روسها که از خرابههای استالینگراد جان سالم بهدر برده بودند در جاده شرق به سوی برلین میراندند و آمریکاییها از ساحل زیبای نرماندی. رقابت اما سر رسیدن به برلین بود. هرکدام که زودتر به برلین میرسیدند، به اسناد نظامی و بهخصوص پیشرفتهای علمی «رایش سوم» قویترین و پیشرفتهترین قدرت جهان در آن زمان دست پیدا میکردند و روسها زودتر رسیدند اما آمریکاییها برگ برنده را داشتند: «غرب»؛ جایی که آفتاب غروب میکند، سواحل زیبای آتلانتیک و پاسیفیک، سرزمین فرصتها.
دانشمندان آلمانی، سواحل آفتابی سندیهگو را به سرمای سیبری ترجیح دادند و مثل لوک خوششانس در تیتراژ پایانی، دهنه جالی را به آن سمت چرخاندند. به این ترتیب غنائم جنگ تقسیم شده بود؛ روسیه: «دانش آلمان»، آمریکا: «دانشمندان آلمان».
«دانش آلمان» به اضافه «دانشمندان روسی» برابر بود با اسپوتنیک؛ نخستین ماهواره ساخت بشر در اواسط دهه 1950 به هوا رفت. اسپوتنیک حدود 2 ساعت آن بالا بود و با هر «بیپ بیپ»ی که مخابره میکرد، غرور آمریکاییها را لگدکوب میکرد.
شاید آن دو ساعت بدترین لحظههای زندگی سیاستمداران آمریکایی و بزرگترین شکست علمی آنها بود و کندی دستور راهاندازی سازمانی را داد که با حضور بزرگترین دانشمندان و مهندسان، فعالیتهای فضایی ایالات متحده را کنترل کند. «ناسا» داشت آرامآرام مثل یک لاکپشت راه میافتاد، ولی روسها بدجوری خرگوشوار جلو میرفتند: موشکهایی با توان بالا، فضاپیماهایی برای انتقال موجودات زنده به فضا، فرستادن اولین سگ به فضا، فرستادن نخستین انسان به مدار (گاگارین) و... حالا فقط یک هدف مانده بود: «ماه».
در بایکونور قزاقستان همه منتظر نخستین پرواز انسان به ماه بودند که شرایط نامساعد همهچیز را یک هفته به عقب انداخت و بازی تمام شد. «گامی کوچک برای یک انسان و گامی عظیم برای بشر» اینها جملاتی بود که نیل آرمسترانگ داشت از روی ماه به کیپکاناورال میفرستاد و از آنجا داشت برای تمام زمین مخابره میشد، البته تمام زمین، دفتر مرکزی حزب کمونیست در مسکو را هم شامل میشود!
لاکپشت مسابقه را از خرگوش برده بود و کندی چند سال بعد از مرگش فاتح یکی از جبهههای بزرگ جنگ سرد شده بود. آپولو که به ماه رفت روسها هم برنامه سفر به ماهشان را لغو کردند. آپولو اما چند سفر دیگر به ماه داشت. همزمان با این وقایع دنیای کوچک دیگری داشت شکل میگرفت.
در همان جایی که خورشید غروب میکرد، خورشید دنیای مجازی داشت طلوع میکرد؛ «دره سیلیکون» در جنوب سانفرانسیسکو جایی بود که بزرگترین مغزهای دنیای کامپیوتر داشتند دور هم جمع میشدند تا قرن بیستویکم را بسازند. ناسا خیلی زود فهمید که دیگر با وجود پردازندههای سیلیکونی، مأموریت برای فرستادن انسان به فضا، صرفه اقتصادی ندارد و رفت سراغ فضاپیماهای بدون سرنشین.
