جواد افشار که چندی پیش سریال ناموفق و ضعیف «روز رفتن» را روی آنتن داشت، این روزها مبدل به یکی از کارگردانان پرکار سیما شده است. با توجه به کیفیت کارهای این کارگردان، این میزان پرکاری کمی عجیب به نظر میرسد.
چند سالی است که در تیتراژ سریالهای سیما، نام فردی به عنوان ناظر کیفی به چشم میخورد. آن هم در شرایطی که کیفیت بعضی کارها آنقدر پایین است که به نظر میرسد یا ناظر کیفی کارش را درست انجام نداده یا اینکه اساساً شخصی که برای انجام مسئولیت انتخاب شده گزینه مناسبی نبوده است.
چگونه یک سریال تاریخی درباره شخصیتی چون جابربنحیان با متنی ضعیف و کارگردانی ضعیفتر مقابل دوربین میرود و در ساعتی پربیننده هم پخش میشود؟درباره فیلمنامه سریال چه میشود گفت که بسیاری از بدیهیات درام پردازی در آن رعایت نشده است.
کمبود مصالح داستانی از همان قسمتهای اول نمود داشته و شیوه پردازش ماجراها هم بیشتر شبیه آیتمهای نمایشی در برنامههای مناسبتی است تا یک سریال تاریخی. البته همه اینها در برابر شیوه دیالوگنویسی سریال قابل اغماض به نظر میرسد.
اینکه آدم بدهای سریال، به زبان محاورهای امروز صحبت میکنند و کاراکترهای مثبت کتابی حرف میزنند، سطح مجموعه را تا حد تئاترهای عامهپسند پایین میآورد. به خصوص اینکه برخی از دیالوگها ایرادهای دستوری هم دارند.
در چنین شرایطی نباید از شنیدن کلماتی چون کلاس و آزمایشگاه آن هم از زبان کاراکترهایی متعلق به قرنها پیش، متعجب شویم. به خصوص اینکه چیزی به نام جزئیات در سریال وجود ندارد.ضعفهای بنیادین فیلمنامه، با اجرایی همراه شده که به لحاظ کیفیت کاملاً همخوان با متن است.
به همین خاطر است که حتی بازیگران شناخته شده و شاخص هم در «جابرنحیان»بد بازی میکنند. در واقع تصور غلط کارگردان به بازیهایی انجامیده که در آن اغراق حرف اول و آخر را میزند. کافی است فصلی که زبیر دچار دل درد شده بود را به یاد بیاورید که در آن بازیگر این نقش اجرایی کاملا کمدی را به نمایش میگذاشت.
اینگونه است که اکبر عبدی هم بدون این که تناسبی با کلیت کار داشته باشد، به عنوان یکی از عوامل جذابیت سر از مجموعه درآورده است؛ آن هم حضوری بدون کنترل که عبدی با بداهههای آشنایش، لحن مجموعه را عوض میکند، یا در شیوه تصویربرداری سریال، الزامات یک کار تاریخی رعایت نشده و تصویرها شارپتر از آن هستند که بتوان فضای تاریخی کار را باور کرد.
سؤال اینجاست که مگر چند بار میشود درباره شخصیتی مثل جابربنحیان سریال ساخت؟ و البته سؤال اساسیتر اینکه چگونه این متنها را مینویسید، به تصویب میرسانید و مقابل دوربین میبرید؟ و چگونه مجموعهای تا این حد ضعیف و زیر استاندارد در ایام محرم و در ساعاتی پربیننده هر شب روی آنتن میرود؟
واقعا نظارت کیفی تا چه اندازه در سیما جدی گرفته میشود و چگونه میشود به راحتی و سهولت بودجه را هدر داد و از یک شخصیت تاریخی گرانقدر، مجموعهای غیرقابل دفاع ساخت؟
سریال «جابربنحیان» یک بار دیگر این اصل را ثابت میکند که صرفا با دستمایه و مضمونی ارزشمند نمیتوان اثر ارزشمندی را هم خلق کرد. آن هم در شرایطی که هیچیک از بدیهیات رعایت نمیشود.