عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان است و تا به حال کتابهای زیادی از او به چاپ رسیده است.
* چرا نویسندگی را انتخاب کردید؟
- از کودکی به نویسندگی علاقه داشتم و بهترین سرگرمیام کتابخواندن بود. به همین خاطر جذب نویسندگی شدم.
* تا به حال چند کتاب به چاپ رساندهاید؟
- 85 عنوان کتاب، ولی همه آنها را به یک اندازه دوست ندارم. برای بعضی از کتابهایم بسیار زحمت کشیدهام و برای تعدادی هم تلاش کمتری کردهام. آنهایی را که برایشان زحمت بیشتری کشیدهام، بیشتر دوست دارم.
* چند تا از کتابهایتان را برای خوانندگان دوچرخه معرفی میکنید؟
- تعدادی از کتابهایم شعر است و تعدادی قصه و یک کتاب هم پژوهش درباره تصویرگری که بیشتر از همه دوستش دارم. اسمش «کودک و تصویر» است. از کتابهای شعرم «دریای من» و «آواز باران» و از کتابهای قصهام «چهل تکه»، «دل به دریا»، «کودکان ما» و «پسران آفتاب» را که درباره جنوب ایران است، معرفی میکنم.
* کار جدیدی در دست چاپ دارید؟
- مجموعهای از افسانههای محلی شهر سمنان را جمعآوری کردهام و یک کتاب هم دارم که تصویرگرهای معروف را معرفی میکند.
* به نظر شما نوشتن کتاب برای کودکان و نوجوانان لذتبخشتر است یا بزرگسالان؟
- برای بچهها جذابیت بیشتری دارد، چون انسان با روحیه شاد آنها آشنا میشود. به نظر من فضای نویسندگی برای کودکان فضایی صلحآمیز است. ارتباط با بچهها و بازی با آنها برای من لذتبخش است، ولی متأسفانه ادبیات کودکان آنطور که باید شناخته نشده. البته حرفهایی هم وجود دارد که فقط میتوان با بزرگترها زد. حرفهای جدی و تلخ را نمیتوان با بچهها مطرح کرد.
* یکی از کتابهایی را که برای بزرگسالان چاپ کردهاید نام ببرید.
- «قرار ملاقات در قطار شب».
* الگوی خاصی در نویسندگی دارید؟
- نمیتوانم بگویم الگوی خاصی داشتهام، ولی نویسندگانی چون زاهاریا استانکو که «پابرهنهها» را نوشته یا مارکز را خیلی دوست دارم.
* خواندن کتابهای مختلف چه تأثیری در نویسندگی شما دارد؟
- خیلی تأثیر دارد. وقتی کتابهای مختلف را میخوانم، نگاه جدیدی از آن کتابها به دست میآورم و میتوانم روشهای جدیدی پیدا کنم و در نهایت در کار خودم استفاده کنم.
* از خاطرات نوجوانی خود بگویید.
- در نوجوانی بسیار درسخوان بودم، ولی علاقهای به کتابهای درسیام نداشتم. اواخر بهار که امتحانات شروع میشد، بالای درخت توتی که آن را خیلی دوست داشتم، میرفتم. روی شاخهاش دراز میکشیدم و هر صفحه از کتاب امتحان را که میخواندم، پاره میکردم و پایین میانداختم! به این ترتیب مجبور بودم همه کتاب را خوب بلد باشم و قبول شوم، چون اگر تجدید یا مردود میشدم، دیگر کتابی نداشتم. خب این هم روشی بود! کتاب «چهل تکه» خاطرات کودکی من است.
یک خاطره دیگر هم دارم. برای کتاب خواندن روی پشتبام میرفتم و به ماه نگاه میکردم و کتاب میخواندم. یادم است رفتن به کره ماه برای من خیلی عجیب بود. وقتی شنیدم چند فضانورد به کره ماه رفتهاند روی پشتبام با دوستانم میایستادم و به ماه نگاه میکردم و منتظر بودم فضانوردان را ببینم! گاهی هم به شوخی به هم میگفتیم: «نگاه کن این سه تا فضانورد را ببین روی کره ماه!» همه هم تأیید میکردیم و کلی تفریح میکردیم!
نکته: پاسخ بسیاری از پرسشها را میتوانستی در اشاره به کار بگیری و بهعنوان اطلاعات اولیه به خواننده ارائه بدهی؛ مثلاً معرفی چند تا از کتابهای مصاحبه شونده که بهتر بود خودت آن را معرفی کنی و از نویسنده نخواهی کتابهایش را معرفی کند.
در تنظیم پرسشها هم باید توجه کنی که این مصاحبه برای مخاطب نوجوان انجام میشود. پس گاهی خودت را به جای مخاطب نوجوان بگذار تا به سؤالهای جدیدی برسی.