جهت فعالیتهای فضایی به این سمت چرخید و حالا داریم میبینیم که رباتهای کوچک ساخت بشر، حتی دارند از مرزهای منظومه شمسی هم خارج میشوند (وویجر). بشر که آرزو داشت تا سال 2000 به مریخ برود، حالا روی زمین مانده و دارد از آزمایشگاه پیشرانه موشکی PL در دانشگاه کلتک در شمال لسآنجلس رباتهایش را کنترل میکند. 2 تا مریخ را شخم میزنند، چند تا دور خورشید و مریخ و ناهید و کیوان میگردند و از آنها شاتهای «سرجیو لئونه»ای میگیرند، چندتایی هم در سراسر منظومه شمسی نقش «ماژلان» و «کلمب» قرن بیستویک را دارند بازی میکنند.
وقتی در اواخر دهه 1980 سایوز روسی و شاتل آمریکایی در مدار زمین متصل شدند، هیچکس متوجه علامت سقوط یک امپراتوری نشد، امپراتوری که پایههایش روی لولههای تانک بنا شده بود. اتحاد جماهیر شوروی که از هم پاشید، روسها شاتلشان را به پارک بازی بچهها بردند و آمریکا شد یکهدار فضا. تا اینکه اروپای متحد، ژاپن، روسیة برخاسته از خاکستر شوروی، چین و بالاخره هند هم وارد برنامههای فضایی شدند.
دوباره صحبت از رفتن بشر به ماه شد و سال 2018 به عنوان هدف انتخاب شد. هدفی که به نظر چندان دوستداران فضا را انگشت در دهان نمیکند. الآن دیگر همه منتظر رفتن به مریخ هستند. اما در طول این مدت چندین برنامه فضایی برای شناختن بهتر این هدف راه افتاده و در دست راهاندازی است. تمام آژانسهای فضایی بزرگ دنیا دارند برای این کار برنامه میریزند ولی موفقترین این برنامهها، برنامه دوقلوهای مریخنورد بوده است.
روح و فرصت
«روح» و «فرصت» (نام دو سفینه فضایی) تابستان 2003 که مقارن با نزدیکترین ملاقات زمین و مریخ در چند ده سال اخیر بود، به سوی سیارة سرخ رهسپار شدند و در همان سال به مقصد رسیدند. این مریخنوردها قرار بود فقط۹۰ روز کار کنند، اما طراحی فوقالعاده و ساخت بینظیرشان سبب شد بتوانند زمستان مریخ را نیز پشتسر بگذارند و ده برابر بیشتر عمر کنند.
سال مریخی، نزدیک به دو برابر سال زمین طول میکشد و چون فاصلة مریخ تا خورشید، بیشتر از فاصلة زمین تا خورشید است، زمستان آنجا سختتر و طولانیتر است. روح و فرصت توانستند چندصد هزار تصویر به زمین مخابره کنند، حدود پانزده هزار متر مسیر سنگلاخ را طی کنند و بسیاری از سنگها و صخرههای سر راه را سوراخ کرده و آزمایش کنند. آنها شواهدی قاطع برای حضور آب جاری در گذشتة مریخ بهدست آوردند که بزرگترین کشف سال 2003 لقب گرفت.
آنها نشانههای بسیار زیادی در مورد فعالیتهای شدید درون مریخ پیدا کردند. از تپههایی که رسیدن به آنها رویایی بیش نبود، صعود کردند و بسیاری دیگر از واقعیتهای سطح مریخ را نمایان ساختند. البته اطلاعات مشابهی که دو مریخنورد از دو سوی مریخ ارسال کردند، نشان داد که این نشانهها در همه جای مریخ وجود دارد و منحصر به یک منطقة خاص نیست.
در طول این مأموریت، اتفاقهای زیادی بود که نزدیک بود آخر کار آنها را رقم بزند. یک بار یک تکه سنگ در یک بازو گیر کرده بود و مهندسان ناسا هر کاری کردند، نتوانستند آن را دربیاورند، تا اینکه بهطور اتفاقی، سنگ قِل خورد و از بازو خارج شد. سلولهای خورشیدی که تنها منبع تأمین انرژی این مریخنوردها هستند، به مرور غبارآلود میشوند و انرژی تولیدیشان کم میشود.
اما در تابستان پارسال به شکلی اتفاقی، چند گردباد غبارها را جارو کردند. این انرژی و بودجة بسیار زیادی را در دفتر مطالعات مریخی ناسا به خود جذب کرده و برنامههای بعدی مریخ را با تعویق مواجه کرده است. هنوز مشخص نیست آیندة این مأموریت و دیگر برنامههای در دست مطالعه به کجا میانجامد. با اینکه مریخنوردها تاکنون بهخوبی فراتر از حد انتظار کار کردند، ولی آرام آرام اثرات فرسودگی و خستگی در آنها به چشم میخورد.
کشفیات بزرگ
فرصت و روح به ترتیب و با فاصلة دو هفته، نشانههای وجود آب مایع در زمانی دور در سیارة سرخ را کشف کردند. بررسی دادههای ارسالی از مریخنورد روح، مشخص کرد بستر این سطح در مجاورت با آب مایع، دچار تغییرات فیزیکی و شیمیایی شده است. هر دو مریخنورد به نشانههایی از آب از جمله سنگهای رسوبی و حاوی هماتیت رسیدند. فرصت خیلی زود اثبات کرد که مقدار زیادی آب به همراه نمک در فلات مریدیانی (محل فرود این مریخنورد) وجود داشته است.
برای نخستین بار در تاریخ، انسان موفق به بررسی شهابسنگی بر سطح سیارهای دیگر شد. فرصت توانست شهابسنگی را پیدا کند که بستر جرم آن از آهن و نیکل تشکیل شده است. این شهابسنگ که به اندازة یک توپ بسکتبال است، کاملاً سوراخ سوراخ شده و ماهیت آن به کمک طیفنگارهای مریخنورد مشخص شده است.
تعداد اندکی از شهابسنگهایی که بر روی زمین یافت میشوند، این ترکیبات را دارند و بقیة آنها عمدتاً صخرهای هستند. بهطور مثال، جرمی که گودال معروف آریزونا را پدید آورده است، ترکیباتی مانند شهابسنگ یافت شده بر سطح مریخ را داشته است. این شهابسنگ در نزدیکی سپر گرمایی مریخنورد در فلات نصفالنهار یافت شد.
رهیاب
مریخگردی را 2 کاوشگر وایکینگ در دهه 1970 شروع کردند. آنها در جای خود ثابت بودند و فقط از همانجا عکس میگرفتند و آزمایش میکردند. اما روح و فرصت، دومین نسل مریخنوردها بهحساب میآیند. نسل اول در سال 1996 به مریخ رفت و سوجورنر نام داشت که اکتشافات آن در پروژه رهیاب (Pathfinder) در نوع خود بینظیر بودند. ناسا اعلام کرده بود که سوجورنر فقط یک هفته بر روی سطح مریخ دوام میآورد. ولی مریخنورد در حدود 90روز کار کرد و بهطور ناگهانی، ارتباطاش با زمین قطع شد.
مأموریتهای شکست خورده
بعد از رهیاب، دو مأموریت اصلی ناسا در سالهای 1998 و 1999 با شکست مواجه شد. فرودگر قطبنورد مریخ برای بررسی قطب جنوب مریخ اعزام شده بود. قرار بود دو ریزکاوشگر همراه آن هم با حفاری زیرسطحی، دنبال آب بگردند. اما چون موشکهای کندکننده سرعت آن بد موقع خاموش شدند، قطبنورد به مریخ برخورد کرد و نابود شد.
مدارگرد اقلیمشناسی مریخ را ناسا سال 1998 به فضا فرستاد. اما اشتباه کودکانه مهندسان ناسا سرنوشت بدی را برای آن رقم زد. بعضی از مهندسان با واحدهای SI (متر، کیلوگرم و ...) محاسبه کرده بودند و بعضی دیگر با واحدهای انگلیسی (یارد، پوند و ...). لابد واحد نتایج را هم در آخر کار ننوشته بودند که کسی نمیداند این مدارگرد در هوا تکهتکه شده یا در اعماق فضا گم شده.
مدارگرد اکتشافی مریخ، چند ماه پیش به مریخ رسید و با موفقیت در مدار قرار گرفت. قدرت تفکیک خیرهکننده 20 در 30 سانتیمتری در هر پیکسل آن یک توپ فوتبال روی مریخ را هم تشخیص میدهد. این مدارگرد جاذبه مریخ را بررسی میکرد و دنبال مکانهای مناسب برای فرودهای بعدی بود که چند هفته پیش، از کار افتاد. دانشمندان JPL دارند بررسی میکنند که چرا اینطور شده.
اسا، سازمان فضایی اروپا، فرودگر بیگل دو را سال 2003 به مریخ فرستاد. وظیفه بیگل دو جستوجوی حیات در مریخ بود که پس از فرود، ارتباطش با زمین قطع شد، بعد هم باتریهایش از کار افتاد و سرانجام دیگر هیچ امیدی برای فعالیتش وجود نداشت. مدیریت ضعیف، یکی از عوامل مؤثر در این شکست عنوان شد. بعدها مدارگردهای مریخ، جای فرودش را کشف کردند و از آن عکس گرفتند.
نوزومی، اولین مدارگرد ژاپنی بود که با بدشانسی در طول راه به یک طوفان خورشیدی برخورد کرد و تمام تجهیزات الکترونیکی آن در طول سفر از بین رفت. ژاپنیها هم مرامگذاشته و مسیر آن را منحرف کردند که حداقل به مریخ برخورد نکند و آن را به میکروبهای زمینی آلوده نکند.
مدارگردهای موفق
نقشهبردار سراسری مریخ سال 1996 به سوی سیاره سرخ پرتاب شد. اما تا راه بیفتد و مدارش را تنظیم کند، 3 سال طول کشید. اما از سال 1999 تصاویر باورنکردنی به زمین میفرستد، کشفیات جالبی هم درباره میدان مغناطیسی مریخ داشته است.
مدارگرد اودیسه مریخ سال 2001 در مدار مریخ قرار گرفت، اما کارهای ارزشمند آن در هیاهوی اکتشافات روح و فرصت کمرنگ شده است، اما تصاویر و نقشههای ارزشمند این سفینه نیز ویژگیهای منحصر به فرد خود را دارد. اودیسه برای انجام سه کار طراحی شده بود:
1 - نقشهبرداری شیمیایی و معدنی از سطح مریخ
2 – جستوجو برای یافتن آب در زیر لایههایی نازک از سطح.
3 – اندازهگیری و تجزیه و تحلیل میزان تشعشعات محیطی و تعیین میزان تأثیر آن بر روی انسان. دادههایی که اودیسه از سطح مریخ فرستاده است، نیازمند سالها مطالعه و تحقیق است.
اسا همراه فرودگر بیگل 2، مدارگرد سریعالسیر مریخ (Mars Express) را هم فرستاد که هماکنون دادههای ارزشمندی را به زمین مخابره میکند.
ققنوس و آزمایشگاه علمی مریخ
به خاطر موفقیتهایی که دو کاوشگر روح و فرصت در سیارة سرخ داشتند، ناسا در حال برنامهریزی مأموریت کاوشگر بعدی خود برای سفر به مریخ است. کاوشگر جدید، ققنوس (Phoenix) نام دارد که در مأموریت اسکات 1 در پاییز آینده بهسوی مریخ میرود.
ققنوس کاوشگری برای یافتن نشانههای حیات میکروبی در گذشته و حال سیارة مریخ است و میتواند خاک و سنگهای مریخی را سه برابر بیشتر از کاوشگرهای قبلی جمعآوری و تحلیل کند.
این مأموریت، حاصل همکاری جهانی در اکتشافات فضایی است. آژانس فضایی فدرال روسیه، وزارت علوم و تحقیقات اسپانیا، آژانس فضایی کانادا و مؤسسه ماکس پلانک آلمان، از جمله مراکزی هستند که در این پروژة تازه نقش دارند. این کاوشگر قصد دارد برای اولین بار، روشهای دقیق فرود را بر روی سطح مریخ بهکار ببرد. یعنی پاسخ به این سؤال که آیا کاوشگر میتواند خودش را بر روی سطح مریخ هدایت کند و فضاپیما قبل از باز شدن چتر نجات میتواند بالای نقطة مورد نظر در مریخ پرواز کند و سپس فرود بیاید یا نه؟
قبل از فرود، فضاپیما باید چتر نجات و موشکهای پسران خود را آماده کند. این روش فرود، باعث میشود که کاوشگر در یک سطح۲۰ در۴۰ کیلومتری فرود بیاید. این مساحت، سه تا پنج برابر کوچکتر از منطقة فرود بر مریخ در مأموریتهای گذشته است.
آزمایشگاه علمی مریخ هم با شش چرخ و یک دوربین، سال 2009 به کاوش خواهد پرداخت. این کاوشگر برخلاف کاوشگرهای دوقلو، یک دستگاه لیزر را برای تبخیر لایة نازکی از سطح صخره و تحلیل ترکیب عناصر مواد زیرین آن حمل خواهد کرد. سپس میتواند تا نمونههای صخره و خاک این سیاره را جمعآوری و خرد کند و آنها را برای تحلیل شیمیایی به محفظة آزمایش همراه کاوشگر منتقل کند.
طراحی این کاوشگر طوری است که یکسری از ابزارهای علمی را برای شناسایی ترکیبات آلی مانند پروتئینها، اسیدهای آمینه و سایر اسیدها و بازها که همگی از زنجیرة کربنی بهوجود آمدهاند، بهکار میبرد. این مواد، از عوامل حیاتی زندگی هستند و با پیدا کردن آنها در مریخ، میتوان به اطلاعات تازهای دربارة حیات در این سیاره دست یافت.
این وسیله همچنین ترکیباتی از قبیل گازهای اتمسفری را که ممکن است به فعالیتهای بیولوژیکی مربوط باشند، شناسایی میکند. با استفاده از این ابزار، آزمایشگاه علمی مریخ، خاک و صخرههای سیارة مریخ را با جزئیات بیشتر از قبل آزمایش خواهد کرد تا وجود آب و دیاکسیدکربن به صورت جامد، مایع یا گاز را در این سیاره مشخص کند.
مأموریتهای مهم آینده
مأموریت اسکات 2 هم برای سال 2011 برنامهریزی شده و شامل چندین فرودگر کوچک به همراه یک بالن و یک هواپیمای بدون سرنشین است. هدف از این مأموریت مشاهده بهتر سطح مریخ و سنجش آبوهوای سطحی آن است.
اما یکی از هیجانانگیزترین مأموریتهای بیسرنشین، مأموریت بازگرداندن نمونه به زمین است که قرار است در سال 2012 انجام شود و هنوز در حال برنامهریزی است. اسا هم قصد دارد فضاپیمای اگزومارس را در سال 2009 اعزام کند. این فضاپیما، شامل یک مدارگرد و یک فرودگر و کاوشگر است و قصد دارد به دنبال حیات بگردد.
اعزام این همه مدارگرد، ترافیک شدید ارتباطی را در مریخ ایجاد میکند. ضمن اینکه مقدار زیادی از انرژی این مدارگردها و کاوشگرها صرف ارسال اطلاعات به زمین میشود. سازمان فضایی ایتالیا ASI برای حل این مشکل، مدارگرد تلهمارس را امسال به مریخ میفرستد تا دادههای ارسالی بقیه کاوشگران مریخ را از آنها گرفته و به زمین مخابره کند.
و بالاخره پس از همه این مأموریتهای بیسرنشین، ناسا اعلام کرده است که اولین مأموریت سرنشیندار برای فتح مریخ پیش از سال 2020 رخ نمیدهد. اما این در حالی است که انجمن آمریکایی «انجمن مریخ» ادعا میکند که بشر میتواند در دهه 2010 هم قدم روی ماه بگذارد.