به گزارش همشهری آنلاین دراین برنامه قرار بود دکتر رضا داوری هم به عنوان منتقد و تحلیل گر کتاب حضور داشته باشند که به دلیل برگزاری نشستی همزمان در شورای عالی انقلاب فرهنگی از حضور دراین مراسم بازماندند و در مقابل دکتر کریم مجتهدی( مولف کتاب)،دکتر حسین کلباسی و محمد منصور هاشمی ( منتقدان کتاب) و مسعود خیرخواه( مجری نشست) به تجزیه و تحلیل و نقد اثر پرداختند.
دفاع از تفکر
مسعود خیرخواه، مدیر جلسه، در ابتدا به معرفی مختصر کتاب مورد بررسی پرداخت و گفت:« کلیه مباحث این کتاب بر اساس محوریت مسئله احتمالی فلسفه با اصول حاکم بر عصر روشنگری نوشته شده است. از اینرو، عنوان کتاب میتواند به منزله بررسی وضع فلسفه در دورهای باشد که در جهان غرب، تحت عنوان عصر جدید دانسته میشود. در این اثر بیشتر به عصر روشنگری قرن هجدهم اشاره شده است.»
وی در ادامه افزود: «تا آنجا که من درک کردهام، استاد مجتهدی بر این باورند که فلسفه روح و عمق فرهنگ، علم، تمدن، ادبیات و حتی دین ما است، اگرچه این رشته در 200 سال گذشته در جامعه ما مهجور و مغفول مانده است.
مهمترین وجه در عموم آثاری که ایشان منتشر کردهاند دفاع از شان تفکر به معنای کلی کلمه است. و در یک کلمه شاید بتوان گفت تمام کسانی که به نحوی با ایشان ارتباط دارند، می دانند که مجتهدی، یکی از مشعوفترین فلسفه دانان مملکت هستند چرا که همیشه با فراغ بال و رویی خوش پذیرای پرسش های دوستان بودهاند.»
بررسی تاریخی روشنگری
درادامه محمدمنصور هاشمی، نویسنده کتاب "هویت اندیشان و میراث فکری احمد فردید"، صحبت در مورد این کتاب را از عنوان آن آغاز کرد و گفت:« این کتاب ناظر بر فلسفه و تجدد است. راجع به این موضوع به دو نحو می توان بحث کرد، یکی اینکه گفته شود فلسفه چیست؟ تجدد چیست؟ و بحث را به صورت تحلیلی و تا حدی انتزاعی پیش برد، و ازسوی دیگر می توان آن را به صورت تاریخی مطرح کرد یعنی عنوان اینکه فلسفه در دوره های مختلف چه صورت هایی داشته و تجدد به لحاظ تاریخی چه سیری داشته و بعد به بررسی نسبت میان فلسفه و تجدد پرداخت.
دکتر مجتهدی در این کتاب این کار را کرده و در واقع موضوع را در یک زمینه تاریخی مطرح نموده و فلسفه و تجدد را به نحوی که در دوره روشنگری بوده، بحث می کند. در واقع در مورد اهمیت این کار باید از همین جا شروع کرد که به تصور من این نگاه تاریخی چیزی است که ما شدیدا احتیاج داریم.
گاهی در جامعه راجع به دینداری و تجدد بحث می شود که کاملا جنبه صرف تحلیل الفاظ را دارد و بعد تاریخی آن مسائل مغفول واقع می شود. یکی از جنبه های کار آقای مجتهدی چه در این کتاب و چه در دیگر آثارشان، اهمیتی است که به نگاه و تحلیل تاریخی می دهند.»
نویسنده کتاب "صیرورت در فلسفه ملاصدرا و هگل" در ادامه به متون بسیار مهمی که دراین کتاب هست اشاره کرده و آنها را برای کسانی که به دوره روشنگری علاقمندند مفید و خواندنی دانست.
وی سپس به طرح سه ملاحظه راجع به کتاب پرداخته و عنوان کرد:« نکته اول راجع به جایگاه ولتر در این کتاب است. مولف کتاب در دو مقاله بسیار خواندنی و دقیق در واقع نشان می دهد که ولتر فیلسوف درجه اولی نیست؛ اما من فکر می کنم شاید بشود از این منظر هم به ولتر نگاه کرد که او قرار هم نیست که فیلسوف درجه اولی باشد.
