که علاوه بر اهمیت آنان در تاریخ تکامل حیات بشری، نقاط عطف بارزی در ترویج و حمایت بینالمللی از حقوق بشر بودهاند. نگاهی به ادبیات موجود حقوق بشر، نشانگر توجه محققان و اندیشمندان به نقش انقلاب کبیر فرانسه، استقلال آمریکا، جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم، پایان جنگ سرد در توسعه حقوق بشر بینالمللی است. در حالی که بدون تردید همه آنها به نوبه خود در طرح، توسعه مفهومی، گستردگی موضوعات، خلق و تقویت سازوکارهای حمایت از حقوق بشر نقش اساسی داشتهاند، ولیکن باید به انقلاب اسلامی ایران نیز بهعنوان یکی از عوامل مهم در گسترش جهانشمولی حقوق بشر در سطح بینالمللی توجه کرد، در حالی که این امر کمتر مورد عنایت قرار گرفته است و بیشتر از دیدگاهی محدود به نقش منفی آن بهعنوان عامل نقض حقوق بشر توجه گردیده است. به چالش کشیدن جهانشمولی حقوق بشر بینالمللی و طرح نسبیگرایی فرهنگی به عاملی مثبت در تبیین بهتر حقوق بشر برای بخش عظیمی از تودههای کشورهای در حال توسعه، بهویژه کشورهای مسلمان، تبدیل شده است. طرح مباحث جهانشمولی و نسبیگرایی فرهنگی پس از انقلاب اسلامی،گسترش یافت و منجر به مطالعات و تحقیقات در مذاهب، فرهنگها و عرفهای اجتماعی برای ریشهیابی مفاهیم حقوق بشر در آنان گردید که موجبات همراهی بیشتر مردم جهان با آن را فراهم آورد. نتایج این مطالعات نشان داد که حقوق بشر تنها خاص جوامع مدرن غربی نیست، بلکه در همه تمدنها ریشه دارد. این نکته امروزه محقق است که هر فرهنگ و تمدن بشری که تاکنون پایدار مانده است، سازوکارهایی برای حمایت مادی و معنوی پیروان خود دارد. هرچند ممکن است این سازوکارها منطبق با موازین امروزی نباشند. جهانشمولی حقوق بشر که ابتدا برای رعایت حقوق رنگینپوستان و مردم محروم آسیا و آفریقا مطرح نشد، نباید فقط از دیدگاهی غیربومی خواهان جهانشمولی این مفهوم باشد.
اگر حقوق بشر را بهعنوان حقوقی تعریف کنیم که تمام انسانها بهلحاظ انسان بودنشان، بدون تمایز نژادی، مذهبی، زبانی، جنسیتی یا ملیتی دارا میباشند، نهتنها چنین حقوقی باید از اعتبار و عمل جهانی برخوردار باشند، بلکه باید بهعنوان بیان مشروع خواستهها، آرزوها و آمال مردم جهان به طور قابل اجرا باشد. البته مفهوم حقوق بشر نیز در نظامهای حقوقی و فلسفی گذشته و حال قابل تفسیر است، ولیکن میزانی از جهانشمولی مورد نیاز را برای مشروعیت حقوق بشر در هر فرهنگی موجود است.
حقوق بشر امروزی متکی بر تاریخ سیاسی، حقوقی، اقتصادی غرب است که موازین و مفاهیم حقوق بشر جهانی را توجیه میکند. البته علیرغم محدودیتهای مفهومی و مشکلات ساختاری جنبش حقوق بشر بینالمللی، دستآوردهای آن نقش قابلتوجهی در پویاییهای جوامع و مبارزه برای بهبود وضعیت زندگی انسانها داشته است. به بیانی هنجارها، موازین و سازوکارهای حقوق بشر بینالمللی منابع تواناسازی مردم جهان برای بیان و تعقیب خواستههای خود و وسیلهای برای مبارزه بوده است. ولیکن، اینکه تنها قبول ارزشهای بینالمللی برخاسته از غرب و شناسایی جهانی و اجرای آنها تنها راه قابل قبول ارزشهای حقوق بشر است، پذیرفته نیست و نگرشی در تقابل با جهانشمولی فرهنگی میطلبد. باید به این نکته توجه شود که حقوق بشر تنها خاص جوامع مدرن غربی نیست بلکه در همه تمدنها ریشه دارد. در حالی که در زمان تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر نمایندگانی از تمدنهای مختلف وجود داشتند، ولیکن پس از تصویب آن، اقدامات بینالمللی در ترویج و حمایت از حقوق بشر، بیشتر با پیشگامی جهانشمولی ارزشهای غربی حرکت کرد. حتی تعارض میان دیدگاه شرق و غرب درباره جداسازی حقوق مدنی، سیاسی و اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که تجلی آن را در میثاقین حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، مصوب 1966، میبینیم، غافل از اهمیت بیشتر چگونگی پذیرش و اجرای واقعی آنها در فرهنگهای مختلف بود.
