه یا یک جناح است؛
و این را مردم دیر یا زود به قضاوت مینشینند پس بهتر است به جای «شعار» و افزایش حجم مطالبات مردمی در بستر زمان به شعوری بیاندیشیم که متوجه عملکرد تمام ما خواهد بود، آن وقت است که مردم با رأی خود نشان خواهند داد: «به عمل کار برآید به سخنرانی نیست.»