تجدد در واقع نمایندگان مختلف خودش را دارد که بعضی از آن ها فیلسوفند و برخی دیگر مانند سروانتس نویسنده هستند. ولتر به تصور من نماینده روشن فکری است و اصالت کارش در طرح ایده های فلسفی نیست بلکه در نحوه مواجهه با این ایده هاست یعنی این که ما فارغ از تعصبات با اندیشه ها روبرو شویم و تصور من این است که ولتر نماینده روشنگری است و روشن فکری یکی از مقولاتی است که در تجدد شکل می گیرد و چیزی متفاوت از فیلسوف بودن است.
نکته دیگر این است که در کتاب، مفهوم تجدد به دو معنا به کار می رود یکی به معنای عام ، یعنی هر سنتی ممکن است در شرایط تاریخی نیاز به بازسازی و باز آفرینی داشته باشد و این به تجدد منجر شود و معنای دیگرش این است که در دوره تاریخی خاص در اروپا به وجود آمده که به آن دوره تجدد می گویند.
حال سوالم در مواجهه با این تقسیم بندی این است که آیا ایشان افقی غیر از مشارکت در همین تجدد تاریخی برای کشورهای پیرامون تجدد می بینند و به تعبیر هابرماس آیا نیاز است که ما در این پروژه ناتمام مدرنیته مشارکت کنیم یا مدرنیته خودمان را داشته باشیم؟»
هاشمی که به تازگی کتاب « دین اندیشان متجدد: روشنفکری دینی از شریعتی تا ملکیان» را از سوی انتشارات کویر به بازار کتاب عرضه کرده بود ، در پایان افزود:« نکته آخر این که ایشان همواره به کاربرد کلمات و تعابیر فارسی تاکید کرده اند که این ملاحظه صرفا مسئله تعصب نسبت به زبان نیست بلکه ملاحظه فلسفی را هم در بر می گیرد.
مثلا وقتی تعبیر«غربی» را به کار میبریم ناخداگاه داوری و حکم همراهش است و این نکته نکته بسیار بصیرت بخشی است. اما وجه دیگری هم دارد و آن این که گاهی که برای تعبیری، معادل فارسی استفاده می شود از زمینه تاریخی خودش دور می شود مثلا وقتی ما می گوییم حقوق بشر فراموش می کنیم که حقوق بشر اصطلاحی است حاصل انقلاب فرانسه و زمینه تاریخی خود را داشته است. شاید تجدد هم از این مقوله باشد یعنی وقتی ما لفظ مدرنیته را به کار میبریم از یک جریان خاص تاریخی صحبت می کنیم اما اگر تجدد را استعمال کنیم شاید این تصور به وجود آید که ما هر روز می توانیم تجدد داشته باشیم یا اصلا تجدد داشتهایم. این جنبه قضیه به نظر من می تواند قابل تأمل باشد. »
فلسفه توجیه کننده تجدد نیست
حسین کلباسی، نویسنده کتاب" مدخلی بر تبارشناسی کتاب مقدس" با اشاره به نسبت استاد و شاگردی بیش از دو دهه بین خود و دکتر مجتهدی نقد را سلب و ایجاب توامان دانسته و در ارتباط با عنوان کتاب گفت: « در مقدمه کتاب نسبت میان فلسفه و تجدد توضیح داده شده و دغدغه مولف محترم این کتاب مناسبت میان فلسفه و تجدد است که در بسیاری از موارد مورد غفلت قرار گرفته است.
آن چیزی که من به عنوان دانشجو می فهمم این است که هر نوع فهمی از تجدد بدون فلسفه ممتنع یا بسیار دشوار است اما اشتباه بزرگی است اگر فکر کنیم فلسفه توجیه کننده تجدد است، بلکه فلسفه مبین تجدد است و این انفصالی که در عنوان کتاب وجود دارد در عین حال حکایت از نوعی التزام هم می کند که نباید فراموش شود.»
وی ضمن اشاره به رابطه میان سنت و تجدد گفت :« موضوعی که استاد همیشه به آن اشاره دارد این است که همان طور که تجدد کاذب داریم سنت کاذب هم داریم یعنی اگر تجدد شرط لازم و غیر قابل اجتناب حرکت دوام و بقای یک فرهنگ و تمدن است، این تجدد باید از دل سنت بجوشد نه این که جنبه اقتباسی و تقلیدی صرف داشته باشد. البته اگر از این سنت فهم غیر پویا داشته باشیم هیچ وقت به تجدد منجر نمی شود، بنابراین در فهم سنت هم باید توقف کرد.»
نویسنده کتاب در دست انتشار"هرمس و نوشتههای هرمسی" با انتقاد ازجایگاه فلسفه در میان افراد عادی جامعه عنوان کرد:«متفکران، فلسفه را یک فن و یک تخصص صرف نمی دانند بلکه آن را نوعی محاوره می دانند که الزاما نه با غیر، بلکه ممکن است مخاطب خود انسان باشد ودر واقع نوعی حدیث نفس است.
البته این دیالوگ و محاوره باید واقعی باشد و آنچه استاد در آثارش اشاره کرده این است که امکان گفت وگو و محاوره از دل فلسفه حاصل می شود و ایشان اصل پیام فلسفی را این طور می بیند. به زعم من مجتهدی وقتی به توصیف تحولات تاریخی می پردازد این توصیف تاریخی را برای گشایش امکان نوعی فراروی از سطحی نگری می بیند، این چیزی است که من از سراسر آثار ایشان استنباط کردم.»
استاد مجتهدی ودغدغه آموزش فلسفه
ایشان به جایگاه آموزش در فرهنگ اشاره کرد و گفت:«استاد دغدغه آموزش دارند، چنان که در این پنج دهه فعالیت آموزشی موثر، فقط به القای مطالب فنی و تخصصی و ادای یک نوع تکلیف اداری نپرداختند بلکه ایشان معتقدند آموزش مقوم فرهنگ است و اگر فرهنگ در جایی آسیب ببیند از نقص و کاستی است که درآموزش رخ داده است اما آموزش صرفا با تهیه برنامههای آموزشی هم قوام پیدا نمی کند بلکه روح آموزش بیش از این جنبه های صوری و تکنیکی مد نظر ایشان بوده است.
کتاب فلسفه و تجدد صورت و نحوی از آموزش است، آموزش مخاطبان در تقرب صحیح ولو توصیفی دقیق از یک واقعه تاریخی که کمتر در فرهنگ ما به خصوص در پدیده ای به نام غرب اتفاق افتاده است.»
کلباسی در ادامه به ارائه چند پیشنهاد برای چاپ بعدی در تکمیل اثر پرداخت و گفت : « در کتاب «فلسفه و تجدد» نوعی احصاء مولفه های روشنگری صورت گرفته و خوب بود که به مولفه های دیگر هم پرداخته می شد.
به عنوان مثال مفهوم توسعه یافتگی امروزه در ادبیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ما رسوخ کرده و قدر مسلم از ثمرات اندیشه روشنگری و تجدد است. خوب است در یک فرصت مقتضی ولو به شکل شفاهی مسئله توسعه یافتگی وتوسعه نیافتگی به منزله یکی از نتایج روشنگری مورد تاکید قرار گیرد. نکته ای دیگر که ممکن است برای خواننده نوعی طلب باقی گذارد این است که تجدد و روشنگری با پیشتازی آنگلوساکسن وانگلستان صورت گرفت سپس در اروپای قاره بخصوص فرانسه و آلمان ظهور پیدا کرد و با توجه به این که برای اهل فلسفه تحولات روشنگری در آلمان قرن 18 بسیار مهم است مناسب بود به این تحولات و تفکرات فلسفی بیشتر عنایت می شد و شخصا تاکید بر روشنگری آلمان را کم رنگ می بینم اگر چه استاد بر رساله «روشنگری چیست» کانت به عنوان یکی از صور مهم روشنگری اشاره کرده اما با توجه به تخصص ایشان بر روشنگری آلمان اگراین موضوع بسط بیشتری داده می شد فایده اش چند برابر بود.»
تجدد عشق به تجسس
دکتر مجتهدی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، با تشکر از موسسه امیرکبیر بر گزاری چنین جلساتی را حتی از انتشار دادن نظرات در روزنامه ها و کتاب ها مهم تر قلمداد کرد چرا که در چنین نشست هایی فرد به طور ملموس نظرش را مطرح کرده و از افکار دیگران بهره می گیرد.
وی در ارتباط با کتابش گفت:« این کتاب ظاهرا مجموعه ای از تحقیقات متعدد است که شاید رابطه خیلی منطقی نتوان بین آنها پیدا کرد و همان طور که آقای هاشمی اشاره کرد معلوم نیست که این بحث نامتناهی چه سنخیتی با بحث تجدد دارد ولی باید عرض کنم رکن اصلی تجدد فهمیدن نامتناهی است. وقتی فیزیک غرب فهمید که عالم کائنات مسقف نیست و سقف فرو ریخت مفهوم نامتناهی پدید آمد، این دلیل تجدد است. فیزیک بطلمیوسی تبدیل به فیزیک نیوتنی که مختصاتش نامتناهی است، شد.
