همان روزها مسعود علویان صدر، معاون حفظ، احیا و ثبت آثار تاریخی سازمان میراث فرهنگی صنایعدستی و گردشگری که به کنیا سفر کرده بود ثبت 5 اثر ایرانی را کسب افتخار برای ایرانیها دانست. همین موضوع بهانهای شد تا گزارش این شماره را به وضعیت آثار ثبت شده در ایران اختصاص بدهیم؛ آثاری که به گفته کارشناسان یا در معرض خطر هستند و یا آنقدر نیمهجان شدهاند که به زوال رفتهاند.
موسیقی نیمهجان بخشیها
بخشیها طایفهای در خراسان هستند که به گفته کارشناسان پیشینه واژگان آنها حتی به دوران مانی میرسد. آنها از هنر خنیاگران پارسی بهره بردهاند. هنر خنیاگران در سرودن و خواندن پهلوانیها بود. بخشیگری نوین در ایران پس از اسلام تحول پیدا کرد. بهگفته پژوهشگران در جلد دوم ترکمننامه واژه باکسیها یا همان بخشیها در مورد روحانیون بودایی نیز کاربرد داشته است. بخشیهای ایران توانسته بودند آیینهای مخصوص بهخود را به کشور چین بکشانند و زهاد را نیز جذب هنر خود کنند. تنوع بخشیها در خطه خراسان زیاد است. ترکمن، کرد و ترک تنوع نژاد بخشیهای خراسان است.
بخشیها از موسیقی کهن پارسی هم برخوردار هستند. آنها در متن آوازها پارسیخوانی هم داشتند. هنر بخشیها و موسیقی ویژه این بخش از ساکنان خراسان از آن رو ماندگار شده و حتی آنطور که هوشنگ جاوید، محقق موسیقی محلی ایران میگوید، به بخشهایی از سرزمین چین نیز رسوخ کرد که آنها در حماسهخوانیهای خود آوازهای حکمتآمیز و گاه شاهنامهخوانی نیز داشتهاند. شاهنامهخوانی با دوتار در ایران که هنر کهن بخشیها است با فوت استاد «محمدحسین یگانه سلمان» در اوایل دهه 70 از میان رفت.
زوال یک هنر
اکنون از میان نژادهایی که همچنان موسیقی بخشی را پاسداری میکنند، آخرین بخشی ترکمن در منطقه درگز «آیمحمد یوسفی» است. آخرین بخشی ترک در ایران نیز «علی غلامرضایی آل مجوقی» در روستایی در قوچان زندگی میکند و آخرین بخشی کرد نیز «سهراب محمدی» ساکن روستای آشخانه است. هر سه بخشی اصلی ایران اکنون سنین بالای 70سال را میگذرانند و کارشناسان معتقدند که پس از این سه تن موسیقی بخشی خراسان نیز به زوال کامل خواهد رفت.
هوشنگ جاوید، پژوهشگر موسیقی نواحی ایران که سالهای زیادی صرف تحقیق در مورد موسیقی بخشیها کرده است میگوید: یک بخشی میبایست با خواندن، نوشتن، سرودن و تلفیق شعر و آهنگ آشنایی کامل میداشت. علاوه بر این بایستی به انواع داستانهای تخیلی، حماسی، مذهبی و تغزلی آشنا میبود. گذشته از اینها میبایست چنته پری از اشعار مختلف پندآمیز، حکمتآموز و خردمندانه با خود داشت. آنها که پیشرفت بیشتری میکردند و درمان گیاهی نیز آموخته بودند و بهاصطلاح درمان با دوتار را نیز میدانستند خان بخشی نامیده میشدند. به گفته وی، «حاج قربان سلیمانی» که وفات او ضربه بزرگی به موسیقی نواحی خراسان بود نیز از تیره بخشیهای جانیقربانی بود که تیره آنها در دوره بین مغول و سلجوقیان شکل گرفت.
