این دغدغه را در بسیاری از علوم اسلامی میتوان به تماشا نشست. فقیهانی که در پی دریافتن جان حکم شارع اعظم بودهاند تا فیلسوفانی که در ناکجاآبادهای تفکر در جستوجوی آواز حقیقت میدویدهاند و عارفانی که میخواستند پردههای ظاهر را یکباره بدرند تابه باطنها راه یابند و حتی مفسرانی که بیقراریشان پرده بالازدن از جمال آیات مقدس کتاب نازل شده خداوند بود و هست، همه و همه جلوهای است از تماشای دغدغه دیرپای گفته شده. در این میان در آستانه میهمانی مهربانی و ضیافت جلالی حضرت حق، نوشتار حاضر بازخوانیای است از اندیشه یکی از بزرگان خرد ایمانی ایران اسلامی، یعنی امام محمد غزالی درباره حکمت وجان روزه و روزهداری؛ مردی که لقب بامسمای «حجتالاسلام» برای اولین بار در تمدن اسلامی برای او اختصاص یافت. اما سعی این نوشتار درنگی است در توجهدادن این حکیم تأویل گرای بزرگ مسلمان به جان روزه از پس حکمت ایمانیان مسلمان جستوجوگر سخن خداوند و فرستاده پاکش، حضرت رحمهللعالمین که در قالب لفظها، مرادها از آن داشتهاند.
امام شیخزینالدین ابوحامدبن محمدغزالی در رساله بسیار مختصر « ایهاالولد» که در زبان فارسی «چنین گفت غزالی» ترجمه شده است در فرازی اینگونه خطابی دارد که «فرزندم! باید حرف و عمل تو مطابق شریعت باشد؛ چرا که علم و عمل در صورتی که به پیروی از شرع نباشد، گمراهیاند، همچنین لازم است که از شطحیات صوفیان بپرهیزی؛ چرا که پیمودن این راه با تلاش پیوسته و ازبینبردن هوای نفسانی و امیال شهوانی، با شمشیر ریاضت امکانپذیر است نه با داد و فریاد و ترهات. این را هم بدان که نشانه بدبختی، زبان بیمهار و دل مملو از غفلت و هواپرستی است. پس تا وقتی که نفس را با مجاهده راستین از بین نبردهای، هرگز دل تو به انوار معرفت، زنده نمیشود.»
با تأمل در این فراز، لب اندیشه غزالی و روش تأویلی او در حوزه تلقی عرفانی از شریعت کاملا روشن میشود. واقعیت اینکه متکلم اشعریای که گاه نگاهی کاملا اعتزالی دارد، فیلسوفی که ضدفلسفه متداول زمانش است و دینپژوهی که با فقیهان ظاهری سرناسازگاری دارد در طریقت مداریاش نیز یگانه است ومنتقد؛ سلوک و طریقتی را که از شاهراه شریعت نگذرد به هیچ میانگارد. با فهم این تشخص (تسامحا) روش شناختی غزالی اکنون میتوان بازخوانی تأویل عرفانی حکمت روزه و روزهداری از منظر وی را روشنتر جویا شد.
غزالی در کتاب « احیاء علوم دین» که به واقع یکی از تأثیرگذارترین کتابها در جهان اسلام محسوب میشود- و به نوعی در تمامی فرق اسلامی و میان اندیشمندان علوم مختلف اسلامی به گواه آثار برجا مانده از ایشان تأثیری شگرف برجای گذاشته- در ربع یکم (عبادات) فصلی کمحجم (در مقایسه با کتاب اسرار و مهمات نماز که بیش از 6برابر این فصل است) و البته پرمغز با عنوان کتاب اسرار و مهمات روزه که به نوعی ششمین کتاب از ربع عبادات نیز میشود دارد. که خلاصهای از آن را نیز میتوان در اثر مستقل دیگری از غزالی با عنوان «کتابالاربعین» (ترجمه برهانالدین حمدی) یافت.در این کتاب غزالی در یک مقدمه و 3فصل به روال معهودش در «الاحیاء...» به نکتههای معرفتی، عرفانی و فقهی درباره روزه میپردازد.
اما روش تأویلی غزالی در بیان نکات عرفانی و معرفتی روزه و نهایتا مبانی باطنی احکام روزه همانگونه که در ابتدای نوشتار از کلام خود شیخ گواه آورده شد، جز از آموزههای شریعتی (قرآن و سنت) نیست چنان که در تأیید و برداشت دیگرگون حجتالاسلام همواره با آیهای از کلامالله مجید یا حدیثی نبوی روبهرو میشویم. غزالی در همان مقدمه سخن از روزه از دو حدیث نبوی «الصوم نصفالصبر» و «الصبر نصفالایمان» اینگونه استنتاج میکند که روزه ربع ایمان است.
او همچنین با تمسک به فراز پایانی آیه 10 سوره زمر که میفرماید همانا پاداش شکیبایان بیحساب و به تمامی به آنان داده خواهد شد و اینکه چنان که در حدیث نبوی آمده «روزه نیمه صبر است» استدلال میکند که روزه جزو اعمالی است که ثواب آن بیاندازه است.
