مهدی قنبر: سریال تلویزیونی «پنجره» ساخته قدرت‌الله صلح میرزایی در نگاه اول اثری است در قالب یک ملودرام خانوادگی ـ تربیتی که می‌کوشد با محور قرار دادن شخصیت پویا به تاثیرات محیطی، اجتماعی و خانوادگی بر روند زندگی نوجوانان بپردازد.

سریال پنجره

سریال فوق اگرچه با چنین نگرشی تولید شده است اما در مواردی از شیوه مرسوم این نوع سریال‌سازی‌ نیز خارج شده و به اثری تبدیل می‌شود که شخصیت اصلی داستان آن با تمام نگرانی‌ها و دغدغه‌هایش به حاشیه رانده می‌شود. این رویکرد به‌دلیل پررنگ شدن داستان‌های فرعی و شخصیت‌هایی مانند پیمان ابتدای داستان، افشین، فریبرز و خواهرش، مربی مدرسه و... به‌وجود آمده است.

البته هیچ داستانی را نمی‌توان بدون قصه‌های فرعی آن تصور کرد اما قصه‌های فرعی زمانی مورد تایید هستند که در حاشیه باشند و بتوانند بر روند داستان و زندگی شخصیت اصلی تاثیر بگذارند و یا علل بروز وقایع را برای مخاطب بیان کنند. اما این روند در سریال پنجره به‌گونه‌ای دیگر شکل گرفت؛ یعنی در ادامه نه تنها چنین اتفاقی نیفتاده بود بلکه شاهد تناقضاتی نیز در داستان‌پردازی‌های قصه‌های فرعی بودیم. به‌عنوان مثال بیننده هر قدر از داستان شخصیت فریبرز مطلع‌تر می‌شود، بیشتر به این نتیجه می‌رسد که تمام آنچه به‌عنوان پتانسیل حسادت‌های فریبرز از زندگی خانواده مهندس هدایت روایت می‌شود، غیرقابل‌باورتر است. آن هم در شرایطی که فریبرز همواره مورد حمایت مهندس هدایت قرار دارد و دلیلی برای غرض ورزی‌ها و انتقام‌گیری‌های شخصی برای تخریب شخصیت اصلی قصه باقی نمی‌ماند. این تضاد‌های شخصیتی کم و بیش در دیگر شخصیت‌های قصه نیز دیده می‌شود.

شخصیت پردازی‌های غلط سریال در کنار بازی ضعیف شخصیت پویا باعث به حاشیه رفتن داستان اصلی قصه یعنی پویا شده است. اگر از مخاطبی پرسیده شود که خط سیر اصلی داستان چیست؟ کمتر کسی داستان را حول محور پویا می‌بیند زیرا روند منطقی در این شخصیت‌پردازی وجود ندارد. ابتدای داستان پویا را شخصیتی پر شر و شور همراه با شیطنت‌های کودکانه می‌بینیم، پس چگونه یکباره و بعد از مرگ برادرش متحول می‌شود، یک‌شبه به شخصیتی تبدیل می‌شود که با وجود قرار گرفتن در بستر بزه‌های مختلف اجتماعی دچار هیچ نوع لغزشی نمی‌شود و حتی سعی در ایجاد تحول دوست خلافکارش (افشین) می‌کند؟ تمام تحولات شخصیتی از تغییرات اساسی در نگرش افراد در طول سال‌ها اتفاق افتاده است نه به‌صورت یک‌شبه و از روی سرخوردگی در دل خانواده‌ای که به‌دلیل مرگ فرزند ارشد، استحکام خود را از دست داده است.

سریال فوق می‌کوشد تا تجلی کتاب کیمیاگر اثر پائولو کوئیلو باشد، اگرچه عنوان این کتاب در سریال برده نمی‌شود اما به‌نظر می‌رسد شیرازه اصلی سریال مضمون اصلی این کتاب است زیرا این کتاب و بخش‌هایی از آن چندین بار در سریال بازگو و توسط مربی پرورشی مدرسه نیز برآن تاکید می‌شود. گویا سریال پنجره قصد دارد نگاه تربیتی سریال را از دل این کتاب که در واقع برداشتی از مثنوی مولانا است بیان کند.

جدا از اینکه ظرف و مظروف این داستان (کیمیاگر) و شخصیت نوجوان سریال با یکدیگر همخوانی ندارند باید گفت سریال پنجره، مصداق خوبی برای این نگرش عرفانی انتخاب نکرده است. نوجوانان قرن 21 حتی نابغه‌ترین آنها نیز بنا به اقتضائات سنیشان در پی کشف دنیا و شگفتی‌های پررنگ و لعاب آن هستند تا کشف درونیاتشان.

کد خبر 160258

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز