در حالی که مقامات روسی در تهران مشغول نوشتن نامههایی علیه حل و فصل اختلاف شیلات بودند، عاملین دولت شوروی به منظور خرید حقوق خانواده لیانازوف در شیلات ایران با آنها وارد مذاکره شدند و بالاخره در 19 مرداد 1301 شمسی خانواده لیانازوف تأسیسات شیلات و اموالشان در ایران را به سازمان شیلات دولتی وابسته به کمیساریای مازومات دولت شوروی واگذار کردند. ضعف دولت مرکزی ایران باعث شد سود سرشاری از طریق چپاول منابع شیلات نصیب شوروی شود.
1792 میلادی: عزل «لویی شانزدهم» از سلطنت
با آغاز انقلاب فرانسه و درگیری جمهوری خواهان با سلطنتطلبان، موقعیت لویی شانزدهم، پادشاه فرانسه در خطر افتاد و فرار نافرجام او و خانوادهاش لطمه سنگینی بر وجهه وی وارد آورد. این مسئله باعث شد تا تلاش برای برکناری لویی شانزدهم و الغای رژیم سلطنت از فردای آن روز آغاز شود. انجمنهای محلی که تحت نفوذ مخالفان سلطنت بودند، قطعنامههایی مبنی بر تقاضای عزل لویی شانزدهم از سلطنت صادر کردند و روز دهم آگوست را به عنوان ضربالاجل برای اجرای درخواست خود تعیین کردند، ولی مجلس در رسیدگی به این تقاضا مردد بود، تا اینکه در روز دهم آگوست 1792 میلادی، گروهی از انقلابیون مسلح به کاخ محل اقامت خانواده سلطنتی یورش بردند و پس از چند ساعت درگیری، آن را به اشغال خود درآوردند. مجلس قانونگذاری فرانسه نیز پس از این واقعه، به عزل لویی شانزدهم از مقام سلطنت رأی داد.
1920 میلادی: امضای پیمان سور و مرگ عثمانی
به منظور تنبیه امپراتوری عثمانی که در جنگ جهانی اول در کنار امپراتوری آلمان و امپراتوری اتریش- مجارستان وارد جنگ شده بود، در روز 10آگوست 1920 میلادی نخستین پیمان به نام« سور» میان نیروهای متفق و امپراتوری عثمانی امضا شد. برابر این پیمان امپراتوری عثمانی باید به منطقه آناتولی که اهالی آن ترکتبار بودند محدود شود (در آن هنگام، بریتانیاییها و فرانسویها تنگههای داردانل و بسفر و شهر استانبول را در تصرف خود داشتند)، همچنین ساحل غربی آناتولی به یونانیها داده شود و نیز یک ارمنستان بزرگ مستقل و یک منطقه خودمختار کردنشین در بخشهای شرقی آناتولی ایجاد شود؛ به عبارت دیگر حتی سرزمین باستانی عثمانی نیز تجزیه میشد. سرزمینهای عربنشین امپراتوری عثمانی به نوبه خود تحت قیمومیت بریتانیا و فرانسه درآمدند. پیمان خفتبار سور موجب ظهور جنبش ملیگرایان ترک شد.
1361 شمسی: جنایت وحشیانه منافقین
خسرو ریاحی نظری، معلمی بود که از صبح تا شب برای تربیت جوانان زحمت میکشید و برای اینکه بتواند زندگیاش را اداره کند تا دیر وقت به تدریس مشغول بود. نیروهای سازمان منافقین که به درون لانههای خود خزیده بودند و در دشمنی با امت حزبالله از هر جنایتی فروگذار نبودند در اقداماتی بیشرمانه و با ترفندهای مختلف نسبت به ربودن افرادی که کمترین شک آنان را برمیانگیخت دست زده و با وحشیانهترین شکنجههای قرون وسطایی آنان را به شهادت میرساندند. در 15 مرداد سال 1361 خسرو ریاحینظری که در خیابان اسکندری در انتظار فرزند خود بود مورد شک عوامل مزدور سازمان منافقین قرار گرفت و آنان با ارائه کارت جعلی به عنوان مأمور او را ربوده و به خانهای در خیابان بهار که 2پاسدار کمیته را در آنجا شکنجه میدادند منتقل کردند و پس از چند روز شکنجه سبعانه او را19 مرداد به شهادت رساندند. عوامل این جنایت بعدها دستگیر و به سزای عمل خود رسیدند.