در اینباره او چندین مرتبه به احادیث مشهور نبوی با مضمون اختصاص پاداش روزهداران به حضرت حق اشاره میکند. توضیح بیشتر اینکه توجه غزالی به مقام صبر در دیگر آثار او نیز توجهی ویژه و البته ظریف و عمیق است. به عنوان توضیح باید به اصل چهارم در قسم چهارم کتابالاربعین او اشاره کرد که در آنجا اینگونه استدلال میکند که انسان در تمام احوال و اوضاع خود به صبر نیاز دارد چراکه تمام مواجهات زندگی انسان از دو نوع خارج نیست؛ یا با تمایلات او موافقت دارد یا مفارقت که در صورت اول باید صبر بر نعمت کند که به طغیان و سرکشی نفس منجر نشود و البته این مقام صبر برای صدیقان است و کار هر کس نمیتواند باشد و نوع دوم صبر نیز بر بلایا و ناملایمات است که باز غزالی با تیزبینی خود آنها را در 4قسم برای رهروان حقیقت بازمیشکافد و تبیین میکند. همینطور است در تفسیر فوقالعاده زیبایی که حجتالاسلام از سوره یوسف دارد و به فصاحت تمام پیدرپی احادیث نبویای را بیان میکند که مفاد همه آنها التزام به شکیبایی است و پاداش شیرین آن. غزالی در ادامه استناد به آیات شریفه تفسیر برخی از آیات غیرمرتبط را نیز به صبر روزهداری متصل میکند مانند آیه شریفه 17 سوره سجده که در آن، آنچه «بسیار مایه روشنی چشمها برای آنان نهفته است و جزای کار و کردار گذشتهشان است» را روزه معرفی میکند با تفسیر آیه به آیه سوره زمر که جزای صابران را بیحساب معرفی کرده بود.
امام غزالی اما استدلالی بلاغی نیز همراه این استناد تفسیری خویش میآورد که این تفسیر از اینرو سزاوار است که پاداش روزه در بیان آیات شریفه و احادیث کریمه به خداوند اختصاص پیدا کرده است و این تشریف اختصاص به مثابه تشریف اختصاص خانه کعبه است در صورتی که همه زمین و زمان از آن حضرت حق است. جستوجوگری غزالی اما به همین توضیح ختم نمیشود و در ادامه این تفقه خود را نیز بیان میکند که علت تشریف اختصاص روزه از دو جهت است؛ یکی آنکه روزه در وجه صبر کردنآن، حقیقش (دست بازداشتن و ناکردن) است که در ذات خود یک عمل پوشیده محسوب میشود و در مقابل غالب عبادات که مرئی هستند و به پیروی جنبه ریایی بیشتری همراهشان (در صورت کم توانی یا بیدقتی سالک) میشود. اما روزه اینگونه نیست و عملی باطنی است که تنها حضرت حق آن را میبیند و دیگر اینکه روزه قدرتی قاهر در مقابل دشمن خداست و دشمن خدا جز به خوردن و آشامیدن بقا ندارد و باز در تایید ادعای خود دو حدیث نبوی را شاهد مثال میآورد که یکی از آنها این است که پیامبر به عایشه فرمودند پیوسته در بهشت رابکوب و در جواب عایشه که پرسیده بود به چه چیزی؟ حضرت فرمودند: بالجوع (گرسنگی).
با این توصیف بد نیست سری بزنیم به سومین کتاب از ربعمهلکات «الاحیاء...» وفصلی که در آن شیخ به بیان فضیلت گرسنگی پرداخته است. در این فصل از ربع مهلکات نگاه زاهدانه- عارفانه غزالی به روال سابق کتاب با احادیث متعدد و البته با راویان صوفی مکررا در تایید گرسنگی تکمله سخن میآورد و نکته قابل توجه در این احادیث توجه توامان به گرسنگی و تفکر است چنان که در دو حدیث منقول از پیامبر(ص) به واسطه حسن بصری ( از صوفیان متقدم) گرسنگی به همراه تفکر دو عامل تقرب برشمرده شدهاند و این دقیقه غزالیبین نیز خالی از لطف نیست که به خبری از پیامبر در همان آغازین بحث اشاره میکند که پیامبر«بینایافت گرسنه نبودی» بلکه گرسنگیای با اختیار برمیگزیدند که به نوعی اشارهای اجتماعی است به جماعت صوفیان که در گرسنگی نیز اختیار شرط است و نه تنبلی و دریوزگی و بیعاری که گرسنگی به همراه داشته باشد.
و در احادیث مکرر دیگر این فصل نیز هیچ جا به ناداشتن و جبر گرسنگی اشاره نمیکند و بنا را بر اختصاص عمومی اختیار گرسنگی برای تقرب به حضرت حق میگذارد. در فصل واجبات ظاهری روزه اما شیخ بر مذهب سنی خویش میرود اما در اسرار و شرایط روزه است که دوباره با یک متفکر ژرفاندیش ذوقمند روبهرو میشویم. او در تقسیمی مرسوم در میان اهل عرفان سه درجه را برای روزهداران از هم ممیز میدهد. روزه عوام، خواص و روزه خاص الخاصان.
در توضیح روزه خاص الخواص او توضیح زیادی نمیدهد جز اینکه افطار در روزه این گروه وقتی است که جز از یاد خدا و روز قیامت باز ایستند. به نظر میآید شیخ آنقدر این مقام را عالی میداند که نمیخواهد رازگشایی بسیار درباره آن داشته باشد و بیشتر ترجیح میدهد بر مذاق حکیمانه و معتدل خویش درباره روزه خواص صحبت کند. روزهای که میگوید روزه صالحان است و کمال آن در 6کار است. اول؛ روزه داشتن چشم از حرام و مکروه.
او در این مورد حدیثی را نیز از جابر از پیامبر(ص) میآورد که دروغ، غیبت، سخنچینی، سوگند ناحق و نظر شهوتانگیز نیز روزه را باطل میکند. نکته ظریف اینکه اگرچه شیخ در اینجا به فتوایی جدای عرف فقیهان دل میسپارد اما آن مستندی روایی دارد اگرچه روایتش حجت شرعی برای فقیهان نداشته باشد. چرا که او دارد به نوعی عرفان الاحکام میگوید و از روزه خواص.
دوم مسئله در روزه خواص از قول غزالی نگاه داشت زبان است از بیهوده، دروغ، سخنچینی، دشنام و جدال و باز شیخ با توسل به روایت صراحتا دروغ، تهمت و غیبت را از عوامل ابطال روزه برمیشمارد.
بازداشتن گوش و همینطور باقی جوارح از همه محرمات و مکروهات از ارکان سوم و چهارم روزه خواص است. نکتهای که در رکن پنجم از نگاه ژرفاندیش غزالی دور نمانده و به نظر میرسد در زمان او مشکلی مبتلا به بوده و متاسفانه هنوز نیز به نظر میرسد جامعه اسلامی مبتلای آن است بحث تقلیل دادن خورد و خوراک در ماه مبارک و گاه روزهداری است.
غزالی صراحتا عنوان میکند روزهدار نباید در وقت افطار نیز از حلال آنقدر بخورد که ممتلی شود. این آفت مسلمانی به تعبیر سعدی(علیهالرحمه) که نه در سفره کس ماند و نه در قلندر نفس، در نگاه منتقد غزالی اینگونه مورد خطاب قرار میگیرد که «به روزه شهوت را چگونه توان شکست، چون روزهدار را آنچه در چاشت فوت شده باشد در شام آن را تدارک نماید؟»
او حتی زیاد نخوابیدن در ماه رمضان را از ادب میداند و اینکه با این رعایت میتوان «گرسنگی و تشنگی را احساس کرد» تا «دل بدان صافی شود».
آخرین رکن از روزه خواص خوف و رجایی است که روزهدار باید بعد از افطار داشته باشد؛ اینکه آیا با تمام این توجهات، روزه او مقبول است یا نه؟ و البته که این احوال را باید بعد از هر عبادتی داشت. در پایان همین فصل اما گویی که شیخ در قالب پاسخ به پرسشی مقدر طاقت نمیآورد تا کنایهای به فقیهان ظاهرپرست (اهل سنت) نداشته باشد.
او اشاره به عقیده ابطال روزه به غیبت، دروغ، بد زبانی و... میکند و اینکه شاید کسی پرسش کند که چرا فقها روزه چنین مرتکبی را (که البته به مبطلات 9گانه فقهی روزه مبتلا نشده) میپذیرند؟ غزالی اینگونه پاسخ میدهد که مقصود از روزه تخلق است به خلقی از اخلاق حق تعالی و آن صمدیت است و اقتدا به فرشتگان در باز بودن از شهوتها به اندازه امکان. غزالی نزدیکی به فرشتگان را به صفت معرفی میکند و اینکه سر روزه در نزد ارباب عقل و اصحاب جز این نیست و صراحتا هشدار میدهد روزهداری ظاهرگرایان و عوام را از مصداق این حدیث نبوی شدن که چه بسا روزهداری که نصیب او از روزهاش تنها گرسنگی و تشنگی است یا مصداقی برای این سخن بزرگان شدن که چه بسا روزهدارانی که مفطرند و چه مفطرانی که روزهدارند و اینگونه امام محمد غزالی با نمایش دادن آنچه لب عبادت معرفی میکند مردمان را به فرا رفتن از قشور و فراچنگ آوردن لباب تحریص و تشویق میکند، آنگونه که خود در مقدمه این ششمین کتاب از ربع عبادات (به ترجمه زیبای موید الدین محمد خوارزمی) میگوید:«سپاس بیقیاس مرخدایی را که ... از روزهبرای دوستان خود حصاری حصین پرداخته... تا چون غوغای خشم و شهوت که لشکر نفساماره است به سلاح روزه مقموع و مقهور گردد، سلطان نفس مطمئنه در ولایت دل مظفر و منصور گردد...».