برای جامعههای کوچک رسیدن به این ایدهآل کار سادهای است اما اگر این جامعه به بزرگی یک کشور باشد کار با روشهای متداول برای گروههای کوچک پیش نمیرود. سرپیچی از قوانین و هنجارها در بسیاری از کشورها جرم محسوب میشود و برای جلوگیری از تخریب و سرپیچی از آن، از راههای مختلفی استفاده میشود. جامعهشناسان معتقدند که هیچ مکانیسم کنترل و پیشگیری اجتماعیای که تنها بر تشویقها و تنبیههای بیرونی متکی باشد، مؤثر واقع نخواهد بود، بنابراین اگر نظام فرهنگی جامعه میخواهد افراد را وادار به رعایت قانون کند یا باید از طریق ویژگیهایی که فقط مخصوص انسان است مثل احساس گناه، یا احساس رضایتخاطر، آن را فراگیر کند و یا با آموزشهای پیش از وقوع جرم یا هنجارشکنی، احتمال وقوع آن را کاهش دهد.
دولتهایی از پیشگیری اجتماعی بهترین استفاده را خواهند کرد که بتوانند آموزههای خود را به موقع و با استاندارد مناسب ارائه دهند. پیشگیری، یکی از سیاستها و اقدامات اساسی در حوزه کنترل اجتماعی محسوب میشود و به مجموعه اقداماتی گفته میشود که در آن از وقوع جرم با برداشتن موانع تأمین بهداشت، آموزش، مسکن، اوقات فراغت و هرگونه حقوق اولیه دیگر پیشگیری میشود.در ایران موضوع پیشگیری اجتماعی، بین بودن و نبودن سیر میکند. هر سازمانی بنا به وظایفی که برایش تعریف شده در حد بروشور و بیلبورد، مردم را به کاری امر یا نهی میکند ولی کسی از نتیجه آن سراغی نمیگیرد. آمارهایی که هرازگاهی مسئولان در مورد افزایش یا کاهش آسیبهای اجتماعی میدهند اجازه قضاوت را به مخاطب میدهد. در مورد وضعیت پیشگیری اجتماعی با سرهنگ دکتر علیرضا اسماعیلی، مشاور کمیسیون اجتماعی مجلس به گفتوگو نشستهایم که ماحصل آن را در ادامه میخوانید.
سرهنگ دکتر علیرضا اسماعیلی در مورد پیشگیری اجتماعی میگوید: پیشگیری اجتماعی یک تخصص است. نمیتوان آن را به هر کسی سپرد. هر حوزهای باید متخصص خود را داشته باشد و بدون آموزش نیز نمیتوان به این کار اقدام کرد. اصلا ساده نیست که جوانی را از راهیافتن به حوزه اعتیاد بازداشت. برای آموزش گروههای جوان باید سطح شناخت جوانها را بالا ببریم و تلاش کنیم که ضرر اعتیاد و سایر معضلات اجتماعی را برای جوانان تبیین کنیم تا در آینده علاقه و تمایل به آن را حذف کنیم. زیر ساخت ذهنی جوان را باید تغییر داد تا بتوان انتظار داشت جوان سراغ موادمخدر و حتی دوستان معتاد یا سیگاری نرود.
وی با اشاره به اینکه در حوزه پیشگیری از اعتیاد و خیلی از آسیبهای اجتماعی، کارکرد موفق و مؤثری نداشتهایم میگوید: علت عدمموفقیت در پیشگیری اجتماعی شاید به این دلیل باشد که کارهایی که انجام دادهایم خیلی علمی و براساس تجربیات موفق دنیا نبوده است و علت دیگر آن، این است که فصلالخطابی در حوزه فرهنگ و آموزش وجود ندارد. بهنظر من خیلی از سازمانها به جای کار فرهنگی کار تبلیغاتی انجام میدهند. سازمانها به جای اینکه ماهیت کار خود را تبلیغ کنند بعضا سازمانهای خود را تبلیغ میکنند.
در ایام عید دیدهاید که هر سازمانی در عوارضیها یک بروشور تبلیغاتی میدهد که محتوای این بروشورها اغلب یکی است و فقط آرمها فرق میکند. انگار که هر یک میخواهند بگویند من دارم کار میکنم؛ درصورتی که الان در کشورهایی که تجربه موفق پیشگیری اجتماعی دارند، مارکها را برداشتهاند. یکی نیست بگوید مگر اطلاع رسانی برای پیشگیری اجتماعی، تبلیغ برای کالای تجاری است که آرم سازمان مهمتر از محتوا شده. در آلمان میزان رعایت مقررات رانندگی بسیار بالاست. آنها علت موفقیت خود را فعالیت مستمر در حوزه پیشگیری در 10سال گذشته میدانند. آنها توانستهاند خردجمعی را بهجای خرد فردی قرار دهند تا با آن بهیک هدف مشترک که همان افزایش فرهنگ مردم است برسند. قدر مسلم این است که اگر در حوزه پیشگیری اجتماعی هزار تومان هزینه کنیم جلوی خسارات میلیونی را خواهیم گرفت. تجربه نشان داده است که ما در کشور در حوزه پیشگیری اجتماعی خیلی حرفهای عمل نکردهایم. ظاهرا بهنظر بعضی اشخاص کار فرهنگی کاری نیست که تخصص خاصی بخواهد؛ در نتیجه هر کسی را با هر تخصصی برای این کار منصوب میکنند.
همه سـازمــانهــا کــه در ماموریتهای خود امور فرهنگی را بر عهده دارند قبل از وقوع جرم و اتفاق باید اقدام پیشگیرانه کنند. مانند آنچه برای زلزله عمل میشود، برای آسیبهای اجتماعی باید آماده بود. اگر آموزشهای لازم را به مردم بدهیم مردم خودشان داوطلبانه امور را برعهده میگیرند. بهطور مثال در کشورهای غیراسلامی به مردم یاد دادهاند که در هنگام رانندگی الکل مصرف نکنند و با تبلیغاتی که در این زمینه صورت گرفته آمارها را بهصورت چشمگیری پایین آوردهاند.
استادیار دانشگاه علوم انتظامی در مورد دلایل عدمموفقیت در زمینه پیشگیری اجتماعی میگوید: در کشور ما در حوزه پیشگیری خیلی از سازمانها شعار میدهند ولی میبینیم که حداقل خروجی را داشتهاند. عدمتوفیق در موضوع پیشگیری از آسیبهای اجتماعی به خاطر این است که اول اینکه ما عمدتا منتظر هستیم بعد از اتفاق، وارد کار شویم؛ آموزش بهصورت حرفهای و به موقع داده نشده است. ما برای جوانها جا نینداختهایم که سیگار وجهه اجتماعی نمیآورد؛ بعد از مصرف آن است که تازه تبلیغات را شروع میکنیم. در حوزه مسائل خانوادگی هم اوضاع به همین صورت است. دوم اینکه در حوزه مخاطبشناسی موفق عمل نکردهایم. بهطور مثال در حوزه مسائل خانوادگی، مسائلی را که باید جوانان قبل از ازدواج یاد بگیرند به آنها آموزش نمیدهیم. بچههای ما قبل از ازدواج یاد نمیگیرند که برای انتخاب همسر واقعبینانه عمل کنند. باید به آنها بگوییم که شاید تا سالها در خانهای 50متری و اجارهای زندگی کنند. هر چقدر دانش مردم بالا برود میزان خطرپذیری کمتر میشود؛ مثل رانندگی میماند، هر قدر آموزش را بالا ببرید میزان خطر موجود در رانندگی را پایین میآورید.
تنوع مخاطبان، راههای پیشگیری اجتماعی را به همان نسبت متنوع میکند. سرهنگ دکتر اسماعیلی در این باره میگوید: روشی که برای جوان شهرنشین استفاده میشود با روشی که برای جوانی که در روستایی دورافتاده زندگی میکند، کاملا با هم متفاوت است. هر چقدر مخاطب را بیشتر بشناسید بیشتر میتوانید از نتیجه آموزشهایی که ارائه میکنید مطمئن باشید. اگر یک معلم بخواهد موفقیتی کسب کند باید خود را جای شاگردانش بگذارد و متناسب با فهم آنها حرف بزند تا به دلشان راه باز کند. متأسفانه ما نسخههایی که برای دیگران مینویسیم براساس ارزشهای خودمان است. نمیتوان با تحکم، دیگران را تغییر داد. هرچقدر براساس ذائقه مخاطب عمل شود نتیجه بهتری حاصل میشود. با نوشتن پارچه نوشته که سیگار بد است کسی به حرف ما گوش نخواهد کرد. به پسران باید گفت که دختران معمولا پسری را برای همسری انتخاب میکنند که سیگاری نباشد و به دختران این موضوع را گفت که 90درصد پسران در نهایت با کسی ازدواج میکنند که در خیابان با او آشنا نشده باشند.
یکی از مشکلاتی که در رسانهای مانند تلویزیون میتوان آن را دید این است که برنامههای بسیار کمی ساخته شده که میتواند با جوانها ارتباط برقرار کند. هر زمانی که بخواهند دختر شهرستانی و عشایر را نشان بدهند او را در حال شیر دوشیدن و مشکزدن نشان میدهند، درحالیکه دختر شهری را در کنار ماشین و خانه آنچنانی نشان میدهند. انگار که دختر شهرستانی تخصصی غیر از ماست و دوغ زدن ندارد و هر کسی که در شهر است با اینترنت و کامپیوتر و... در ارتباط است. چه اشکالی دارد زنان متخصص آن سرزمین را با موفقیتهایشان با همان لباس عشایر نشان بدهند. مشکل اینجاست که آن دختر شهرستانی وقتی وارد تهران میشود برای اینکه احساس حقارت نکند سریع لباس و لهجهاش را عوض میکند، درحالیکه یکی از راههای توسعهیافتگی حفظ سنتها است ولی ما بلد نیستیم کار فرهنگی بکنیم. چند بار در رسانههای سراسری یک آدم تحصیلکرده را با لباس محلی نشان دادهایم؟
مشاور کمیسیون اجتماعی مجلس میگوید: در حوزه پیشگیری اجتماعی هر چقدر زودتر اقدام کنیم موفقتر خواهیم بود. یکی از مشکلات ما این است که میترسیم حجب و حیای اجتماعی را از دست بدهیم؛ بنابراین فکر میکنیم نگفتناش بهتر است. اما با آزمون و خطا رسیدن یک جوان به آموزشهای قبل از ازدواج، مصرف موادمخدر و... هزینههای جبرانناپذیری دارد؛ از ترس اینکه چشم و گوششان باز شود آسیبهای بعدی را نادیده میگیریم.
وی در مورد نمونههای موفقی که در زمینه پیشگیری اجتماعی در ایران و سایر کشورها انجام شده است، میگوید: در فاصله سالهای 80 تا 85 طرحی توسط راهنمایی و رانندگی انجام شد که طی آن انیمیشنهای معروف به سیا ساکتی تهیه و پخش شد. نتیجه پخش این انیمیشنها در انتهای سال85 این طور خود را نشان داد که نرخ صعودی تصادفات متوقف شد، استفاده از کمربند ایمنی یک ارزش اجتماعی شد و رعایت مقررات فراگیرتر شد. نتیجه کار فرهنگی، بین 5 تا 20سال بعد خود را نشان میدهد. در کشورهای دیگر موضوع پیشگیری اجتماعی از سالهای بسیار دور شروع شده است به همین دلیل شما کمتر میشنوید کسی بوق بزند، آشغال بریزد و حتی بهصورت دیگران خیره شود. در تصادفات جادهای در سوئد سالانه حدود 460نفر کشته میشوند. آنها برای اینکه به این رقم برسند از سالهای خیلی دور آموزشهای پیشگیری را شروع کردهاند. مدیران این کشور علاوه بر اینکه چشمانداز آرمانی برای به صفر رساندن تلفات دارند معتقدند که آدمها همگی ثروت کشور هستند؛ ثروتی که نمیتوان روی آن قیمت گذاشت.
دکتر اسماعیلی در ادامه میگوید: متأسفانه در جامعه ما بعضیها در همه زمینهها متخصص هستند. نخستین قدم این است که کار را به دست متخصصان بسپاریم. برای فرهنگسازی و پیشگیری اجتماعی باید از آسیبشناسان و متخصصان رفتارشناسی بهعنوان رهبران این جبهه استفاده شود. خیلی از موضوعاتی که بهنظر میرسد حساسیتبرانگیز است اگر در فضاهای بسته آموزش داده شود اشکالی پیش نمیآید؛ مثلا بهتر است برای دختران هر محله در فرهنگسراها کلاس آموزشی برگزار شود.
رسانهها، ابزار مهم پیشگیری اجتماعی هستند. در حال حاضر نسلی در حال شکلگیری است که بهدلیل گرایش به رسانههای خارجی با فرهنگ غیرایرانی بزرگ میشوند. ارزشهای ما با ارزشهایی که تعلقی به ما ندارند در حال جابهجایی است. راه مقابله با این پدیده اجتماعی ایجاد تعادل است. اگر میبینید آحاد جوانان ما به موسیقی گرایش دارند، باید با موسیقی شادتر ایرانی آنها را نگه داشت تا سراغ موسیقیهای غیرایرانی نروند. برنامهسازان صدا و سیما و فیلمسازان باید دقت داشته باشند که در قصههای فیلمها و سریالها از عوامل و عناصری که باعث تحکیم خانواده و زدودن افکار سوءظن و سوءتفاهم میشود استفاده کنند و به جای ادبیات خشن و بعضا مغایر با ارزشهای اجتماعی به نوعی ادبیات تفاهم و محبتآمیز را بیشتر کنند.