ولتر در نامه های خود نیوتن را تحلیل می کند و او را عین علم متجدد می داند. در فرانسه دوست ولتر نیوتن را ترجمه کرد در واقع اینها مترجمان نیوتن و بیان کننده دیدگاه نامتناهی در اروپا هستند. و به طور مستقیم یا غیر مستقیم با بقیه مطالب سنخیت دارند.»
روش من گمانه زنی بود
وی در ادامه روش خود در این کتاب را با کار مکتشفان که از طریق گمانه زنی، فقط نقاط مهم زمین را می کنند، قیاس کرد و گفت:« روش من روش گمانه زنی بوده و کل چیزهایی را که در قرن هجدهم رخ داده بیان نکردم.
من به دنبال ترسیم یک نمونه ای از تجدد غربی با چند مشخصه قابل قبول در قرن 18 بودم. در عین حال وسوسه و دغدغه آموزشی هم داشتم، چرا که در کلاس هایم دیدم که گاهی راجع به کانت،هگل ودکارت یک علاقمندی پیدا می شد وکم کم به این صورت در می آمد که متفکران دیگر اصلا موثر نیستند بنابراین در این کتاب خواستم از کسانی که در کلاس ها مجال بحث درباره شان نمی شد صحبت کنم.
به نظر من این بسط دادن اطلاعات دانشجویان از وظایف اصلی ما معلمان است و من همواره عنوان می کنم که بلد بودن فایده ای ندارد و یاد گرفتن مهم است. این را که می گویم نمی خواهم تجدد زده بشوم چرا که مخالف این نوع تجدد سطحی هستم و این کتاب هم در همین راستا نوشته شده است. تجدد در واقع همان عشق به تجسس،عشق به پژوهش است و اصلا فلسفه یعنی دعوت به پژوهش.
به عنوان مثال، محاورات سقراطی نتایج ملموسی نمی دهد و فقط فرد با سقراط در محاورات همراه می شود تا تجسس کند و بیشتر خود حرکت فکر اکتفا نکردن به مسائل سطحی و به اعتیادات ذهنی مورد نظر است.»
وی در ادامه با اشاره به اینکه تجدد نمایندگان زیادی دارد، گفت:« اخیرا آنجلا مرکل، صدر اعظم آلمان، در سخنرانیای صریحا گفت« ما اروپاییان دنباله رو ولتر هستیم». حال، ولتر چه چیز دارد که او را الگو قرار می دهند؟ می توان گفت ولتر دعوت به تسامح، گذشت ، رفع نواقص زندگی با تکیه بر علوم جدید، مبارزه با بیماری ها و آبادی جهان می کند. عبارتی که دائما در کتاب "کاندید" تکرار می شود این است «برو، برو باغت را آباد کن» یعنی جهانت را آباد کن.
این سبک تفکر، یعنی کاری بکنیم که امور بهبود پیدا کند. ولتر جزو چنین افرادی است. البته این سنت را ما خودمان هم داریم، عمرانی که مد نظر ابن خلدون است به همین معنا است.
وی در پاسخ به دکتر کلباسی راجع به مغفول بودن روشنگری در آلمان در این کتاب عنوان کرد :« متاسفانه باید عرض کنم که در سه ربع اول قرن 18 آلمان از لحاظ فکری- ادبی چشم به فرانسه دوخت و فریدریک دوم صدر اعظم آلمان، ولتر را برای ارائه نقشه تجدد فرهنگ آلمان به منزلش دعوت کرد. همان طور که در روسیه کاترین دوم مانند فریدریک افکار دیدرو را به منظور ایجاد تجدد ترویج کرد.
روی همین اصل اگر ما ولتر را علی رغم وجود نمایندگان دیگر مظهر اصلی این نوع روشنگری قرن 18 بدانیم نمی توانیم جنبه های منفی اش را نادیده بگیریم.
من شخصا آثار ادبی ولتر را خیلی خواندنی می دانم که در آن ها طنزی باور نکردنی و نیشخندی عجیب نهفته است. بنده ولتر را به هیچ وجه فیلسوف بزرگی نمی دانم بلکه او یک طنز نویس و یک منتقد اجتماعی است و بیشتر از این نمی توان ولتر را با کانت مقایسه کرد. کانت زیربنایی فکر می کند و علمای غربی با خواندن کانت است که توانستند نسبیت را بنیاد گذاری کنند.»
