آدرس را گرفتهای، حالا از کنار پیچ و مهره فروشیها، تایر فروشیها، پارکینگهای بزرگ و... میگذری. زمین پر از روغن ماشین است. آنقدر عجله داری از این فضای سیاه و سفید بگذری که یک بار اشتباهی به سمت شهرداری منطقه 11 میپیچی. بعد همانطور که راه میروی، چشمت به گوشه یک باغچه می خورد. باغچهای پر از گلهای بنفشه و رُز و چمن. آن وقت یکدفعه هوایت عوض میشود. باد میپیچد. بوی گل و چمن و خاک میآید. اینجا فرهنگسرای رازی است.
سوم
سمت راست ورودیفرهنگسرا قرار دارد و سمت چپ راهی برای دوچرخهسوارها. به مسیر ویژه دوچرخهسوارها میروی. اولین دوچرخهسوار از روبهرو میآید. یک پیرمرد است. دومین دوچرخهسوار یک مرد جوان است. یک موتورسوار هم میآید. هنوز شلوغ نشده و
تو به سرعت ناامید میشوی. اینجا که اصلاً هیچ نوجوانی نیست.
اما چهارمین نفر نوجوان است. از لابهلای شمشادها دو تا نوجوان وارد مسیر دوچرخهسواری میشوند و قدم میزنند. سهیل ابراهیمی و ایمان نوروزی، 16 ساله. آنها معمولاً برای دوچرخهسواری اینجا میآیند. اما امروز آمدهاند قدم بزنند.
ترجیح میدهند همین جا دوچرخهسواری کنند تا در کوچه و خیابان، چون اینجا سرسبز است و میگویند: «قبلاً که اینجا فرهنگسرای نوجوان بود، برای نوجوانها خیلی برنامه و کلاس داشت و ما همهاش اینجا بودیم.»
کمکم سروکله نوجوانهای دوچرخهسوار پیدا میشود. از آن دور میبینی که با سرعت از سویی به سویی میروند. در مسیر پیاده می روی تا بالاخره با آنها روبهرو شوی. میان بر میزنی و... بالاخره به آنها میرسی؛ یک نوجوان 15 ساله با پدرش مسابقه دوچرخهسواری گذاشتهاند. علی و امیرمحمد فتحی. علی پدر است و میگوید: «به پیشنهاد امیرمحمد بیشتر در این قسمت دوچرخه سواری میکنیم. اینجا خیلی سرسبز است.»
و امیرمحمد: «با اینکه دوچرخه پدرم بزرگتر است، هنوز نتوانسته از من جلو بزند.»
این را میگویند و تند دور میشوند.
مسیر، از کنار وسایل ورزشی، دریاچه مصنوعی، نمایشگاه گل و گیاه و آلاچیقها میگذرد و در تمام راه، عدهای میدوند، ورزش میکنند و حتی قدم میزنند.
یک نوجوان دیگر را میبینی با دوچرخهای بزرگ و بلند؛ میلاد علوی که به شدت علاقهمند دوچرخهسواری است و میخواهد این ورزش را بهطور حرفهای دنبال کند. میگوید: «قبلاً هم برای دوچرخهسواری میآمدم، اما خوب، از پارسال که این مسیر ویژه طراحی شده، راحتترم و البته علاقهمندتر شدهام.» او با دوچرخه به مدرسه میرود.
اینجا فرهنگسرای بزرگی است و برای همه گروههای سنی، فضایی در نظر گرفته شده است. در راه بازگشت مائده علیزاده 15 ساله را میبینی که با دستگاه ورزش میکند. کنجکاو میشوی. میپرسی: «اینجا دخترها برای دوچرخهسواری میآیند؟ آزاد است؟»
مائده میگوید: «بله، من خودم آمدهام. با پوشش مناسب دوچرخهسواری میکنم. کسی هم ایراد نمیگیرد. حالا ممکن است بعضیها به دوچرخهسواری من بخندند، اما برایم مهم نیست. من خیلی دوچرخهسواری دوست دارم و میخواهم لاغر شوم.»
میپرسی: «دوچرخه را چهطور اینجا میآوری؟»
میگوید: «خانه ما تقریباً نزدیک است. دوچرخه را با ماشین میآوریم.» او دوچرخه ما را هم میشناسد و میخواند.
نوجوانهایی را میبینیم که در مسیر دوچرخه سواری قدم می زنند.آنها دوچرخه ندارند.
محسن فاخر، مدیر روابط عمومی فرهنگسرای رازی از برنامههای آینده فرهنگسرا میگوید:« از برنامههای آینده ما این است که تعدادی دوچرخه بخریم و به علاقه مندانکرایه بدهیم.»
او درباره استقبال نوجوانان از این مسیر سبز میگوید:« الان صبحها و بعدازظهرها حدود 200 نفر در این مسیر دوچرخهسواری میکنند.»
به گفته فاخر، این مسیرکه برای ترویج فرهنگ دوچرخهسواری ایجاد شده، حدود 3 کیلومتر است و همه علایم هشداردهنده را دارد.خط شروع و پایان دارد و علاقهمندان میتوانند همه روزه و در همه ساعت ها از این مسیر استفاده کنند.
پسرهای نوجوان میآیند. بیشتر آنها همراه خانواده هستند. اما از دخترها چندان خبری نیست.
دوم
در خبرها خواندیم پس از فرهنگسرای رازی، پیست جنگلی دوچرخهسواری در منطقه 20 هم راهاندازی شده است.
گفتیم پیش از گسترش عمومی دوچرخهسواری در شهر، سری به پیستهای ویژه دوچرخهسواری بزنیم. این بار به فرهنگسرای رازی رفتیم.
اول
سال 89 سال گسترش دوچرخهسواری و فرهنگ استفاده از این وسیله نقلیه پاک در تهران است.
این را سیدجعفر تشکری هاشمی، معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران گفته است. او با اعلام ایجاد مسیرهای ویژه دوچرخهسواری در همه منطقههای پایتخت گفته: «در حال حاضر، تعداد مناطقی که دارای مسیرهای ویژه دوچرخهسواری هستند به 10 منطقه رسیده است.»
به گفته او، بیشترین سفرهای درون شهری چین با دوچرخه انجام میشود، در امریکا 10 میلیون نفر از دوچرخه استفاده میکنند، یا در شهری مثل پاریس، از دوچرخه سواری آنچنان استقبال شده که اعتراض رانندگان تاکسی را به دنبال داشته است.
اینها را می گوییم تا یادمان باشد دوچرخه سواری فقط ورزش و تفریح نیست. می توانیم از پارکها و فرهنگسراها شروع کنیم و بعد برای حفظ سلامتی خودمان و شهرمان، دوچرخه سواری کنیم. چه وظیفه شیرینی!