البته روشهای دیگری برای تهیه کتاب وجود دارد که کسی منکرشان نیست اما نه تنها در ایران که در هیچ کشور دیگری هنوز لذت قدمزدن در خیابان و ایستادن مقابل ویترین کتابفروشیها منسوخ و تکراری نشده است. در میان قشر فرهیخته و کتابخوان جامعه فعلی ما هم کسی که به کتابفروشیها سر نمیزند، از کتابهای تازه و آمار و ارقام بیاطلاع است؛ چرا که روشهای دیگر چندان استفاده نمیشوند.
بارها در سخنان مسئولان فرهنگی کشور بهخصوص مسئولان حوزه کتاب و معاونت فرهنگی وزارت ارشاد عنوان شده که با انجام یک طرح، کمک بزرگی به کتاب و کتابخوانی کشور میشود یا ارشاد، بسیاری از کتابهای یک ناشر را برای حمایت از او خریداری میکند. اما آیا نباید قبل از هر چیز از خودمان یا مسئولان بپرسیم که بستر مناسب برای کتابخوانی وجود دارد یا خیر؟ یا با خرید کلان از یک ناشر واقعا مطالب چاپشده در کتابش خوانده شده و به مخاطب میرسد یا خیر؟ سرنوشت آن کتابهای عمده خریداری شده، خاک خوردن در انبار یا اهدا شدن به کارمندان در مناسبتهای مختلف است که در نهایت باز هم از انباری خانهها
سر در میآورند و خاک میخورند.
سؤال مهمی که مطرح است و حتما باید پاسخی برایش یافت، این است که آیا ما مردم کتابخوانی هستیم یا خیر؟ برخی با عنوان کردن معضل توزیع در کشور میگویند اگر توزیع به روش صحیح انجام شود و کتاب به دست مردم برسد، مردم خواهان مطالعه آن هستند. این سخن تا حدودی صحیح است اما آیا مطالعه در جامعه مشکلپسند ما که هر روز به آسایش و کمکاری متمایلتر میشود، فقط با حل مشکل توزیع به سطح مطلوب میرسد؟ چاپ و انتشار کتاب فرایندهای مختلفی دارد که همه آنها بهعهده ناشر نیست. بعد از چاپ کتاب مراحل پیش از آن بیشباهت به هفت خان رستم نیست، نوبت به عرضه کتاب میرسد و بحث شبکههای توزیع به میان میآید. موضوع مهمتری که در این بخش مطرح است، تقابل روشهای سنتی و مدرن توزیع و عرضه کتاب است که موجب بروز همان تفکر سنتی یا نوین در فروش کتاب در کتابفروشیها میشود.
سؤالی که باید از خود بپرسیم این است که چرا با وجود این همه تحول و پیشرفتهای مختلف در کشور، هنوز درصد بیشتری از فعالیتهای چاپ، توزیع و فروش کتاب، با روش سنتی دنبال میشود؟ شاید گره کار در همینجا باشد. یکی از مشکلات علاقهمندان کتاب در تهران، دوری از مرکز شهر و کتابفروشیهایش یعنی فروشگاههای راسته کریمخان و انقلاب است. مردم ایران در هر قشری از فروشندگان که باشند، علاقه و تمایل زیادی به صنفگرایی و تمرکز در نقاطی مشخص دارند. این تمرکز در مورد تمرکز کتابفروشیها در چند نقطه مشخص در شهر، که بیشتر کتابها در آنها پیدا شوند، خوب است اما معایب زیادی هم دارد. یکی از دلایل کم رونق بودن فروش کتاب، شاید همین تمرکز کتابفروشیها در مرکز شهر باشد.
بههر حال همه افراد حاضر نیستند در گرما و ترافیک تهران خود را از دورترین نقاط شهر به مرکز دود و آلودگی رسانده و کتاب مورد علاقهشان را تهیه کنند. اینجاست که یکی از روشهای دیگر خرید با عنوان خرید سفارشی که امروزه شاخه اینترنتی به آن افزوده شده، مطرح میشود که در بخشهای بعدی به آن پرداخته خواهد شد.اگر کتابفروشیهای انقلاب و کریمخان کارشان را بدون دغدغه انجام دهند، قسمت بزرگی از مسئله حل شده و میتوان درباره گستردگی و پخش شدن کتابفروشیها در تهران صحبت کرد اما چنین نیست و گرانی قبض برق، آب و گاز، مالیات و اجاره فروشگاه، از مسائلی هستند که کتابفروشها از آن گلایه دارند.
