پس از دا، «بابانظر» و «شنام» بیش از آثار دیگر بازتاب داشتند، اما «کوچه نقاشها» با وجود آنکه کتابی همسطح با اینهاست، کمتر توانسته توجه رسانهها، مسئولان و مردم را برانگیزد.
میتوان گفت در کورانی که انتشارات سورهمهر با دا آغاز کرد، کوچه نقاشها کموبیش مظلوم واقع شد؛ شاید به 3 علت:
حمایت مسئولان دا از جمله معدود کتابهای فوقالعاده خوششانس سالهای اخیر است. این کتاب گذشته از ویژگیهایی که خود دارد، از حمایت بیدریغ همه سازمانها و نهادهای دولتی بهره برد. بیش از همه، حوزه هنری، مالک انتشارات سوره مهر، تمام هم و غم خود را گذاشت تا دا به فروش خوبی دست یابد. روابط عمومی سوره مهر و حوزه هنری، به شکلهای گوناگون کتاب را مطرح کردند و توانستند از چهرههای هنری محبوب مردم نیز اظهارنظرهای مثبت قابل ملاحظهای بگیرند. علاوه بر اینها، حوزه هنری دا را در سطحی بسیار گسترده به شکلهای گوناگون در اختیار گروههای مختلف مردم گذاشت و به این شکل، چاپهای متعددی از این کتاب خوششانس، به بازار آمد.
این همه، البته تنها بخشی از همه کارهایی است که برای دا انجام شد، اما نکته مهم این است که متأسفانه بخش قابلتوجهی از حمایتهای مناسب و مؤثری که برای این کتاب صورت گرفت، قابل تکرار نیست. برخی از روشها، تنها یک بار امکان اجرا دارند و تکرارشان، اثری ندارد. بنابراین، این تنها دا بود که توانست از این حمایتها بهرهمند شود و البته خود کتاب نیز قابلیتهای لازم را داشت. نتیجه اینکه هرچه از فروکش کردن توفان دا فاصله گرفتیم، کتابهای بعدی، با وجود اینکه در سطح پایینتری از دا نبودند، کمتر مورد توجه قرار گرفتند و کوچه نقاشها، از این نظر، مظلومترین کتاب از سری کتابهای خاطرات دفاع مقدس محسوب میشود.
وجه تمایز
اما مظلومیت کوچه نقاشها، تنها بهعلت یادشده نیست. این کتاب، نسبت به دا، بابانظر و شنام (3کتاب مهمی که در حوزه خاطرات جنگ منتشر شدهاند)، کسری مهمی دارد که سبب میشود کمتر مورد توجه قرار گیرد. این 3 کتاب، هر یک با توجه به یک وجه تمایز مشخص، مورد توجه و حمایت رسانهها و مسئولان قرارگرفتهاند و در نهایت به فروش خوبی دست یافتهاند؛ دا گذشته از همه مسائلی که کمکش کردند، خاطرات یک دختر نوجوان را از جنگ روایت میکند که گاهی بسیار وحشتناک و تأثیرگذار است؛ بابانظر حکایت تلخ رزمندهای است که روحیات خاصی دارد و مظلومیتش در پایان کتاب، فراموشنشدنی است.
ضمن اینکه در این کتاب، بعضی چهرههای معروف امروز در جبهههای دیروز توصیف شدهاند که جذابیت ویژهای دارد؛ شنام هم داستانی است عاشقانه و بیش از آنکه به جنگ مربوط باشد، به عشق رزمندهای نوجوان در سالهای نبرد میپردازد؛ ماجرایی که شاید برای نخستینبار در یک کتاب، محور اصلی است.
کوچه نقاشها وجه تمایزی ندارد. اگرچه این کتاب نیز ماجراهایی تأثیرگذار، تلخ و شیرین دارد که خواندنش را به تجربهای شیرین و در عین حال تلخ تبدیل کرده است، اما چیزی که بتواند آن را از دل صدها کتاب مثل خودش بیرون بکشد، ندارد. هرچند که شخصیت ویژه ابوالفضل کاظمی و حکایتهایی که از ردههای بالای فرماندهی در جنگ میگوید، این کتاب را نیز به کتابی قابل توجه و خواندنی تبدیل کرده است.
سال انتشار
با همه اینها هنوز زود است. حکایت مطرح شدن یا نشدن و موفقیت یا شکست یک کتاب در ایران، دیگر بهطور کامل به حکایتی سالانه تبدیل شده است. کتابهای هر سال، مهمترین قسمت موفقیتشان را در سال بعد نشان میدهند. شاید مهمترین قسمت این ماجرا به جوایز مربوط باشد. جوایز هر سال برگزار میشوند، اما کتابهای سال قبلشان را بررسی میکنند. بنابراین کتابهای امسال، سال بعد خودشان را نشان میدهند.به جز این، البته مسائل دیگری نیز هست. از جمله اینکه امسال به نسبت سال گذشته، فضای کتاب و کتابخوانی به میزان قابل توجهی سرد شده است. سال گذشته، رمانهای خوبی منتشر شد و همزمان در عرصه دفاع مقدس نیز حول محور دا، بحثهای زیادی طرح شد و فضا، داغ و پویا بود. کتابهای سال گذشته، شرایط مطلوبتری برای دیدهشدن داشتند و کوچه نقاشها امسال به بازار آمده است و برای قضاوت بهتر دربارهاش باید تا سال آینده صبر کرد.