وی در انتها راجع به جنبه بومی بودن تجدد عنوان کرد:« تجدد وارداتی نیست. ما در کشور سنتیای مثل ایران که تجربه تاریخی اش خیلی بیشتر از غرب است، اگر چیزهایی را که آنها به دست آوردند وارد کنیم، به تصور این که خودمان هویت وشخصیتی نداریم نتیجه ای نخواهیم گرفت.
اما اگر آگاهانه و با شناختی که از تاریخ و امکانات خودمان داریم و این شناسایی را در مورد آن ها نیز پیدا کنیم آن وقت اصولی تر و احتمالا با موفقیت بیشتری حتی علوم جدید را اخذ خواهیم کرد. وگرنه علم و تفکر هم مانند صنایع مصرفی خواهد شد. بنده شخصا با آنچه در جوانانمان خصوصا در دو دهه اخیر می بینم تصور می کنم که واقعا باید امید داشت که در ایران فرهنگ ما شکوفایی واقعی را به دست بیاورد و امیدوارم که همین طور باشد.»
پرسش و پاسخ حاضران با منتقدان و مولف
در انتهای جلسه به مانند دو جلسه گذشته، پرسش و پاسخ برگزار شد. دکتر کلباسی در پاسخ به سوالی رابطه متقابل میان آموزش و فرهنگ را این گونه تبیین کرد:« این دو تقدم و تاخر زمانی ندارند. وقتی گفته می شود آموزش و فرهنگ، رشد، گسترش و تعالی آموزش هم از خود فرهنگ ناشی می شود.
آنچه در اواخر قرن 15 تحت عنوان عصر نوسازی رخ داد ریشهاش در قرنها قبل، از حرکت به اصطلاح رنسانس قرون وسطی ناشی می شد یعنی توجه به انتقال درست و گسترش کمی و کیفی مواد آموزشی. سرانجام، خواه ناخواه اندیشیدن و تفکر هم به نقطه اتکایی درست برمی گردد و پرسش خوب هم از دانش است. در یونان باستان می توان نشان داد اگر توسعه ای هم روی داده اصل مهمش آموزش است. این آموزش مندرج در محاوره است که ممکن است الزاما تدریس یک متن نباشد، به نظر من کوشش برای فهم متعلق میتوانداصیل ترین شکل آموزش باشد.
از اوصاف مدرنیته و تجدد این است که هر آن چیزی که متعلق واقع می شود مورد پرسش قرار گیرد، و این یعنی ورود به حیطه آموزش که می تواند درجات مختلفی داشته باشد که صورت دیالکتیکی آن عالی ترین شکل این مسئله است. یعنی آگاه شدن به غیر به معنای وسیع کلمه که شامل همه ساحتهای معرفتی می شود.لازم نیست آموزش را منحصر در سیستم آموزش و پرورش دانست، بلکه می توان حیطه اش را گسترش داد، و نوعی رفت و برگشت و محاوره شخص با غیر خودش دانست.»
دکتر مجتهدی درپاسخ به سوالی مبنی بر رابطه فلسفه با پیشرفت علمی این طور عنوان کرد:«وقتی تاریخ دقیق علم مورد مطالعه قرار گیرد، مشخص می شود که بیشتر علما بلکه همه علما، تحقیقات جدیدشان را با تامل در افکار فلاسفه بدست آوردند. مانند کپرنیک که هیئت جدید را بنیادگذاری کرد. در واقع متفکران واقعی ذهن دانشمندان را حرکت می دهند. فلسفه امکانات آتی را می بیند و علم راجع به آن امکانات فکر می کنند. در واقع نوعی تلازم بین تفکر فلسفی و تفکر علمی وجود دارد که در تاریخ هم کاملا روشن است.»
در انتها مدیر جلسه راجع به نسبت ایرانیان و تجدد سوال کرد و اینکه سهم کشورهای پیرامونی از تجدد چیست؟ دکتر مجتهدی در پاسخ گفت:« این همان تجسس اصلی است. یعنی باید در این زمینه تامل،تحقیق و مبادله فکری انجام شود و راه حل جستجو شود. راه حل شناخته شده قبلی، خودش شکست است. جواب باید مبهم بماند ، چرا که این مسئله ابتکاری است و پاسخ به آن ابتکار دانشمندان و نویسندگان آینده خواهد بود.»