این جوان، کشاورز بود و دست برقضا در دانشگاه، کشاورزی هم میخواند. از جلگه تا ایرانشهر را با یک سواری سمند یا پژو حدود 2ساعت میتوان پیمود. راه خیلی مناسب نیست و در بسیاری نقاط سیلابها جاده را خراب کردهاند. حال تصور کنید در چنین جادهای که مدام ماشین بالا و پایین میپرد، این جوان هم مدام غر بزند که وضع ما خراب است! وقتی در پاسخ به این سؤال که چقدر از کشاورزی درآمد داری؟ گفت: «البته درآمد ما فصلی است. فصلی 12-10میلیون تومان که هزینهها را اگر کم کنی میشود 5-4میلیون تومان»، چیزی جز علامت سؤال در ذهنتان نقش نمیبندد که چرا جوانی با وجود آنکه در دورافتادهترین نقطه استانی کمبرخوردار، فصلی 4میلیون تومان درمیآورد اینقدر ناراضی است؟ او تمام مسیر جلگه تا ایرانشهر را نالید و همهاش میگفت دولت باید برای ما این کار را بکند و دولت باید برای ما آن کار را بکند! البته در وظیفه دولت که باید به ساماندادن نیازهای مردم بپردازد بحثی نیست اما بهنظر میرسد بیش آنکه آن جوان و همولایتیهایش نیازمند توجه دولت به زیرساختهایشان باشند نیازمند نهادهایی در راستای توانمندسازی آنان هستند زیرا خودشان با این سطح درآمد از عهده بسیاری کارها میتوانند برآیند!
سیستان و بلوچستان درحالی که دروازه شرق به غرب محسوب میشود و استراتژیکترین استان ایران برای تردد بینالمللی محسوب میشود 17 واحد دانشگاهی و 2 مرکز تربیت معلم، یک آموزشکده فنیحرفهای که در زاهدان مستقر است و یک دانشکده علوم قرآنی دارد. علاوه بر این 7 واحد دانشگاهی دانشگاه آزاد نیز در این استان فعال است. حال جالب است بدانید که با وجود فعالیت دو دانشگاه علوم پزشکی، یکی در زاهدان و دیگری در زابل، این استان بهشدت به فارغالتحصیلان پزشکی نیازمند است. این نیاز شکل دیگری نیز دارد. در واقع دانشگاههای سیستان و بلوچستان عملا نتوانستهاند براساس نیازهای منطقه به جذب و پذیرش دانشجو و هدایت استعدادهای آنان و تربیت نیروی مورد نیاز جامعه اقدام کنند.نمونه دیگری از ناتوانی دانشگاههای سیستان و بلوچستان را میتوان در میزان تربیت فارغالتحصیلان رشته کشاورزی و زیرشاخههای آن مثال زد. به گفته دکتر احمدعلی کیخا و دکتر عباسعلی نورا که هر دو اساتید دانشگاههای زابل و سیستانوبلوچستان هستند و هر دو نماینده مردم زابل و زهک در مجلس شورای اسلامی، منطقه سیستان و بلوچستان از نظر نیاز به فارغالتحصیلان رشته کشاورزی به حد اشباع رسیده است.
این درحالی است که براساس آمارهای رسمی در سیستان و بلوچستان هنوز کشاورزی به شیوه سنتی، که با خشکسالی دهه اخیر همخوانی ندارد، انجام میگیرد. از سوی دیگر هنوز در این استان مشکل بستهبندی و سردخانه برای نگهداری محصولات بهویژه برای نخلداران وجود دارد. دکترعبدالعزیز جمشیدزهی، نماینده مردم سراوان که بیشترین محصول خرما را در این استان دارد، میگوید: «نبود کارخانجات بستهبندی سبب شده تا محصول نخلداران ما را به ارزانترین قیمت بخرند و در جای دیگری به اسم دیگری بستهبندی کنند. از طرف دیگر نبود سردخانه این امکان را به کشاورز نمیدهد که بتواند محصول خود را مدتی نگهداری کند تا در موعد مناسب بفروشد.»
در همین حال محمدقیوم دهقانی، نماینده مردم ایرانشهر، سرباز و دلگان در مجلس شورای اسلامی نیز این گفته همکار خود را تأیید میکند و میافزاید:« به سبب نوع نگاه حاکم بر مدیریت نیروی انتظامی هر نوع محصولی ولو محصول بومی سیستان و بلوچستان به محض آنکه میخواهد از استان خارج و وارد استانهای همجوار برای ارسال به تهران یا سایر نقاط کشور شود بهعنوان محموله قاچاق توقیف میشود. تا صاحب این محموله بخواهد محصول خود را از توقیف خارج کند عملا یا به سبب گرمی هوا و مسائل جانبی خراب شده یا بازار خود را از دست داده است.»
این وضع به خوبی نشان میدهد نظام آموزشی نتوانسته وضعیت را مدیریت کند و از آنجا که دانشگاهها صرفا مبتنی بر رشتههای مهندسی شکل گرفتهاند عملا از رشتهها و دستاوردهای علوم انسانی نظیر مدیریت و علوم اجتماعی که به توانمند شدن افراد جامعه کمک میکند غافل مانده و اینک افراد متخصص بسیاری را روانه بازار کار کردهاند که هیچیک توان مدیریت شرایط حاکم بر وضعیت کشاورزی و بازار آن را ندارند.
نقش مدیران در فضاسازی برای توانمندشدن یک جامعه
دکتر احمدعلی کیخا، نماینده مردم زابل، زهک و هیرمند در مجلس شورای اسلامی درباره نگاه مدیریتها در برنامهریزی برای استان و به کارگیری شیوههای توانمندسازی جامعه میگوید:« ما بارها بهعنوان نمایندگان استان سیستان و بلوچستان از وزیر کار و اموراجتماعی این سؤال را کردهایم که برنامه شما برای منطقه ما چیست؟ اما باید به صراحت بگویم که هیچ پاسخی دراینباره دستگیرمان نشد. وقتی مدیریتها حس نمیکنند که نیاز استان ما چیست و چه برنامهای لازم دارد، چگونه میتوان به توانمندشدن جامعه سیستان و بلوچستان امید بست؟»این استاد دانشگاه زابل و تحصیلکرده اقتصاد کشاورزی از استرالیا درباره فعالیت سازمانهای مردمنهاد و تأثیرگذاری چنین حرکتهایی میافزاید: «فعالیت ان.جی.اوها زمینه اجتماعی مناسب میخواهد. حداقل درکی در برخی از مسئولین اجرایی کشور لازم است که بتوان فضای اولیه در جامعه برای چنین حرکتهای مردمی را زمینهسازی کرد.
مدیری از فعالیت ان.جی.اوها حمایت میکند که معتقد باشد فعالیت آنها مؤثر است».این نماینده مجلس شورای اسلامی تصریح میکند:«برخی ویژگیهای رفتاری مردم ما خود مانع از توسعه است. دیدگاههایی از مردم مانع توسعه هستند؛ مثلا با وجود گذشت مدتها از برگزاری انتخابات مجلس و تجربه موضعگیریهای قومی و فامیلی و طایفهای باز هم مردم پیش از آنکه ببینند آیا نامزدی قابلیت لازم برای حضور در مجلس را دارد صرفا به مناسبات فامیلی و طایفهای نگاه میکنند و بعضا کسی را انتخاب میکنند که نمیتواند برای توسعه منطقه آنها کاری انجام دهد.» کیخا با اشاره به نگاههای منفیای که بر حرکتهای مردمنهاد در استان سیستان و بلوچستان سایه افکنده است، میافزاید:
«ان.جی.او محیطزیست و فعالیتش که دیگر سیاسی نیست. فرض کنید ما ان.جی.اویی داشته باشیم که از دریاچه هامون و احیای آن دفاع کند. فعالیت این نهاد عملا عمرانی و در راستای توسعه است و کار سیاسی نمیکند که دردسری داشته باشد ولی آنچه در عمل رخ داده این است که در این زمینه کسی فعالیت نمیکند.»دکتر عباسعلی نورا، دیگر نماینده زابل در مجلس شورای اسلامی و استاد دانشگاه سیستان و بلوچستان نیز درباره ضعف فعالیتهای مردمنهاد در استان و تأثیرگذاری آن توضیح میدهد: «از آنجا که در کشور ما فعالیتهای حزبی شکل نگرفته و سازوکاری ندارد عملا بسیاری از سیاسیون میخواهند در قالب همین نهادهای غیردولتی فعالیت حزبی بکنند و همین آفتی شده برای توسعه فعالیتهای مردمی و توسعه نهادهای غیردولتی.»
سازمانهای مردمنهاد و نیاز شرق کشور به آنها
در سالهای اخیر فعالیت نهادهای غیردولتی و مردمی کمفروغتر شده است. در این میان کمتر میتوان آماری صحیح و دقیق از تعداد آنها و نحوه فعالیتشان دید. در عین حال فعالیت مؤسسههای خیریه و مذهبی بیشتر شده است. براساس آماری که وزارت کشور منتشر کرده است تعداد سازمانهای مردمنهاد در سال1387 برای استان سیستان و بلوچستان 30 سازمان بوده و برای سال1388 عدد 39 به ثبت رسیده است.
یکی از فعالان نهادهای غیردولتی مردمی در سیستان و بلوچستان دراینباره میگوید:«عموما ما به جز ادبیات و برگزاری شب شعر فعالیت دیگری نمیتوانیم بکنیم و معمولا به ما اجازه فعالیت داده نمیشود.»
با این حال و در شرایطی که سیستان و بلوچستان همچنان از نقاطی است که نهادهای بینالمللی نظیر یونیسف و یو.ان.دی.پی همچنان آن را در فهرست مناطق مورد توجه خود قرار میدهند و در شرایطی که هنوز سطح تحصیلات و فعالیتهای زنان در این استان نامناسب است، کانونهای فرهنگی- اجتماعی زنان سیستان و بلوچستان 17 کانون عنوان شده است که به نسبت گستردگی جغرافیایی و همینطور وسعت جمعیت نیازمند خدمات، عدد قابلقبولی نیست. البته جالب اینجاست در فهرستی که وزارت کشور از این کانونهای منتشر کرده است تعداد کانونهای استان تهران 14مورد و استان اصفهان 93 مورد عنوان شده است.
نخستینجرقههای اجتماعی برای توانمند شدن زنان
یکی از مهمترین اتفاقاتی که میتواند جامعه سیستان و بلوچستان را متحول سازد حضور و فعالیت زنان در حرکتهای اجتماعی است. در سیستان و بلوچستان به ندرت زنان در جایگاههای مدیریتی دیده میشوند. همین عدمحضور زنان در جایگاههای تصمیمسازی سبب تکرنگ شدن فعالیتهای مختلف در جامعه و یک بعدی شدن آنها در سیستان و بلوچستان شده که آسیبهایی به همراه داشته است. در عین حال در فاصله سالهای1380 تا 1386 و بهویژه با فعالیت شوراهای شهر و روستا زنان در سیستان و بلوچستان نیز توانستند در تصمیمگیریها دخالت کنند و فضای تک رنگ جامعه از نظر جنسیت شکسته شد.
«زینب خسروی» نخستین زنی که در شهرستان ایرانشهر به سمت ریاست شورای شهر این شهر برگزیده شده است، میگوید: «ورود من بهعنوان یک زن به شورای شهر ایرانشهر و تجربهای که بهعنوان رئیس این شورا در دوره دوم رقمخورد، راه را برای سایر زنان در سیستان و بلوچستان باز کرد. شاید برای ورود زنان به انتخابات مجلس شورای اسلامی زود باشد اما باید جامعه سیستان و بلوچستان را با چنین تجربههایی توانمند کنیم تا بتوانند چنین نقشآفرینیهایی در جامعه ایفا کند.»«حمیرا ریگی» سومین زنی که در کشور بهعنوان بخشدار به کار گرفته شد و نخستین زنی که در سیستان و بلوچستان در مدیریت این استان بهعنوان بخشدار مرکزی چابهار فعالیت کرد نیز درباره ابتکار عمل برای توانمندسازی جامعه سیستان و بلوچستان میگوید: «وقتی برای نخستین بار من بهعنوان یک مدیر دولتی در سیستان و بلوچستان انتخاب شدم مقاومتهایی وجود داشت اما وقتی خود من مسئول برگزاری انتخابات شورایاری و دهیاری در منطقه شدم نخست با ریشسفیدان و مولویهای منطقه وارد مذاکره شدم و وقتی آنها حمایت کردند، راه و بستر برای ورود زنان باز شد. این تجربه میتواند نمونه خوبی برای تجربههای توانمندسازی در سیستان و بلوچستان باشد.»