همه همکلاسیهایش رفته بودند و هنوز پدرش نیامده بود.پدرش همیشه دیر می آمد و میگفت تا چند روز دیگر ماشین میخرد و او دیگر کنار دیوار مدرسه به انتظار نمی ایستد. حالا داخل حیاط خانه ماشین خاک گرفته، گوشهای افتاده و دختر در حسرت روزهای انتظار برای آمدن پدر، کنار دیوار مدرسه نشسته است.
مهدی حسنی