در اینجا به هشت مورد از این باورهای نادرست میپردازیم:
1) ازدواج دوم
باور نادرست: از آنجایی که افراد از تجربیات بدشان عبرت میگیرند، ازدواج دوم موفقتر از ازدواج اول خواهد بود.
حقیقت: گرچه بسیاری از افرادی که طلاق گرفتهاند، ازدواجهای دوم موفقیتآمیزی خواهند داشت، میزان طلاق در میان افرادی که ازدواج مجدد کردهاند بالاتر از افراد در اولین ازدواجشان است.
2) طلاق و کودکان
باور نادرست: طلاق ممکن است مشکلاتی برای بچههای خانواده ایجاد کند، اما در مجموع این مشکلات طولانیمدت نخواهد بود و بچهها به سرعت با موقعیت جدید خو میگیرند.
حقیقت: طلاق خطر مشکلات در ارتباطات میانفردی را در کودکان میافزاید. شواهد به دست آمده از بررسیهای گوناگون حاکی از آن است که این مشکلات درازمدت هستند. در واقع مشکلات این کودکان در بزرگسالی ممکن است بدتر شود.
3) بچهدار شدن
باور نادرست: بچه دار شدن زوجی که دچار اختلاف هستند، رضایت آنها از ازدواجشان را خواهد افزود و مانع طلاق خواهد شد.
حقیقت: بسیاری از بررسیها نشان دادهاند که پر استرس ترین زمان یک ازدواج پس از تولد بچه اول است. در زوجهایی که بچه دارند، در مقایسه با زوجهای بدون بچه، اندکی خطر طلاق کاهش پیدا میکند، اما این کاهش خطر آنقدر نیست که باعث شود والدینی که مشکلات زناشویی دارند "بخاطر بچههایشان" با احتمال بیشتری در کنار هم باقی بمانند.
4) مشکلات فرزندپروری
باور نادرست: هنگامی که والدین دچار اختلاف هستند، بچهها در صورت جدا شدن آنها وضعیت بهتری خواهند داشت تا اینکه آنها در کنار هم باقی بمانند.
حقیقت: یک بررسی گسترده اخیر عکس این باور را ثابت میکند. این بررسی نشان داد با وجود اینکه اختلاف والدین و ناراضی بودنشان از ازدواج تاثیر گسترده منفی بر تقریبا هر جنبهای بهزیستی کودکانشان میگذارد، تاثیر جدا شدن والدین بر کودکان نیز بسیار منفی است. این بررسی نشان داد تنها بچههای زوجهایی که اختلافات و مشاجرات بسیار شدیدی دارند، کودکان ممکن است از رهایی از این مشاجرات با طلاق والدین سود ببرند.
در ازدواجهایی که شدت اختلافات خیلی بالا نیست- و این بررسی نشان داد که دو سوم طلاقها مربوط به این موارد میشود- وضعیت بچهها به دنبال طلاق بدتر میشود.
بنابراین بر اساس یافتههای این بررسی میتوان گفت، به جز در اقلیتی از ازدواجهای همراه با اختلافات بسیار شدید، برای کودکان بهتر است که والدینشان در کنار هم بمانند و سعی کنند اختلافاتشان را حل کنند، نه اینکه طلاق بگیرند.
5) اثرات درازمدت طلاق
باور نادرست: کودکان زوج های طلاق گرفته، از آنجایی که احتیاط بیشتری در ازدواج کردن میکنند و عزم قوی برای اجتناب از دچار شدن به سرنوشت والدینشان دارند، ازدواجهای موفقتری نسبت به افرادی که دارند که والدینشان طلاق نگرفتهاند.
حقیقت: در واقع ازدواج فرزندان زوج های طلاق گرفته با میزان بسیار بالاتری نسبت به کودکان زوج های طلاق نگرفته، با احتمال بسیار بیشتری ممکن است به طلاق منتهی شود.
یک بررسی اخیر نشان داده است که دلیل عمده این وضعیت این است که کودکان با مشاهده والدینشان تعهد و پایبندی زناشویی را میآموزند. در کودکان طلاق این حس تعهد به زندگی مشترک برای همه عمر، متزلزل شده است.
6) ناپدریها و نامادریها
باور نادرست: کودکانی که به دنبال طلاق والدین در خانوادههای شامل ناپدری یا نامادری زندگی میکنند، وضعیت بهتری نسبت به خانوادههای تکوالدی (پدر و فرزند یا مادر و فرزند) دارند.
حقیقت: شواهد بیانگر آن است که خانوادههای شامل ناپدری یا نامادری، با وجود میزان درآمد بالاتر و حضور جانشین پدر یا مادر، نسبت به خانوادههای تک والدی برای کودکان مزیت بیشتری ندارند.
خانوادههای شامل ناپدری یا نامادری مشکلات خاص خودشان را دارند، از جمله تعارضهای میانفردی با والد جدید و میزان بالای خطر فروپاشی خانواده.
7) فراز و نشیب ازدواج
باور نادرست: نارضایی و اختلاف در برخی از دورههای زندگی مشترک نشانهای از این است که ازدواج نهایتا به طلاق خواهد انجامید.
حقیقت: همه ازدواجها فراز و نشیبهای خودشان را دارند. یک بررسی اخیر گسترده کشوری در آمریکا نشان داد که 86 درصد افرادی که در انتهای دهه 1980 از ازدواجشان ناراضی بودند، و با این حال به زندگی مشترکشان ادامه داده بودند، هنگامی که 5 سال پس از این هنگام مورد مصاحبه قرار گرفته بودند شادمانتر و از ازدواجشان راضیتر بودند. در واقع سه پنجم زوجهایی که در ابتدا از ازدواجشان ناراضی بودند، پنج سال بعد ازدواجشان را "بسیار شادمان" یا "کاملا شادمان" ارزیابی کرده بودند.
8) طلاق: مردان در برابر زنان
باور نادرست: معمولا مردان هستند که آغازگر روند طلاق هستند.
حقیقت: آغازگر دو سوم طلاقها در آمریکا زنان هستند. یک بررسی اخیر نشان داد که ویژگیهای قوانین طلاق تاثیر عمدهای بر این وضعیت دارد. برای مثال در اغلب ایالتهای آمریکا زنان از بخت بیشتری برای به دست آوردن حضانت فرزندانشان برخودار هستند. از آنجایی که زنان به شدت خواستار نگهداشتن بچههایشان هستند، در ایالتهایی که دادن حضانت بچه ها به طور مشترک با شوهر است، در صد زنانی که آغازگر طلاق هستند، بسیار پایینتر است.
همچنین میزان بالای درخواست طلاق بوسیله زنان احتمالا به این حقیقت هم مربوط میشود که مردان با احتمال بیشتری ممکن است "سوءرفتار" داشته باشند، برای مثال شوهران نسبت به زنان با احتمال بیشتری ممکن است معتاد شوند، یا دست به خیانت بزنند.
National Family Project