جف کینی 40 سالش است، در پلین‌ویل امریکا زندگی می‌کند، بازی کامپیوتری طراحی می‌کند و دو پسر دارد. اما آنچه سبب می‌شود شما گفت‌وگویش را در این‌جا بخوانید مجموعه‌ کتاب‌ «خاطرات یک بچه‌ی چُلمَن» است؛

600

 کتابی پرفروش در اروپا و امریکا که در ایران ناشران زیادی با نام‌های گوناگون آن را منتشر کرده‌اند و هنوز ترجمه‌های تازه‌ای در راه‌اند.«خاطرات یک بچه‌ی چُلمَن» مجموعه‌ای شش جلدی است و یکی از جلدها برای یادداشت‌های روزانه خواننده‌ها طراحی شده. جلد اول و دوم این مجموعه به فیلم تبدیل شده است.

 از بچگی دوست داشتید نویسنده شوید؟

در حقیقت نه. دلم می‌خواست کارتونیست یک روزنامه باشم. وقتی دبیرستان بودم، کمیک استریپی طراحی کردم که نام شخصیتش ایگدوف بود. مطمئن بودم بعد از مدرسه کارتونیست می‌شوم. اما وارد شدن به دنیای کارتونیست‌ها خیلی دشوار است و من
پس از درخواست‌هایم به روزنامه‌های مختلف نامه‌ رد پشت نامه رد دریافت می‌کردم! بعد تصمیم گرفتم متن و کارتون را با هم تلفیق کنم و حاصلش همین کتاب‌هاست. درواقع من خودم را بیشتر کارتونیست می‌دانم تا نویسنده.

600

 ایده پسر بی‌دست‌وپا از کجا آمد؟

 می‌خواستم داستانی بنویسم درباره بخش‌های بامزه‌ کودکی‌ام، بدون هیچ بخش جدی‌. من بچگی خیلی معمولی‌ای داشتم، اما در طول این دوره ماجراهای خنده‌دار زیادی هم اتفاق افتاد.می‌خواستم کتابی بنویسم که آدم‌ها را بخنداند؛ کتابی که اگر بچه بودم حتماً می‌خواندم و گذشت زمان را نمی‌فهمیدم.

چه‌قدر طول کشید تا کتاب اول را نوشتید؟

از زمانی که شروع به نوشتن کردم، تا وقتی که کتاب چاپ شد، نه سال طول کشید. چهار سال روی ایده‌ کلی آن کار می‌کردم و چهار سال هم آن را می‌‌نوشتم و تصویرگری می‌کردم. یک سال هم طول کشید تا چاپ شود.

یعنی شما نویسنده تمام‌وقت هستید؟

نه، من طراح وب تمام‌وقت هستم و بازی پاپ‌تراپیکا را طراحی کرده‌ام. البته یک پدر تمام‌وقت هم هستم و بنابراین در حال حاضر زندگی بسیار شلوغی دارم.

فکر می‌کنید گِرگ هفلی قهرمان است؟

نه واقعاً. گرگ یک آدم خودمحور و به نوعی دست‌وپاچلفتی است. البته فکر نمی‌کنم پسر بدی باشد، اما مثل بسیاری از ما اشتباهات خودش را دارد. خوشبختانه خواننده‌ها می‌فهمند که عیب‌های گرگ، او را بامزه می‌کند. به نظرم شخصیت‌هایی که همیشه کارهای درست انجام می‌دهند، کمی کسالت‌آورند. من می‌خواستم شخصیتی به وجود بیاورم که واقعی باشد.

وقتی بچه بودید یادداشت روزانه می‌نوشتید؟600

نه و ای‌ کاش می‌نوشتم. در این صورت نوشتن این کتاب خیلی راحت‌‌تر می‌شد. اما چند سال پیش شروع کردم به نوشتن یادداشت روزانه. دلیلش هم این بود که من وقت زیادی را برای تماشای تلویزیون و بازی‌های ویدئویی تلف می‌کردم و نمی‌توانستم ایده‌هایم را برای کشیدن کارتون به انجام برسانم. فکر کردم اگر یادداشت روزانه بنویسم و ببینم چه‌کارهایی می‌کنم، ممکن است خجالت بکشم و وقت بیشتری را صرف کار روی کارتون‌هایم کنم! جالب این‌جاست که این کتاب را از یادداشت روزانه‌ام الهام گرفتم. تأثیر متقابل کلمه و تصویر را در یادداشت روزانه‌ام دوست داشتم و فکر کردم جالب می‌شود اگر با همین تکنیک داستانی براساس ماجراهای بچگی‌ام بنویسم.

