کامران قره‌گزلی: دعای سحر که از جمله دعاهای توصیه‌شده در سحرگاهان ماه رمضان است، جزو نیایش‌هایی است که از بار معنوی و عرفانی خاصی برخوردارند.

طرح - رمضان

دعای سحر که سندیت آن به امام‌محمدباقر(ع) برمی‌گردد، در تاریخ اسلام مورد توجه بزرگان و علمای شیعه بوده است. سیدبن‌طاووس در کتاب «اقبال» خود پس از نقل این دعا از قول امام‌محمدباقر(ع)، روایتی به این مضمون نقل می‌کند: «اگر مردم عظمت این دعا نزد خداوند و سرعت استجابت آن را برای کسی که آن را می‌خواند، می‌دانستند، برای به‌دست‌آوردن آن بر روی همدیگر شمشیر می‌کشیدند. دانشمندان شیعی طی کتاب‌هایی که در باب اهمیت این دعا نگاشته‌اند، همواره درباره اصطلاحات و عبارات عرفانی آن به بحث پرداخته‌اند. در دوران معاصر نیز شروحی چند بر این دعای عرفانی نگاشته شده که 3شرح از آن میان مهم‌ترند.

1- «رساله فی‌شرح دعاءالسحر» از حاج محمد‌کریم‌خان کرمانی 2- «هذا کتاب شرح دعاءالسحر المعروف فی‌شهرالرمضان» نوشته آیت‌الله حبیب‌الله‌الشریف الکاشانی و 3- شرح معروف امام‌خمینی(ره) موسوم به «مختصر فی‌شرح‌الدعاءالمتعلق بالاسحار» که با ترجمه آقای فهری به نام «شرح دعای سحر» معروف است.

مطلبی که از پی می‌آید، با نگرشی عرفانی به بررسی و تحلیل برخی از مهم‌ترین بخش‌های این دعا می‌پردازد.
دعای سحر یا دعای «مباهله» دعایی است که از امامان(ع) برای عرض راز و نیاز به خداوند در سحر، نقل شده است. این دعا آکنده از مضامین عالی است و نشانگر ژرفای عبودیت آدمی در برابر پروردگار هستی‌بخش به واسطه مسألت و درخواست به اسماء جمال و جلال اوست.

درباره سند و همچنین منزلت این دعا، سیدجلیل و عارف بزرگوار سیدبن‌طاووس رضوان‌الله علیه در کتاب اقبال با سند خود به جدش ابی‌جعفر طوسی نقل می‌کند و او با سند خود به علی‌بن‌الحسن‌بن‌فضال از کتاب صیام و سید می‌فرماید این دعا را ابن‌ابی‌قره نیز در کتاب خود نقل کرده است و هر دو کتاب به یک لفظ این دعا را نقل کرده‌اند و هردو گفته از ایوب‌بن‌یقطین که او به حضور حضرت‌ابی‌الحسن‌امام‌رضا(ع) نامه نوشت و از آن حضرت خواست که این دعا را برای او تصحیح فرماید. حضرت مرقوم فرمود آری، آن دعای حضرت ابی‌جعفر امام‌باقر(ع) است در سحرهای ماه رمضان. حضرت باقر(ع) فرمود: «اگر سوگند یاد کنم اسم اعظم خدا در این دعا پنهان است، سوگند درست است. پس هرگاه دعا کردید در دعا کوشش کنید که این دعا از علوم پنهانی است. پس آن را پنهان کنید مگر از اهلش و نیستند منافقین و تکذیب‌کنندگان و انکارکنندگان از اهل این دعا و این دعا، دعای مباهله است؛ می‌گویی «اللهم إنی اسئلک من بهائک بأبهاه» تا آخر دعا».

این دعا سرشار از درخواست‌های سائل است. سائل در برابر منبع خیر و فیض که همانا حق‌تعالی است خویشتن را یکپارچه فقر و نداری می‌یابد و چاره‌ای جز چنگ‌زدن به درگاه عظیم و اسماء غنی الهی نمی‌یابد.

گفته شده است اگر سؤال و درخواست به زبان استعداد سائل باشد، دست رد به سینه سائل نمی‌خورد و دعایش پذیرفته و مستجاب خواهد شد. امام‌خمینی(ره) در شرح دعای سحر می‌نویسند: «پس دعاکننده را سزاوار چنین است که تا می‌تواند باطن خود را منزه کند و آن را از آلودگی‌ها و ملکات پست تهی سازد تا دعایش از مرحله گفتار به مقام حال، و از مقام حال به لسان استعداد رسد و از ظاهر به باطن سرایت کند تا دعایش مستجاب و به مقصدش نایل شود. پس کوشش کن تا مگر باطنت دعا کند و باطنت طالب باشد تا درهای ملکوت بر قلبت گشوده شود».

روشن است که روزه و عبادات و ترک برخی دلبستگی‌ها در ماه مبارک رمضان، آدمیان را به آنچه عارفان استعداد خوانده‌اند نزدیکتر و صافی‌تر می‌کند و آمادگی شخص را برای دریافت افاضات الهی بیشتر می‌کند.

این دعای ژرف و والا و شگرف، با درخواست زیبایی آغاز می‌شود؛ در فراز دوم سائلی را می‌یابیم که محو زیبایی حق‌تعالی است و محو آیات و تجلیات زیبای او و گویی درخواست او اوج می‌گیرد؛ «بارالها از تو سؤال می‌کنم به جمیل‌ترین جمالت و همه جمال تو جمیل است، بارالها از تو سؤال می‌کنم به همه جمالت.»

حقیقت و زیبایی، در تجلی نیز همواره همراهند. سائلی که پاکیزه شده، انوار متجلی حقیقت را در دل خالص خویش یافته است و حال که قلب او به انوار حقیقت روشن شده، بی‌اختیار کامل‌ترین زیبایی‌ها را می‌خواند. اما سائل در عین حال، جلال و عظمت منبع فیض و حقیقت را نیز درمی‌یابد و در برابر آن خاشع می‌شود و جلال نهفته در جمال الهی را نیز می‌خواند؛ «بارالها از تو سؤال می‌کنم به جلیل‌ترین جلالت و همه جلال تو جلیل است، بارالها از تو سؤال می‌کنم به همه جلالت.»

این سطح از دعا‌کردن و درخواست‌کردن آشکارا نشانگر قلب صافی شده سالک الی‌الله است؛ قلبی که مقام راستین خویش را چنان یافته که از اعلی‌ترین زیبایی‌ها و عظمت‌ها طلب می‌کند و گویی مستقیما والاترین‌ها و بهترین‌ها را می‌خواند و می‌خواهد و به نیکی دریافته است که در باطن هر جمالی، جلالی هست و در باطن هر جلالی، جمالی هست. سائل در فرازی بعد، نور الهی را می‌طلبد. او می‌داند که عالم- و از جمله وجود خودش- سراسر ظهوری از نور الهی است (الله نورالسموات والارض) اما باز نورانی‌ترین نور حق‌تعالی را می‌خواند؛ «بارالها من از تو سؤال می‌کنم به نورانی‌ترین نورت و همه نور تو نورانی است.

بارالها من از تو سؤال می‌کنم به همه نورت». نور منبع و عین ظهور و روشنی است. درباره آن گفته‌اند که خود بنفسه ظاهر و روشن است و ظاهرکننده و روشن‌سازنده غیر است. اگر وجود سائل به واسطه خلوص، نورانی شده باشد بی‌شک به نور می‌پیوندد و این نورانیت شخص هر قدر بیشتر و شدیدتر باشد، استعداد و توان دریافت انوار والاتری را خواهد داشت. نور خود، از حقیقت منبع نور و لذا حقیقت است و جمال و جلال حق‌تعالی را در خویش نهفته دارد و عرضه و تجلی نیز می‌دارد.

در فراز بعدی می‌خوانی «بارالها من از تو سؤال می‌کنم به گسترده‌ترین رحمتت و همه رحمت‌های تو گسترده است، بارالها از تو سؤال می‌کنم به همه رحمتت». رحمت الهی بر همه موجودات گسترده است اما گویی سائل، رحمت خاص و در عین حال ژرف و بسیار گسترده‌ای می‌طلبد؛ همه رحمت الهی را می‌خواند. رحمت الهی، کمال وجودی گسترده در همه عالم است و موجودات، حسب استعداد و حیطه وجودی خویش، از آن بهره‌مندند. اما سائل درخور مقام خویش را چنان می‌یابد که به همه رحمت الهی توسل می‌جوید.

سائل سپس کامل‌ترین کمالات را طلب می‌کند و آنگاه ناگهان نام‌های بزرگ خدا را می‌طلبد؛ «بارالها از تو سؤال می‌کنم به بزرگ‌ترین نام‌هایت و همه نام‌های تو بزرگند، بارالها از تو سؤال می‌کنم به همه نام‌هایت». گویی سائل سالک، والاترین تجلی‌های حقیقت را می‌طلبد. این درخواست‌ها بیانگر آن است که سائل به‌خوبی سعه سیر خویش و استعداد و ظرفیت دریافت حقایق و کمالات را دریافته است.

عارفان، عالم را تجلی نام‌ها و صفات خداوند دانسته‌اند. ذات حق‌تعالی بر همگان پوشیده است. آدمی با قوای ادارکی خویش عالم را می‌شناسد و چون ذات الهی سبحان و عاری از قیود و کثرات است، به شناخت آدمی درنمی‌آید. شهودات عارفان نیز تجلیات الهی را باطنا درمی‌یابند ولی به کنه ذات الهی دسترسی ندارند. نام‌های بزرگ الهی، ارکان دیگر نام‌های گوناگون حق‌تعالی هستند که عالم، تجلی‌یافته آنها و تحت پرورش آنهاست. در واقع، حق‌تعالی از رهگذر نام‌هایش تجلی می‌کند و عالم سراسر تجلیگاه و آیات نام‌های زیبای گوناگون خداوند است. حقایق نام‌های الهی به آدم تعلیم شده است (و علم آدم‌الاسماء کلها- بقره/31) و از آدمیان خواسته شده تا برای اعتلای وجود خویش اسماء نیکو و زیبای خداوند را بخوانند (ولله‌الاسماءالحسنی فادعوه‌بها).

این آیات نشانگر آن است که آدمی قابلیت و استعداد و همچنین توان دریافت حقایق اساسی عالم و سیر در هستی را دارد (سنریهم آیاتنافی‌الافاق و فی‌انفسهم- فصلت/53) و به بیان دیگر، حیطه و گنجایش سیر سالک الی‌الله از مرتبه پایین هستی تا مرتبه عالی آن (سیر نزول تا صعود) است (لقد خلقناالانسان فی‌أحسن‌تقویم/ ثم رددناه اسفل سافلین- التین--4 و5). آنچه آدمی را از تاریکی‌ها بیرون می‌آورد، ایمان به خداوند و دوستی اوست (الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من‌الظلمات الی‌النور). روشن است که خداوند واحد و یگانه است و تجلیاتش گوناگون است. اصلا نام‌های الهی، تجلی حق‌تعالی هستند.

سپس سائل به عزیزترین عزت‌های خداوند درخواست می‌کند و می‌گوید: «از تو سؤال می‌کنم به همه عزتت». «عزیز» را به معنای پیروز و نیرومند و بی‌همتا گفته‌اند و خداوند متعال پیروز و قاهر است بر همه موجودات (ما من دابه الا هو آخذ بناصیتها- هود/56؛ هیچ جنبده‌ای نیست مگر آنکه زمامش به دست اوست).

در فراز بعدی دعا می‌خوانیم: «بارالها از تو سؤال می‌کنم به نافذترین و حتمی‌ترین مشیتت و همه مشیت تو نافذ و حتمی است، بارالها از تو سؤال می‌کنم به همه مشیتت». امام‌خمینی(ره) در شرح دعای سحر بیان می‌کند که تمام سلسله وجود از عوالم غیب و شهود، همگی از تعین‌های مشیت و مظاهر آنند و نسبت مشیت به همه آنها، یک نسبت مساوی است هرچند نسبت آنها به مشیت مختلف است و بنابر طریقه عرفای شامخین رضوان‌الله علیهم، مشیت نخستین صادر از مصدر غیب است و سایر مراتب وجود به توسط مشیت موجود شده است، چنانچه در روایت کافی است از ابی‌عبدالله(امام‌صادق(ع)) که فرمود: «خداوند مشیت به خودی خود را آفرید سپس اشیا را به وسیله مشیت آفرید».

سائل حسب استعداد و نحوه وجودی خویش از مشیت بهره‌مند است و اگر آلودگی‌ها را بزداید درخواهد یافت که می‌تواند کمالات هرچه والاتری را طلب کند و سیر الی‌الله را به منبع هستی نزدیک‌تر کند. هر موجودی حسب مشیت الهی تحقق یافته است و استعدادها و نحوه بودن و زندگی خاص خویش را دارد. مشیت آدمی، حسب استعدادش، سیر در مراتب گوناگون نزولی و صعودی وجود است. سائلی که پرتوهای جمال و جلال را حسب مرتبه خویش دریافته و فقر خویش را به نیکی شناخته و درعین حال تشنه پرگشودن برای دریافت و مشاهده انوار والاتر و کامل‌تر الهی است، به مشیت حقه الهی توسل می‌جوید. اصلا خداوند خود مشیت کرده است که او بتواند چنین سیری عظیم کند و خدا و اسما نیکوی او را بخواند.

در فراز بعد، سائل چنین ندا می‌دهد: «بارالها از تو سؤال می‌کنم به آن قدرتی که همه‌چیز را فراگرفته و همه قدرت تو فراگیر است، بارالها از تو سؤال می‌کنم به همه قدرتت». و بعد: «بارالها از تو سؤال می‌کنم به نافذترین علمت و همه علم تو نافذ است، بارالها از تو سؤال می‌کنم به همه علمت».

علم و قدرت حق‌تعالی همه عالم را فراگرفته است. اصلا موجودات، خود سراسر تجلی علم و قدرت خداوند هستند. خداوند نامتناهی است، صفات او نیز با ذات بسیط او متحد است. نامتناهی جا برای غیر نمی‌گذارد و از این رو صفات حق‌تعالی در همه موجودات، اما به قدر مرتبه و نحوه وجودیشان تجلی کرده و ساری است. علم و قدرت آدمی نیز پرتوی است از علم و قدرت نامتناهی خداوند. سائل سالک، عظمت علم و قدرت الهی را دریافته و به آن منبع لایزال توسل جسته است. اساسا می‌توان گفت که ساختار و سازوکار عالم ناشی از مشیت خداوند است. این مشیت نیز البته وابسته به علم و قدرت الهی است. مشیت عالم بدون علم و قدرت امکان‌پذیر نیست؛ لذا سائلی که بینا و خالص شده، همواره می‌داند آنچه در جهان رخ می‌دهد و آنچه می‌تواند سبب کارها و دگرگونی‌ها شود همانا وجود خلاق حق‌تعالی است و لذا باید از آستان او خواسته‌ها را طلبید. امامان(ع) نیز آینه‌های کامل اسماء و صفات الهی و واسطه‌های فیض الهی بر بندگا‌نند و از این‌روست که به ایشان توسل می‌شود.

در فراز دیگری از دعا می‌خوانیم: «بارالها از تو سؤال می‌کنم به عالی‌ترین علوت و همه علو تو عالی است، بارالها از تو سؤال می‌کنم به همه علوت». امام‌خمینی(ره) اسم «علی» را از اسماء ذات می‌داند و روایتی از کافی نقل می‌کند و می‌نویسد که بر همین معنا دلالت دارد؛ «شیخ محدثین محمدبن‌یعقوب کلینی رضوان‌الله علیه در کافی از ابن‌سنان نقل می‌کند که می‌گوید از ابی‌الحسن(امام‌رضا(ع)) پرسیدم: خداوند پیش از آنکه خلق را بیافریند آیا به خویشتن عارف بود؟ فرمود: آری. گفتم: خویشتن را می‌دید و از خود می‌شنوید؟ فرمود: به دیدن خود و شنیدن از خود نیازی نداشت زیرا نه از خود چیزی سؤال می‌کرد و نه از خود چیزی مطالبه می‌کرد؛ او خودش بود و خودش او بود؛ قدرتش نفوذ داشت و نیازی نداشت که به خاطر خویش نامی برای خود بگذارد ولیکن به خاطر غیرخودش (و به خاطر دیگران) نام‌هایی از برای خود اختیار کرد تا آنان او را به آن نام‌ها بخوانند، زیرا اگر به نامش خوانده نمی‌شد، شناخته نمی‌شد. پس نخستین اسمی که برای خود اختیار کرد «العلی‌العظیم» بود زیرا او برترین همه اشیا بود.

پس معنای او الله بود و نامش «العلی‌العظیم» بود. آن نخستین نام او بود زیرا که بر همه چیز علو برتری یافت». گفته شده است که الله اسم جامع است که همه اسماء- حقایق همه اسماء- را دربردارد. تجلیات حقایق اسماء الهی را آدمی بر حسب قوای ادراکی و شهودات خویش، بر حسب مرتبه وجودی خویش و مرتبه تجلیات، درمی‌یابد اما اگر نام‌ها و نامگذاری‌ها و به یک اعتبار زبان، نبود، معرفت آدمی امکانات لازم را برای بسط و جست‌وجو و تعالی- دست‌کم تا برخی مراتب- نمی‌یافت. قوای ادراکی و زبان ما امکان سیر در وجود را فراهم می‌سازد. هرچند زبان نیز محدودیت‌های خویش را دارد اما دست‌کم امکانات بینش و تفکر در هستی را فراهم می‌کند و حتی این امر در زبان‌های مختلف می‌تواند گوناگون باشد. سائل در فراز دیگر درخواست می‌کند: «بارالها از تو سؤال می‌کنم به کریم‌ترین آیاتت و همه آیات تو کریم است، بارالها من از تو سؤال می‌کنم به همه آیاتت». چنین سائلی دریافته است که همه موجودات، آیات و نشانه‌های خداوند هستند و خودش تماشاگر این پهنه راز است. او خداوند را در هر مرتبه و در هر صورتی مشاهده کرده و دریافته است، به بزرگ‌ترین نام‌ها او را خواند و در هر تجلی‌ای او را دید و دریافت: «اینما تولوا فثم وجه‌الله؛ هوالاول و الآخر و الظاهر و الباطن؛ کل یوم هو فی شأن؛ سنریهم آیاتنا فی‌الآفاق و فی ‌انفسهم حتی یتیبن لهم انه‌الحق».

و در فراز پایانی می‌خوانیم: «بارالها از تو سؤال می‌کنم به آنچه که هرگاه به آن از تو سؤال کنم مرا اجابت خواهی کرد؛ پس اجابتم فرما ای ‌الله».

 

کد خبر 143594

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز