پس از این سخنرانیها بود که دفتر او اسامی 68 نفر از مقامات سابق طالبان و رهبران قبایل که قرار است شورایعالی صلح را تشکیل دهند، اعلام کرد. این شورا که تصمیم تشکیل آن در ماه ژوئن سالجاری در شورای ملی صلح، آشتی و اتحاد دوباره اتخاذ شد، مسئولیت مذاکره با طالبان را برعهده دارد و انتظار میرود که دولت افغانستان نیز خود را بهنتایجی که این شورا در مذاکره با طالبان به دست آورده، ملزم بداند. البته کاملا آشکار است که حامد کرزی اعضای این شورا را انتخاب کرده است؛ بنابراین منافع وی در جریان مذاکره شورایعالی با رهبران طالبان حفظ خواهد شد. یک روز قبل ازسخنرانی کرزی، روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز سخنان فرمانده ارشد نیروهای آمریکایی در افغانستان را منتشر کرد. دیوید پترائوس گفته بود که رهبران ارشد طالبان با برخی از مقامات ارشد دولت طالبان به نوعی توافق دست یافتهاند. همزمانی انتشار سخنان پترائوس در روزنامه نیویورک تایمز و سخنرانی حامد کرزی درخصوص مذاکره با طالبان میتواند نشاندهنده این باشد که حرکتی قابل ملاحظه در هفتهای که گذشت برای آماده کردن شرایط برای مذاکره با طالبان آغاز شده است.
البته طالبان نهتنها سخنان پترائوس را انکار کرد بلکه اعلام کرد که مردم افغانستان مشتاقانه پیروزی طالبان در جنگ افغانستان را انتظار میکشند. اگرچه برخی از گروههای طالبان ممکن است به مذاکره علاقه نشان دهند اما اینگونه بهنظر میرسد که طالبان بهعنوان یک گروه منسجم همچنان نظم درونی خود را حفظ کرده و قصد ندارد از ترس شکست، به زور و اجبار بر سر میز مذاکره حاضر شود.
اما مذاکره و سازش سیاسی میتواند هم ریشه در ترس داشته باشد و هم در فرصتطلبی. این نقش اجبار اسلحه است که موجب شده استراتژی ضدتروریستی سابق و فعلی آمریکا چنین ترسی را در طالبان تزریق کند. البته تلاشهای نیروهای بینالمللی تحت رهبری آمریکا در افغانستان بدون تأثیرات تاکتیکی نبوده است. داراییهای طالبان تقریبا بلوکه شده و حمله نیروهای عملیات ویژه به نیروهای طالبان موجب وارد آمدن آسیبهای جدی به آنها شده است. بنابراین اگر ترس از شکست، طالبان را بر سر میز مذاکره نکشاند، فرصت طلبی میتواند موجب شود تا طالبان برای کاهش تلفات و اجتناب از آسیبهای بیشتر دیر یا زود بر سر میز مذاکره حاضر شود. آنچه طالبان ممکن است با حضور پای میز مذاکره از دست بدهد بسیار اندک است. آنها همیشه میتوانند به ناگاه میز مذاکره را بدون دادن هرگونه تعهدی ترک کنند. آنها در این خصوص که میتوانند مانند گذشته به قدرت بازگردند و کنترل کشور را به دست بگیرند دچار توهم نمیشوند.
بنابراین سؤال این نیست که آیا ممکن است مذاکرات سر بگیرد یا خیر؟ چراکه مذاکرات پیش از این نیز پشت درهای بسته انجام شده و بدون ادامه و نتیجه پایان یافتهاست. سؤال این است که هزینه مذاکره، چنانچه قرار باشد امتیازی به آنها داده شود تا سلاحهای خود را زمین بگذارند، چقدر خواهد بود؟ چه مشوقهایی باید به طالبان پیشنهاد شود تا مذاکرات را جدی دنبال کنند تا به یک سازش سیاسی برسند؟ این هزینه در چارچوب ملاحظاتی که مسلما آمریکاییها خواهند داشت چه اندازه خواهد بود؟ و همه اینها باید در چه مدت زمانی انجام شود؟ چراکه آمریکا و دولت کرزی در حال حاضر در اوج قدرت نمایی نظامی خود هستند و از آنجایی که طالبان همواره از حیله زمان خریدن استفاده کرده است، بنابراین مشوق کمی برای مذاکره سریع دارد و مسلما تمایل نخواهد داشت تا مذاکره به سرعت به نتیجه برسد. بنابراین بازهم سؤال دیگری در این میان مطرح میشود و آن اینکه طالبان که از این جهت، در موضع قدرت قرار گرفته است چه بهایی را طلب میکند و آیا این بها مورد قبول کابل، واشنگتن و حتی اسلام آباد قرار خواهد گرفت؟ پاسخ این سؤالات همچنان در هالهای از ابهام است.
تحولات روزهای اخیر حقیقتا زمینه را برای مذاکره با طالبان مهیا کرده است اما هنوز معلوم نیست که آیا میتوان به توافقی برای سازش سیاسی با طالبان دست یافت و بر فرض مثبت بودن پاسخ این سؤال، باز هم معلوم نیست که این توافق در چه بازه زمانی قابل حصول است.