آمریکا و ایران همواره یکدیگر را با شک و بدگمانی نگریستهاند. در سالهای اخیر با تحول و گسترش سیاستهای توسعه طلبانه آمریکا در جهان، و بهویژه در خاورمیانه، ایران در برنامههای واشنگتن جایگاه خاصی یافته و بیشتر از گذشته زیر ذرهبین قرار گرفته است. در چارچوب همین توجه ویژه است که بخش عظیمی از اظهارنظرها و نوشتهها و تحلیلهای کارشناسان آمریکایی در سالهای اخیر با محور ایران منتشر شده و میشود.
ری تکی از نویسندگان و کارشناسان ارشد خاورمیانه در دستگاه سیاست خارجی آمریکا، یکی از این نویسندگان و تحلیلگران است. او به تازگی در کتابی که در اکتبر سال 2006 منتشر شده به موضوع ایران و چگونگی سوءتعبیر غرب از این کشور پرداخته و توصیههایی به دولت بوش کرده است. در این کتاب با نام «روی پنهان ایران» به سیاستهای گمراه کننده آمریکا در قبال ایران تا به امروز اشاره شده و به قول نویسنده «لایه پنهان مانده از دید غرب در سیاست ایران تشریح شده است.» تکی در این کتاب به رقابتهای سیاسی گروهها و احزاب در داخل ایران اشاره کرده و نوشتهاست که غرب و آمریکا در سالهای گذشته تصویر روشنی از این تحولات و کنشها و واکنشهای داخلی سیاسی ایران نداشته و از آن غافل ماندهاند. به نوشته تکی، همین تحولات است که کار آمریکا را در برابر ایران تا این اندازه دشوار و پیچیده کرده است. او تحولات ایران را ترکیبی از ایدئولوژی اسلامی و ملیگرایی توصیف کرده و نوشته است که منطق و موقعیت استراتژیک ایران را باید در همین چارچوب تحلیل کرد. تکی در بخش دیگر این کتاب نوشته است، حمله آمریکا به عراق ایران را در قدرتمندترین جایگاه استراتژیک خود از اول انقلاب تا کنون قرار داد. بخشهایی از این کتاب را به طور خلاصه و به نقل از سایت شورای روابط خارجی آمریکا میخوانید:
جورج بوش در سخنرانی سالانه خود در 31 ژانویه سال 2006 به ایران اشاره کرد و رهبران این کشور را به مقاومت در برابر جهان از طریق برنامه هستهای خود متهم نمود. بوش از کشورهای جهان خواست تا به ایران اجازه هستهای شدن را ندهند. واکنش ایران به این سخنان، همانطور که انتظار میرفت، سرسختانه بود. محمود احمدینژاد رئیس جمهور ایران گفت که دستان بوش تا آرنج به خون مردم جهان آغشته است و تاکید کرد که در آینده نزدیک بوش را به دادگاه خواهد کشاند. چنین جنگ لفظی بیش از 25 سال است که میان ایران و آمریکا برقرار است. اما این سخنان آغاز اتفاقی دیگر بود که در پس آن نوعی عدم درک عمیق از تحولات ایران و ماهیت این کشور از سوی جورج بوش و دولت او نهفته است. منشا همه وسوسههای سیاسی دولت بوش در ارتباط با ایران همین برداشت غلط از ایران است. ایالات متحده از همان ابتدای انقلاب تاکنون و در ماجرای هستهای، دچار سوء برداشت و قضاوت نادرست از حاکمیت ایران شده است.