نکته دیگر آنکه وابستگی فزاینده اقتصادی و تکنولوژیک کشورهای در حال توسعه به کشورهای توسعهیافته، ترویج و حمایت از حقوق بشر را نیز وابسته به آنان نمود. همین امر موجب آن شد که دولتهای غربی نظارت بر وضعیت حقوق بشر کشورهای در حال توسعه را وظیفه خود تلقی نمایند. در نتیجه، بدون آنکه چگونگی پذیرش موازین بینالمللی و چالشهای فرهنگی آن در نظر گرفته شود، بهبود وضعیت حقوق بشر در کشورهای جنوب به ابتکارات، منابع، اقدامها و کارشناسیهای کشورهای شمال مرتبط شد. نتیجه آنکه «حقوق بشر» بهعنوان کالایی وارداتی که آن هم فقط میتواند مورد پذیرش طبقات خاصی از جوامع باشد، مطرح شد. چگونگی برخورد با آن و همچنین طرح تعارض اساسی میان موازین بینالمللی حقوق بشر و فرهنگ و ارزشهای مذهبی بومی از طرف اکثر روشنفکران جوامع در حال توسعه به بیگانگی بیشتر حقوق بشر در این جوامع و به گسترش عدم توانایی برای توافق مورد نیاز در مورد جایگاه، نقش و منطق حمایت از حقوق بشر در کشورهای در حال توسعه کمک کرد.
انقلاب اسلامی در عمل با بیان مجدد اهمیت فرهنگ در زندگی بشری، نه بهعنوان عامل وابسته، بلکه بهعنوان یک عنصر مهم در توسعه انسانها دفتر جدیدی گشود. از اینرو این بحث نیز عنوان شد که اجرای موازین بینالمللی حقوق بشر بدون فراهم آوردن زمینههای فرهنگی پذیرش آن امکانپذیر نیست و برای آنکه حقوق بشر معنایی واقعی برای مردم جهان یابد، باید ارزشهای مورد احترام آنان درک گردد و امکان فراهم آوردن جهانشمولی حقوق بشر با احترام و یکساننگری فرهنگها در همه جهان بهدست آید. اعتبار و کارایی موازین حقوق بشر باید در بستری وسیع از سنتها و فرهنگها یافت شود و راه واقعی آن برخورد همهجانبه با آن باشد.
طرح این مباحث، موجب آن شد که کوششهایی برای جهانشمولی حقوق بشر و تقویت اعتبار آن، از طریق تقویت همکاریهای بینالمللی و درک و شناخت فرهنگها و مبانی حقوق بشری آنها، انجام شود.
اگر از «استثمار» حقوق بشر برای استفاده و تعقیب اهداف سیاسی و برخوردهای گزینشی در محکومیت نقض حقوق بشر فردی و جمعی بهوسیله برخی از کشورها که مخالف منشور ملل متحد هستند بگذریم، مباحث امروز حقوق بشر را ضمن عنایت به موضوعات مشترک بشری مانند امنیت انسانی، توسعه نیافتگی، فقر، اشغال خارجی باید با پایههای آن در فرهنگها و تمدنهای مختلف تحلیل کرد تا برای همگان آشنا باشد. امروز حقوق بشر بیتردید یک کالای جهانی است که فقط در کنترل سازمان ملل متحد و دولتها نیست، بلکه متعلق به همه مردم جهان است که باید با احترام و درک فرهنگ و مذهب آنان ترویج و حمایت شود.
* رئیس مرکز مطالعات عالی بینالمللی دانشگاه تهران