ارغونشاه مغول نیز از همین تیره بود که به دست سربداران کشته شد.جاوید میگوید: بخشیها تنها روایتگر ترانه نیستند، آنها روایتگر فرهنگ از نسلی به نسل دیگر بودند. بخشیها آنقدر قدرت داشتند که میتوانستند نگین ایالت مداری را از دست یکی دربیاورند و بکنند به دست دیگر و اینقدر قدرت داشتند که میتوانستند نگین فرمانروایی را از فردی بگیرند و به دیگری واگذار کنند. اکنون موسیقی بخشیها بهعنوان یک میراث جهانی چندی پیش در کشور کنیا به ثبت رسید، این درحالی است که به گفته جاوید تنها یکبار و در سال82 روایتگران موسیقی بخشی توانستند یک ساعت نقل خود را اجرا کنند. به گفته وی موسیقیبخشی در خطر انقراض است و اگر مکتبی برای آن ایجاد نشود تا 5 سال آینده نامی از موسیقی بخشی در ایران نخواهد ماند.
وداع با تاروپودهای کاشانی
کاشان، روزگاری قطب بافندگی ایران بود. رونق صنایع نساجی در این شهر و کارگاههای بافت فرش چنان آبادانیای به این شهر بخشیده بود که آوازه این شهر به بیرون از مرزهای ایران نیز رسیده بود. گشتوگذار در کوچههای قدیمی کاشان، شنیدن گاهبهگاه صدای دستگاههای بافت پارچه از زیرزمین یک بنای خشت و گلی را به همراه دارد و دانستن این موضوع را که کاشان امروز دیگر آوازه تاریخ نساجی گذشته را ندارد. صنایع نساجی کاشان دیگر منحصر به چند کارخانه تولید فرشهای ماشینی و چند کارگاه انگشتشمار بافت پارچه شده است. مهارتهای بافت فرش در کاشان یکی از عناصر مهم در پرآوازه شدن محصول تولید شده توسط بافندگان فرش در این خطه تاریخی از ایران بوده است. مهارتهای بافت فرش در کاشان که چندی پیش در اجلاس کنیا به میراث جهانی افزوده شد بهدلیل گره حقیقیای است که گاه با خون سرانگشتان بافندگان فرش کاشان میخورد.
یک فعال فرش در شهر کاشان میگوید که مهارت بافت فرش در کاشان تنها به گرههایی که با سرانگشتان بافندگان بر فرشها نشسته است شناخته نمیشود بلکه برخی بافندگان آنقدر مهارت دارند که با نگاه به طرح فرشها بدون آنکه محاسبه داشته باشند شروع به بافتن یک طرح بر فرش کاشان میکنند.وی میگوید: قدمت فرش کاشان بسیار زیاد است و همچون نقاشیهای کمالالملک میدرخشد. گره فرش کاشان حقیقی است درحالیکه در فرش تبریز گره با قلاب مینشیند.
به گفته وی، بافنده فرش کاشان انگشت خود را داخل تار فرش میبرد و گره میزند و سرانگشت بافنده خون میشود.دستمزد بافندگان فرش کاشان آنطور که فعالان این حرفه میگویند ماهانه 50 تا 90 هزار تومان است و یک تخته فرش 9متری کاشان 8 ماه تا یکسال زمان میبرد تا بافته شود.آنطور که فعالان فرش در کاشان میگویند نسل جوان حاضر نیست به خاطر دستمزد پایین به حرفه بافت فرش کاشان وارد شود و این سبک از بافت فرش در ایران در خطر انقراض قرار دارد. آنها تخمین میزنند که با ادامه این شرایط و همچنین اقدام دولت چین برای تأسیس شهر کاشان بهمنظور بافت فرش ایران، همان چند دار بافت فرش که در خانهها برپا است تا 5 سال آینده نیز جمع شوند. اکنون مهارتهای بافت فرش کاشان نیز به ثبت جهانی رسیده است؛ مهارتی که فعالان این بخش میگویند بهزودی منقرض میشود.
خاموشی فرش فارس
مهارتهای بافت فرش در فارس نیز از آن دسته میراثی است که اکنون با ثبت جهانی به میراث بشر افزوده شده است. مسئولان سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری در حالی ثبت جهانی این آثار را افتخارآمیز دانستهاند که کارشناسان دستبافتههای فارس معتقدند با اینکه در فرشهای فارس غالبا از رنگهای گیاهی استفاده میشود و دوام زیادی دارد ولی هیچ حمایتی از این نوع فرش در ایران نمیشود.بافندگان فرش در فارس نیز به همان درد مشترک بافندگان فرش در کاشان مبتلا هستند. هر بافنده میتواند در ماه تنها یک تا یک و نیم متر فرش ببافد و دستمزد او نیز 40 تا 50 هزار تومان است. مهارت بافت فرش در فارس البته محدود به زنان عشایر میشود. نخها به رنگ گیاهی رنگ میشوند و زنان عشایر آنچه را که میخواهند بر فرش نقش میزنند بدون آنکه حتی نقشه و طرح داشته باشند. طرح بافت فرش فارس نیز در حالی به فهرست میراث معنوی یونسکو افزوده شده است که مهارتهای بافت این فرش در ایران به دلایل مختلف رو به خاموشی میرود.
مراقبت از تعزیه
تعزیه بهعنوان یک سوگنامه نمایشی، نوع تکامل یافتهای از دستههای سینهزنی، مرثیهخوانی و نوحهسرایی است. مقدمات عزاداری به این شکل در دوران صفویه فراهم شد ولی سیاحان پیدایش تعزیه را خاص این ایام نمیدانند.
گزارش ویلیام فرانکلین انگلیسی که در عصر زندیه به ایران سفر کرده بود نشان میدهد که در شیراز و با تشویق کریمخان زند نیز مراسم تعزیه آب فرات و عروسی حضرت قاسم(ع) برگزار شده است. کریسکی و برتلس نیز که آثاری در زمینه تعزیه دارند از اجرای شبیهخوانی در دوره زندیه خبر دادهاند.
در دوره قاجار بهویژه در دوران فتحعلیشاه و ناصرالدین شاه، تعزیه رونق فزاینده و گستردهای یافت. تعزیه تنها به تشریح وقایع کربلا نمیپردازد و طیف وسیعی از حوادث تاریخی صدر اسلام و زندگی پیامبر و امامان پس از سالار شهیدان را نیز دربر گرفته است. کربلا، کانون اصلی این نمایش است.این هنر اگرچه در برخی شهرهای ایران بسیار با شکوه انجام میگیرد و حتی در برخی شهرها با بهرهگیری از اسب و شتر ادوات جنگی همچون شمشیر و سپر و کلاهخود و زره، تلاش میشود تا مصایب رفته بر اهلبیت در کربلا را برای تماشاگران بازسازی کند ولی این هنر آیینی بهرغم همه تلاشهایی که برای حفظ آن شده است اکنون از کم شدن هنرمندان قدیمی تعزیه در رنج است.
یک اظهار نظر
گفتههای مدیرعامل سابق نمایشگاههای بینالمللی میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری نیز جالب است. برزین در حاشیه یک نشست خبری در موضوع شرکت ایران در نمایشگاه مونیخ و در موضوع لزوم احیا و حفظ 5 اثر معنوی ایران که اخیرا به فهرست میراث جهانی اضافه شده که برخی از آنها به گفته کارشناسان با خطر افول مواجه شدهاند به همشهری میگوید: هیچ ایرانی
وطن پرست و دوستدار میراث فرهنگی کشور قبول نمیکند که آثار فرهنگی او در معرض انحلال و انقراض قرار بگیرد. رسانهها هم باید در موضوعاتی که احساس میکنند خطر انقراض آثار فرهنگی را تهدید میکند سخن بگویند و از مسئولان بخواهند که فکری بکنند.
به گفته برزین در نمایشگاه بینالمللی مونیخ با عنوان«تغییر نگاه» تنها تعزیه و فرش کاشان بهعنوان 2 اثر از 5اثر ثبت شده در میراث معنوی جهان حضور دارند.