برخلاف برداشت بوش و سخنان او که ایران را همواره عضوی از محور شرارت و همطراز با عراق و کره شمالی توصیف کرده، ایران با همسایگان عرب خود و حتی با کشورهای دورتر هم بسیار متفاوت است. نهادهای ایران، انتخابات و احزاب سیاسی این کشور تفاوت زیادی با کشورهای منطقه دارد و همین تفاوت تاثیر قابل توجهی بر شیوه کار دولت دارد. تعامل میان نهادهای مختلف قدرت، احزاب و گروههای فعال سیاسی جامعه و نتایج بحثهای درون پارلمان و دفتر ریاست جمهوری در کنار بحثهای کوچه و بازار و دانشگاه است که در نهایت سیاستهای ایران را مشخص میکند و رقم میزند. همین تضارب است که اکنون ایران را در گذرگاه تاریخی قرار داده است.
تحولات ایران باید به دور از فشارهای خارجی رقم بخورد. سخنرانیهایی شبیه آنچه بوش درباره محور شرارت بودن ایران انجام داده فقط اوضاع را به زیان واشنگتن به پیش خواهد برد. اینکه آمریکا بیوقفه ایران را به عنوان کشوری تهدیدکننده برای منطقه و همسایگان محکوم کند، هیچ مشکلی را برای واشنگتن حل نخواهد کرد. بهترین راه برای درک سیاست خارجی ایران این است که پیچیدگیهای درون فضای سیاسی این کشور به درستی تحلیل شود.
جهت گیری سیاست خارجی ایران هیچگاه، و در هیچ دورهای، بدون تغییر و انعطافناپذیر نبوده است. در دهه 1980، با شروع انقلاب و همزمان با آن جنگ عراق و رویارویی با آمریکا استراتژی «انقلاب بدون مرز» به طور جدی دنبال میشد. در آن دوره همه سیاستها بدون هیچ انعطافی پیش میرفت. اما در دهه 1990 این سیاست دچار تغییراتی شد و با تغییر فضای سیاست بینالملل و عرصه جهان رویکرد سیاست خارجی ایران هم متحول شد. گسترش رابطه با قدرتهای شرق همچون روسیه و چین در دستور کار قرار گرفت و به سرعت پیش رفت. در آن سالها ایران در واقع به دنبال شکل دادن به ائتلاف حامیان خود و آماده شدن برای صف آرایی در برابر آمریکا بود. با این کار در حقیقت استراتژی آمریکا برای انزوای ایران شکست خورد.
اکنون، بدون شک ایران مشکلی برای آمریکا در منطقه و در کل دنیاست. اما این مشکل را نمیتوان با سخنرانی درباره تغییر رژیم و یا برشمردن تهدیدهای ناشی از ایران حل کرد. برای حل این مشکل آمریکا باید از ابزارهای دیپلماتیک، اقتصادی و سیاسی خود بهره بگیرد. پاسخ به این سوال هم میتواند برای آمریکا کمک کننده باشد که چرا همه تا این اندازه درباره ایران دچار سوءتعبیر میشوند؟ درک این ناکامی آسان است. ایران اغلب فراتر از، و بر خلاف پیشبینیها و انتظارات پیش رفته است. اینکه در اواخر قرن بیستم یک حکومت دینی در جهان به قدرت برسد اتفاق دور از ذهنی بود اما به وقوع پیوست. اکنون هم که پیش بینیها حاکی از این است که با فشار بیشتر غرب به ایران حکومت این کشور فرو خواهد پاشید، ممکن است بر خلاف پیشبینی ها اتفاق دیگری روی دهد. چرا که اکنون همان پیشگویان و تحلیلگرانی درباره تحولات آینده ایران سخن میگویند که نزدیک به سه دهه پیش نتوانستند انقلاب ایران را پیش بینی کنند.
اکنون که ایران به عنوان یک قدرت با نفوذ منطقهای ظهور کرده و توان هستهای انکارناپذیری یافته و در عراق هم نقشی تعیین کننده دارد، واشنگتن دیگر نمیتواند مانند گذشته به سوءتعبیرهای خود ادامه دهد
ترجمه نیلوفر قدیری: در ربع قرن گذشته کمتر کشوری مانند ایران، و به اندازه ایران، در برابر نفوذ و سیاستهای آمریکا مقاومت کرده است.
کد خبر 15325