پیشنهاد می‌کنم همه بچه‌ها دفتر خاطرات داشته باشند. بسیاری از دوستان من چیز زیادی از بچگی‌شان یادشان نمی‌آید و آرزو می‌کنند که ای کاش یادشان می‌آمد. حتی اگر مدت کوتاهی خاطره بنویسید، قول می‌دهم برای بقیه عمرتان یک گنج خواهید داشت.

هیچ پیشنهادی برای کسانی که خاطره می‌نویسند دارید؟

600کوتاه بنویسید و فکر نکنید هر روز باید خیلی بنویسید. این فشار خسته‌‌تان می‌کند و باعث می‌شود نوشتن را ول کنید.این روزها نوع تازه‌ای از 600یادداشت‌نویسی مرسوم است. منظورم وبلاگ‌نویسی است. به نظرم وبلاگ‌ها خیلی جذاب‌اند. آنها به بچه‌ها اجازه می‌دهند که دفتر یادداشتی داشته باشند که دوستانشان و حتی آدم‌هایی که هیچ‌وقت آنها را ندیده‌اند بتوانند بخوانند. ویژگی منحصر به فرد وبلاگ‌ها این است که نویسنده می‌تواند ملاقات‌کننده داشته باشد و بازخورد کارش را ببیند. بازخورد برای نویسنده خیلی مهم است...

اگر دوباره بخواهم یادداشت‌نویسی را شروع کنم، حتماً وبلاگ می‌نویسم. البته از طرف دیگر وبلاگ نمی‌تواند خصوصی باشد و خیلی‌ها دوست ندارند زندگی‌ شخصی‌شان را دیگران ببینند.

  • وقتی نمی‌نویسید یا تصویرگری نمی‌کنید، دوست دارید چه‌کار کنید؟

دوست دارم کار واقعی‌ام را انجام بدهم، طراحی بازی کامپیوتری جدید. همچنین دوست دارم وقتم را با همسرم جولیا و پسرهایم ویل و گرانت بگذرانم. دوست دارم والیبال بازی کنم و هفته‌ای دوبار بازی می‌کنم و تلویزیون می‌بینم.

سخت‌ترین چیز نویسندگی چیست؟

سخت‌ترین موضوع این است که شما باید درباره‌ آنچه روی کاغذ می‌آوریدقدرت تشخیص داشته باشید.هنگام نوشتن این کتاب باید مراقب می‌بودم. به این نتیجه رسیده بودم که خیلی تند و زیاد می‌نویسم، اما حاصلش بامزه نیست. بنابراین تصمیم گرفتم پیش از آن‌که نگارش را شروع کنم، 77 تا از ایده‌هایم را جمع کنم، فقط بهترین ایده‌ها را. این کار چهار سال وقت گرفت، اما ‌ارزشش را داشت. هشتاد درصد از مواد خامم را کنار گذاشتم و هنوز ایده‌ کافی برای نوشتن داشتم.

600

بهترین چیز نویسندگی چیست؟

بهترین چیز کتاب واقعی و چاپ شده‌ای است که در دست دارید.

حرف خاصی برای خواننده‌هایتان دارید؟

بله... صحبتی با خواننده‌های نوجوانم. می‌گویم همه‌ انرژی‌تان را برای کاری که انجام می‌دهید بگذارید. فرقی ندارد که نوشتن یک خلاصه کتاب باشد یا شستن ظرف‌ها بعد از شام. زندگی بسیار رضایت‌بخش‌تر می‌شود وقتی برایش انرژی صرف کنید.

کد خبر 134243
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز