برای شنیدن حرفهای خوب به کجا میشد رفت؟ برای رفتن توی راهی که به سرزمین خوشبختی برود از چه کسی میشد نشانی پرسید؟ بیتو چهقدر راهها، کورهراه! بیتو چهقدر چاه! بی تو چهقدر بیراهه! بیتو چهقدر کویر بود، سرزمینی که در آن باید زندگی میکردم!
از تو اما امروز، نشانی دقیقی به سمت آسمان هست که من اگر چه تمام آن را نمیدانم، اما به بودنش ایمان دارم. من به حضور تو، واقعیت تو، زندگی ساده مهربانانه تو، تنهایی تو، این که برای همه اهل زمین رحمتی و به پیامبری تو ایمان دارم!
گواهی می دهم که محمدص فرستاده خداست.
این یک جمله رمز است. یک رمز مشترک که آدمها را به هم وصل میکند. این جمله آدمها را در فراسوی زمان و مکان با یک خط مهربان به هم وصل میکند.
این رمز خویشاوندی ماست. این خویشاوندی، خونی نیست. این، خویشاوندیِ باورهاست. ما که این رمز مشترک را داریم، یک باور مشترک، یک ایمان مشترک و یک رؤیای مشترک داریم که حاضریم آن را بر زبان بیاوریم. تصویرش کنیم. برایش بنویسیم. دربارهاش فیلم بسازیم و آن را با دیگران شریک شویم.
ما با بسیاری از مردم دنیا بهخاطر این رمز فامیل هستیم. همانطور که همه آسیاییها به هم نزدیکترند و همه چپدستها و همه شاعران و همه چاقها و همه کارگرها و همه نوجوانها و همه زنان و همه درختها و همه عروسهای دریایی و...
و همه کسانی که سواد دارند و میتوانند از روی چیزی بخوانند. یک سنگنوشته عجیب قدیمی را توی یک غار. یک دستنوشته بدخط را که از مادر مادربزرگ در انبار قدیمی خانه توی باغ باقی مانده. مجموعه کتابهای دارن شان و هریپاتر را. دستخط تقدیمی پدربزرگ را روی جلد قرآن. نهجالبلاغه را. نامههای قدیمی را با گلبرگهای خشک شده لای آن که هنوز تهمانده عطرش توی کلمهها باقی مانده. قرآن را. مثلاً سورههای کوچک را.
«به نام خداوند بخشنده مهربان. بگو: پناه مىبرم به پروردگار سپیده صبح. از شر تمام آنچه آفریده است. و از شر هر موجود شرور هنگامى که شبانه وارد مىشود. و از شر آنها که با افسون در گرهها مىدمند (و هر تصمیمى را سست مىکنند). و از شر هر حسود، هنگامى که حسد مىورزد.»1
و یا سوره های بلند را که در آن انواع حس و حال هاست و می شود با آن از جایی به جای دیگر سفر کرد.
«...ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیندازى. آن را فقط براى یادآورى کسانى که (از خدا) مىترسند فرو فرستادیم. (این قرآن) را کسى فرستاده که زمین و آسمانهاى بلند را آفریده است. همان بخشندهاى که بر عرش مسلط است. از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمین، و آنچه میان آن دو، و آنچه در زیر خاک (پنهان) است! اگر سخن آشکارا بگویى (یا مخفى کنى)، او اسرار -و حتى پنهانتر از آن- را نیز مىداند! و خداوندى است که معبودى جز او نیست؛ و نامهاى نیکوتر از آن اوست!...»2
و ایمان به آن رمز مشترک یعنی ایمان به این متن عجیب و شگفتانگیز مشترک که ما را به هم پیوند داده است.
دلم خوش است که تو آمده ای تا من این پیوند را بفهمم. اصلاً آمدن تو، برگزیده شدن توست که این پیوند را ، این رمز مشترک را به این جهان آورده است. تو باعث و بانی این خویشاوندی غریب در این دنیای بزرگ و تنهایی. بودن تو یک رمز مشترک است. و ما به بودن تو ایمان داریم. ایمان به بودن تو دلخوشی ماست. چون وقتی به این رمز مشترک باور داشته باشیم، یعنی به هر چیز خوبی که در این دنیا هست پایبندیم. به زیبایی، شور، امید، عدالت، مهربانی و خدایی که در این نزدیکی است. پای آن کاج بلند. لای این شب بوها...
1. برگردان آیههای سوره فلق
2. برگردان آیههای آغازین سوره طه