پیش از این چندین بار صبحتهایی درباره مالیات کتابفروشها شده و سعی بر تصویب قانونهایی در این باره شده که بینتیجه مانده و به سامان نرسیده است. جدا از این حرفها و در نظر گرفتن عوامل بیرونی، کتابفروشیهای راسته انقلاب و کریمخان مخاطبان خاص خود را دارند که در سرما و گرما، آلودگی و پاکیزگی هوا به آنها مراجعه میکنند. اما پای صحبت این کتابفروشها که مینشینیم متفقالقول معتقدند پایان شهریور و شروع ترم تحصیلی دانشگاهها موجب شکوفایی و رونق کتابفروشیهاست.
فروش بهصورت کجدار و مریز تا زمستان ادامه مییابد، از اوایل زمستان تا شب عید یک منحنی صعودی را طی میکند و شب عید به اوج خود میرسد، اما دوباره از عید افت کرده وتا تابستان سیر نزولی دارد؛ تا با پایان تابستان و شروع پاییز این چرخه را طی کند.
برخی کتابفروشیها سعی میکنند از روشهای جدید مشتری داری و راهنمایی مراجعهکننده بهره ببرند و تلاششان برای نو بودن مشهود است. بسیاری از فروشگاههای کتاب، خود را به رایانه مجهز کرده و نام کتابهای موجودشان را در رایانه ثبت میکنند که کمک بزرگی در تسریع خرید و فروش دارد. با این حال استفاده از رایانه هنوز نهادینه نشده و برخی کتابفروشها دوست دارند به سنت پیشینیانشان به فروش کتاب بپردازند که بهنظر این دیدگاه غیرواقعبینانه است.
بهتر است پا به پای مشتری در پیشرفتها همراه باشیم. اگر مخاطب امروزی با موبایل، اینترنت و ابزار اطلاع جمعی در ارتباط است، طبیعتا گشتن صاحبکتابفروشی میان قفسههای پر از کتاب، برای یافتن یک عنوان برایش پذیرفته نیست و توقع دارد با یک کلیک پاسخش را بگیرد. خرید با کارتهای اعتباری هم از دیگر موضوعاتی است که در جای خود به آن خواهیم پرداخت.یکی از مسائلی که سال گذشته توجه علاقهمندان به کتاب را بهخود منعطف کرد، خبر واگذاری و تبدیل برخی از کتابفروشیهای کریمخان به ساختمانهای دیگربود. در میان نام این کتابفروشیها، ثالث، آبی و ویستار و ... وجود داشت. کتابفروشی نشر نی در این میان تخلیه شد و در حال حاضر خالی است. مسئولان فروشگاه ثالث برای واگذاری محل این کتابفروشی به یک بانک وارد مذاکره شدند و مدیران نشر آبی و ویستار هم از نزدیک بودن چنین رخدادی برای کتابفروشیشان خبر دادند.
در حال حاضر در خیابان کریمخان 15 کتابفروشی وجود دارد که برخی از آنها با چنین سرنوشتی روبهرو هستند؛ آیلار، زند بوک شاپ، خانه فرهنگ و هنر گویا، کتاب محمود، مرکز موسیقی بتهوون، مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، نسل نو اندیش، نشر آبی، نشر ثالث، نشر چشمه، نشر رود، نشر ویستار، نگار، هاشمی و یساولی.مردم ما از طرق مختلف با پیشرفتهای روز دنیا آشنا شده و سریعا خود را با آنها وفق میدهند. بهنظر میرسد به جای آنکه مردم را با سطح توقع خود هماهنگ کنیم، باید سعی کنیم سطح امکانات و فعالیتهایمان را با توقع آنها تنظیم کنیم تا دچار شرایطی که در حال حاضر در کتابفروشیهایمان شاهد هستیم، نشویم.