محبوبه ذالیانی: «دوره زمونه فرق کرده... جوون هم جوون‌های قدیم... جرأت نداری بگی بالای چشمت ابرو... یه دونه میگی 100 تا جواب میدن... اصلا بزرگ‌تر، کوچیک‌تر حالیشون نمی‌شه».

طرح - جوان

اینها عباراتی است که نسل دیروز یا بهتر است بگویم خیلی از پدر و مادرها در مقابل رفتارهای بی‌پروا یا به قول خودشان بی‌شرم و حیای جوان‌هایشان به کار می‌برند. تقصیری هم ندارند. وقتی رفتارهای خودشان را با پدر و مادرهایشان به یاد می‌آورند که چه عزت و احترامی به آنها می‌گذاشتند و حتی روی حرف آنها حرف نمی‌زدند، بعد آنها را با رفتار بچه‌هایشان مقایسه می‌کنند دلشان می‌سوزد و می‌گویند: جوون هم جوون‌های قدیم.

زن میانسال با اشتیاق خاصی بازی دختربچه را تماشا می‌کرد. ابروان پر پشتش بر چشمانش سایه انداخته و خنده درصورت گوشتالویش پخش شده بود. آنقدر گرم نگاه کردن به بازی دختربچه بود که انگار همه دنیا در همان نقطه خلاصه شده بود. معلوم نبود چه نسبتی با هم داشتند. از یک طرف سن نسبتا بالای زن، به داشتن دختری با این قد و قواره نمی‌خورد و از طرف دیگر هم سنش آنقدر قد نمی‌داد که نوه‌ای داشته باشد. متوجه حضورم نشد.

بعد از یکی دو بار صدا زدن، با حالت بهت و نگرانی به سمتم رو برگرداند. خیالش که راحت شد دوباره خنده بر لبانش نقش بست. از پدر و مادرش که پرسیدم نگاهم کرد؛ چشمان تنگش، تنگ‌تر شد. لبخند بی‌رنگی که تلخ نبود زیر گونه‌های استخوانی‌‌اش خط انداخت. آرام جواب داد: من آنقدر که طعم مادر بودن را چشیدم، لذت مادر داشتن را حس نکردم. 9 سال بیشتر نداشتم که ازدواج کردم. مگه دختر 9 ساله چی می‌فهمه؟ این را که گفت ساکت شد. دوباره نگاهش پیش دختر بچه رفت. لحظه‌ای نگذشت که ادامه داد: هم‌نسلان من، کسانی بودند که باید از هر طرف سر خم می‌کردند و دم نمی‌زدند. شرایط نامناسب اجتماعی آن زمان، دست و پنجه نرم کردن با فقر و نداری، 8 سال جنگ و بعد هم فشارهای اقتصادی.

این ناملایمات، اجازه نمی‌داد آب خوش از گلوی جوان‌های آن موقع پایین برود. تازه این یک طرف قضیه است؛ از طرف دیگر خانواده‌های دوره ما، سنتی و مردسالار بودند. آن زمان هر چه بزرگ‌ترها می‌گفتند بچه‌ها باید بی‌چون و چرا گوش می‌کردند. زن برای اینکه خیالش راحت شود هر از چند گاهی به دختربچه نگاهی می‌انداخت. از نگاه محبت‌آمیزش پیدا بود که اشتباه پدر و مادرش را تکرار نکرده و با فرزندانش متناسب با زمانه آنها رفتار کرده است. همیشه خواستم دوست بچه‌هایم باشم تا مادرشان. سعی کردم با آنها با ملایمت رفتار کنم. بیشتر جاها هم حق را به آنها می‌دادم. تا الان که 45سالمه و یک نوه 5 ساله دارم هیچ وقت با بچه‌هایم مشکلی نداشته‌ام.

محسن فرمهینی فراهانی، دکترای علوم تربیتی و استادیار دانشگاه شاهد معتقد است، میان فرزندپروری در هر خانواده با نوع تربیت والدین و رفتاری که آنها تحت آموزش و تربیت آن قرار گرفته‌اند ارتباط مستقیمی وجود دارد. وی می‌گوید: تربیت فرزندان می‌تواند انواع مختلف یا به تعبیری سبک‌های مختلف داشته باشد. پدر و مادرهایی که با فرزندانشان رفتاری خشک و مستبدانه دارند به این دلیل است که تربیت خود آنها نیز به همین شکل بوده. البته این شرایط در مورد افراد مختلف، متفاوت است. استادیار دانشگاه شاهد می‌گوید: اگر والدین مهارت‌های زندگی و ارتباطی لازم را کسب کرده و آموزش‌های لازم را در این خصوص ببینند با سبک‌های مختلف آموزشی آشنا شده و از میان آنها سبک میانه‌رو که بهترین گزینه خواهد بود را انتخاب خواهند کرد.

احترام گذاشتن از جنس جوانی

نکیسا 18 سال بیشتر ندارد. در ایستگاه مترو منتظر رسیدن قطار بود و با تلفن همراهش بازی می‌کرد. با مهارت و زبردستی خیره کننده‌ای کلیدهای تلفن را پشت سرهم فشار می‌داد انگار که می‌خواست از ثانیه‌ها جلو بیفتد و لحظه‌ای را از دست ندهد. مثل اینکه نیت کرده بود گوشی‌‌اش را از خودش دور نکند و از فرصت اندک انتظار، به نفع دوستانش بهره ببرد. با ظاهری که به دختران 20 ساله شباهت داشت، خود را برای رفتن به دانشگاه آماده کرده بود. جلو رفتم و سر صحبت را باز کردم. یکی از افتخارات نکیسا این است که تا رسیدن به این سن و سال و با وجود مخالفت‌ها و ممانعت‌های خانواده‌‌اش هر چه را که خواسته به دست آورده است.

اما محبوبه همکلاسی نکیسا درست در نقطه مقابل او قرار دارد؛ «می‌گویند رضایت خدا در رضایت پدر و مادر است. من همیشه سعی کرده‌ام آنها را از خودم راضی نگه دارم؛ به همین خاطر حتی در مورد کوچک‌ترین مسائلم، با آنها صحبت کرده و نظرخواهی می‌کنم. هر چه باشد آنها پدر و مادرم هستند و صلاح من را می‌خواهند. البته به خاطر اعتمادی که دارند آزادی زیادی به من داده‌اند اما با این حال به خاطر احترام به آنها هم که شده نظرشان را در هر موردی می‌پرسم و اگر به اندازه ذره‌ای حس کنم که از انجام کاری راضی نیستند به راحتی از خیر آن کار می‌گذرم».

دکتر فراهانی می‌گوید: ویژگی‌های دوره نوجوانی و جوانی تحولی در این گروه ایجاد می‌کند که آنها نیاز به احترام دیدن را بیش از پیش احساس می‌کنند. پدر و مادرها باید به این موضوع واقف شوند که نه تنها با خشونت راهی از پیش نمی‌برند که حتی جوانان را نسبت به خود حساس‌تر کرده و باعث لجبازی بیشتر آنها می‌شوند. در واقع پدر و مادر باید فضای خانه را آرام و امن نگه دارند تا جوان یا نوجوانشان جذب چنین فضایی شود. ضمن اینکه با دخیل کردن آنها در تصمیم‌گیری‌های زندگی‌ و مشورت با فرزندان، احساس مهم بودن و اهمیت دادن را در آنها ایجاد کنند تا نیاز آنها به احترام دیدن ارضاء شود.

«تو» هم خطابشان نکردم

زیر آفتاب سوزانی که تن و لباس آدم را داغ می‌کرد چمباتمه زده بود. صدایش زدم دستش را که به بیلچه باغبانی می‌مانست سایبان چشم‌هایش کرد؛ سرش را بالا گرفت و تلخ نگاهم کرد. بعد از کلی صغری کبری چیدن، از پدر و مادرش پرسیدم و اینکه وقتی جوان بوده با آنها چطور رفتار می‌کرده؟ خیره شد به جایی که هیچ کجا نبود. معلوم بود مجموعه درهمی از همه آن چیزهایی که به یاد می‌آورد را چون یک کلاف سردرگم در ذهن‌‌اش چنگ می‌زند. بعد آنها را پر و بال داد و گفت: یک خانواده پرجمعیت بودیم؛ 5دختر و 5 پسر. 50 سال پیش، پسر ارشد یک خانواده پرجمعیت بودن یعنی نفر سوم نان‌آور خانواده. اول پدر، بعد مادر و بعد هم من. آنقدر فقیر بودیم که نان را نسیه می‌خریدیم.

آن موقع نان کیلویی بود. از 12 سالگی کار می‌کردم و کمک خرج خانواده بودم اما تنها بیرون از خانه کار نمی‌کردم. از سرکار که برمی‌گشتم تازه شیفت کارم در خانه شروع می‌شد. تعدادمان زیاد بود. مادرم به تنهایی از پس کارها بر نمی‌آمد. بقیه هم کوچک بودند. تا 18سالگی که رفتم ارتش، یادم نمی‌آید به پدر و مادرم «تو» گفته باشم. حتی برای رفتن به سرکار هم از آنها اجازه می‌گرفتم و در جریان می‌گذاشتم‌شان.

سرپیچی در کار نبود. هر حرفی که آنها می‌زدند غیر از چشم جواب دیگری نمی‌گفتم. حتی در مورد ازدواجم هم همین طوری بود.وقتی درباره جوان‌های امروز پرسیدم اخم‌هایش تو هم رفت و گفت: جوان‌های امروز هر چقدر سوادشان بالاتر می‌رود فهم‌شان کمتر می‌شود. نسل امروز بویی از احترام به بزرگ‌ترها نبرده. همان طور که با دوستش رفتار می‌کند با پدر و مادرش هم می‌خواهد همان طوری برخورد کند.فراهانی، دکترای علوم تربیتی درباره انتظارات والدین از فرزندان‌ می‌گوید: پدر و مادر غیر از احترام، انتظار دیگری از بچه‌هایشان ندارند.

بچه‌ها هم باید به این درک برسند که حرمت‌ها را نگه دارند و در برخورد با بزرگ‌ترها از ادبیاتی متفاوت با طرز صحبت با دوستانشان استفاده کنند و مطمئن باشند با این حرکت، محبت و اعتماد پدر و مادرشان را متوجه خود کرده و به امکانات بیشتری
دست خواهند یافت.

جوان امروز باید بداند که با مرزشکنی نمی‌تواند چیزی را تغییر بدهد و باید با پدر و مادر خود در چارچوب مشخصی رفتار کند. فراهانی درباره رفتارهای خشونت‌آمیز فرزندان می‌گوید: پدر و مادرهایی مراجعه می‌کنند که از رفتارهای نامطلوب فرزندانشان به ستوه آمده‌اند. چند سالی است که آمار آزار جسمی و روحی فرزندان علیه والدین، زیاد گزارش می‌شود؛ البته بچه‌هایی که سلامت روانی ندارند چنین رفتارهایی را نشان می‌دهند.

کد خبر 131474

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز