برلوسکنی در همین جلسه درباره محبوبیت قذافی در لیبی و البته نیاز راهبردی ایتالیا به منابع گازی این کشور نیز سخن گفت. واقعیت این است که سقوط قذافی در لیبی بدون مداخله تمام و کمال رسانهای و نظامی غربیها ممکن نبود.
سالهای طولانی حماقت، استبداد و فساد قذافی و خانوادهاش در راس حکومت، بخش قابل توجهی از مردم لیبی را به تنگ آورده بود و زمانی که انقلابها در مصر و تونس به خروج حاکمان این کشورها از قدرت انجامید، مردم لیبی نیز از شرق به پاخاستند و البته بهترین فرصت برای غرب و آمریکا فراهم آمد تا حضور نظامیشان را در شمال آفریقا تحکیم بخشند. جنگ لیبی مانند هر جنگ دیگری که مخصوصا با ابتکار عمل آمریکا و غرب شکل گرفته، پیش از آنکه رویارویی در میدان نبرد نظامی باشد، هماوردی در میدان رسانهای بوده است. از این لحاظ ذکر چند نمونه میتواند روشنگر باشد.
در آغاز مداخله نظامی در لیبی اخباری مبنی بر بمباران مردم از سوی نیروهای قذافی منتشر شد که زمینهساز اصلی تصویب قطعنامه1973 با هدف ظاهری حفظ جان غیرنظامیان بود. منبع این اخبار شبکه الجزیره و بهدنبال آن شبکه العربیه بودند اما بعدها شبکههای روسی، خبر دادند که ماهوارههای این کشور تصاویر و تحرکاتی حاکی از بمباران مردم توسط قذافی ثبت نکردهاند. میشل کولون، روزنامهنگار و نویسنده مستقل بلژیکی که در اوج جنگ لیبی، 2هفته در این کشور بوده، در مصاحبههای متعدد مواردی مانند بمباران مردم، تجاوز به عنف دسته جمعی و از این قبیل را رد میکند.
وی رسالهای با نام« توضیح جنگ لیبی» منتشر کرده و در آن به تفصیل دروغپردازیهای رسانههای غربی و عربی را در این جنگ به تصویر کشیده است. جز شبکههای غربی به زبانهای مختلف (مانند بیبیسی انگلیسی و فرانس24فرانسوی) که نقشآفرینی آنها به هر حال انکارناپذیر است، امروز دیگر این موضوع نیز جای تعجب ندارد که شبکه الجزیره که پیش از این در حوزه اخبار فلسطین و عراق بسیار با شرافت و مطلوب عمل کرده و مخصوصا در حوزه اسلامی و عربی جلب اعتماد کرده بود، در لیبی به سرباز- رسانه ناتو تبدیل شد. الجزیره متعلق به امیر قطر، یکی از طرفهای جنگ لیبی و بخشی از ائتلاف ناتو است که جاهطلبیهای منطقهای و جهانیاش به ضرب دلارهای نفتی بر کسی پوشیده نیست. العربیه نیز از ریاض کنترل و تغذیه میشود که شاهان دیروز و امروزش همواره از سوی قذافی به چالش کشیده شدهاند. قاعدتا درگیریهای لفظی قذافی با خاندان آلسعود در اجلاسهای عربی هنوز از خاطرهها زدوده نشده است. در جریان جنگ لیبی نیز این شبکهها که از نفوذ مطلوبی در جهان عرب و اسلام برخوردارند، مخصوصا شبکه الجزیره، در همهجا بهعنوان یک منبع دست اول تلقی شدند.
رسانههای غربی و عربی با دقت برخی اخبار و تحلیلهای دیگر را نیز به شکل هدایت شده به مخاطبان در جهان ارائه دادند. تاکید بسیار بر پیشرویها و تلاشهای مخالفان در جبهههای مختلف با ارائه تصاویری از حرکت خودروهای نظامی و غیرنظامی در جادههای هموار و در بهترین شرایط نشان دادن برخی درگیریها با تکتیراندازان قذافی، تصاویر غالب این شبکهها در بخش پوشش اخبار جنگ بود. آنچه کمتر گزارش میشد و در نتیجه تقریبا دیده نمیشد، بمبارانهای گسترده ناتو بود. به گفته مقامات ناتو شمار سورتیهای پرواز جنگندههای این سازمان تاکنون باید از مرز 4هزار مورد عبور کرده باشد. آمار و ارقام پرنوسان درباره تعداد قربانیان جنگ نیز در همین عرصه به کارآمد. در اوایل جنگ وقتی ضرورت مداخله نظامی ناتو مطرح بود شمار کشتهها با واحد هزار و 10هزار گزارش میشد اما وقتی عملیات ناتو آغاز شد و اوج گرفت، آمار برخلاف انتظار کاهش یافت یا اصلا گزارش نشد. حتی بعدا وقتی مخالفان به طرابلس رسیدند جسدهای سوخته مردم لیبی (خواه طرفدار، خواه مخالف قذافی) را به عوامل قذافی نسبت دادند و کمتر ناظری احتمال عاملیت بمبهای ناتو را در این فاجعه مطرح کرد.
بخش دیگر جنگ ضداطلاعاتی غربی و عربی به انتشار اخباری درباره شخص قذافی و خانوادهاش مربوط میشد. بارها درباره فرار قذافی به ونزوئلا و نیجر و... یا درباره مرگ این یا آن فرزندش خبررسانی شد اما بعدا معلوم شد که این اخبار صحیح نبودهاند. این اخبار البته اخباری کلاسیک در جنگها هستند که برای تضعیف روحیه طرف مقابل به کار گرفته میشوند. حتی به گفته میشلکولون شواهد و قراینی وجود دارد که میدان الخضراء در طرابلس قبل از فتح به دست مردم، در دکورهای الجزیره در قطر فتح شده بود. حتی رئیس شورای ملی انتقالی لیبی نیز این موضوع را تلویحا تایید کرده است که الجزیره، صحنههای دروغین آزادسازی میدان الخضراء را پخش کرد تا روحیه نیروهای قذافی شکسته شود. این نوع اخبار در حالی پخش میشد که اخبار مهمتری مانند حضور نیروهای ویژه انگلیسی و فرانسوی در خاک لیبی حتی قبل از قطعنامه1973 مجالی برای انتشار نیافت. سرویسهای مخفی ایتالیا به واسطه رقابتی که این کشور با فرانسه در لیبی بر سر منافع اقتصادی دارد، در این باره افشاگری کردند که توضیح مفصل آن در کتاب توضیح جنگ لیبی آمده است.
درباره حضور مزدوران آفریقایی در صفوف نیروهای قذافی، رسانههای غربی و عربی بارها اطلاعرسانی کردند اما این رسانهها به این موضوع اشاره نکردند که مزدوران سعودی، قطری و حتی کلمبیایی در میان شورشیان مسلح ضدقذافی حضور داشتند؛ مخالفانی که معلوم نشد چه زمانی به سلاحهای سبک و سنگین مجهز شدند. بر این اساس این نیروهای اماراتی بودند که با کمک غربیها به آموزش نیروها در لیبی و هدایت آنان پرداختند. درباره مزدورانی که به قذافی نسبت داده میشدند نیز رسانههای غربی دروغ گفتند. این رسانهها در آغاز گفتند قذافی آنقدر نامحبوب است که فقط شماری مزدور سیاهپوست در خدمت وی قرار دارند. در ادامه، کشتههای سیاهپوست در شرق لیبی نشان داده شدند و گفته شد که مردم از این مزدوران خشمگین بوده اند و به این خاطر آنان را کشتهاند. واقعیت امر این است که تمام افراد مطلع از لیبی این را میدانند که در منطقه بنغازی از گذشته دور نوعی نگاه برتریجویانه در قبال رنگینپوستان و حتی ضدلیبیاییهای دارای پوست تیره که اهل جنوب هستند، وجود دشته است. ساختار اقتصاد لیبی به گونهای است که شمار زیادی از آفریقاییهای سیاهپوست در هتلها، رستورانها، بخشهای خدمات و ... کار میکنند. این سیاهپوستان با رضایت در لیبی کار میکردند و به سادگی میتوانستند در این کشور اقامت، خانه و خودرو داشته باشند؛ شرایطی که برایشان در کشورهای زادگاهشان فراهم نبود. این افراد همگی مزدوران قذافی لقب گرفتند تا انکار و اعتبارزدایی از رهبر لیبی تشدید شود.
این واقعیت دارد که دوران حاکمیت نوع قذافی به سر آمده است اما این نیز به دور از حقیقت نیست که غرب و ناتو با فرصتطلبی جز تسلط بر نفت و منابع مالی لیبی، بهدنبال این بودند که نقش لیبی قذافی بهعنوان «تامینکننده مالی جایگزین» برای بسیاری از کشورهای آفریقایی را از بین ببرند. باید بدانیم که لیبی مانند الجزایر از جمله کشورهایی در آفریقا بود که در برابر شانتاژهای شرکتهای چندملیتی در برخی کشورهای آفریقایی، به کمک این کشورها میآمد. آمریکا و اروپا با واسطه شرکتهای چندملیتی از سرمایهگذاری در صنایع تبدیلی و فرآوری در کشورهای آفریقایی امتناع میکنند تا با ممانعت از توسعه آفریقا مواد اولیه آنها را با قیمتهای خیلی ارزان در اختیار بگیرند. لیبی کشوری بود که در این بخش به آفریقا کمک میکرد تا استقلال واقعیاش را به دست آورد. از این لحاظ غربیها با استفاده از فرصت قیامهای مردمی در منطقه، بر امواج آن سوار شدند تا به اهداف استعمارگرانهشان دست یابند. باید اذعان کرد که آنها برای این موج سواری از مدتها قبل تمرین کرده بودند.