آرزو فیروزفر: همایون ارشادی از جمله بازیگران بین‌المللی سینما محسوب می‌شود که پرونده موفقی در سینما دارد و او که در فیلم‌هایی نظیر درخت گلابی، طعم گیلاس، سفر به هیدالو و آثاری نظیر بادبادک‌باز و آگورا چهره‌ یک بازیگر موفق را ترسیم کرده، این روزها در سریال «تا ثریا» حضور دارد. چهره سینمایی و تلویزیونی که او به‌خود گرفته، موضوع گفت‌وگوی ما با این هنرمند است.

سریال تا ثریا
  • شما به‌عنوان یک چهره‌ سینمایی این روزها با سریال تا ثریا در قاب تلویزیون به خانه‌های مردم آمدید، آیا حضور همزمان در سینما و تلویزیون برای شما تفاوتی ندارد؟

من پس از حضور در فیلم‌های سینمایی طعم گیلاس، عشق گمشده و درخت گلابی، در سریال همشاگردی‌ها ایفای نقش کردم که همان موقع نیز این سؤال مطرح شد و پاسخ من این است که برای من حضور در سینما یا تلویزیون تفاوتی ندارد. اتفاقا تلویزیون ملی‌تر است و مردم بیشتر نگاه می‌کنند و من هم در این موضوع مسئله‌ای نمی‌بینم. برایم هم مهم نیست که چه کسی چه فکری می‌کند. تلویزیون جایی است که من به‌عنوان یک هنرمند باید در آن کار کنم و هرکس اظهارنظر خاص خود را دارد و الان بیشتر هنرمندان سینما در تلویزیون فعالیت می‌کنند؛ از سوپراستار تا بقیه. من هیچ دلیلی نمی‌بینم که تلویزیون را به خاطر حضور در سینما لغو کنم. یک فیلم سینمایی در بالاترین حد مگر چقدر مخاطب دارد؟‌ درحالی‌که تلویزیون ملی است و حتی در دورافتاده‌ترین نقاط هم قابل دسترسی است و هر شب حداقل ۲۰میلیون مخاطب دارد.

  • یعنی شما بین آثار تلویزیونی و سینمایی‌تان تفاوت قائل نمی‌شوید؟

تلویزیون و سینما سبک‌های مختلف خود را دارند و با هم متفاوت هستند. کسانی هم که ادعا دارند، می‌گویند من در فلان فیلم بازی کرده‌ام پس دیگر به تلویزیون نمی‌آیم، درحالی‌که من هیچ وقت ادعا نداشته‌ام. من هنوز خود را شاگرد می‌دانم و تا آخر عمرم نیز شاگرد هستم. من به‌عنوان یک بازیگر ایرانی در فیلم‌های خارجی بازی کرده‌ام نه به‌عنوان یک بازیگر بین‌المللی. من همیشه به پرویز پرستویی به‌عنوان بهترین بازیگر ایرانی احترام می‌گذارم، درحالی‌که ایشان در هیچ فیلم خارجی هم بازی نکرده است. دلیل نمی‌شود که چون من در فیلم بادبادک‌باز ایفای نقش کرده‌ام دیگر در تلویزیون بازی نکنم این موارد هیچ ربطی به هم ندارند چون ادعا ندارم.

  • شما تجربه‌های خوبی در فیلمسازی خارج از کشور داشته‌اید، آیا تفاوت فاحشی بین سینمای ایران با خارج از کشور وجود دارد؟

همه چیز فرق می‌کند. آنها از لحاظ تکنیک خیلی جلوتر از ما هستند، البته ما هم نسبت به 10سال گذشته خیلی بهتر شده‌ایم ولی هنوز عقب هستیم. فقط این موضوع نیست. مسئله آماده‌سازی‌ یک پروژه است، آن هم به خاطر بودجه‌ای که ما می‌گذاریم به اندازه بودجه آنها نیست. آنها شاید برای گروه تولید حدود ۲۰ یا ۳۰ نفر آدم استخدام کنند چون پول دارند ولی شاید گروه تولید ما ۲ الی ۳ نفر باشند. لوکیشن‌ها هم به‌دلیل کمبود بودجه همیشه جاهایی انتخاب می‌شوند که ارزان‌تر باشند ولی از لحاظ بازیگری، ما چیزی از آنها کم نداریم و شاید خیلی از بازیگرهای ما حتی از سوپراستارهای آنها بهتر بازی کنند ولی خوب شانس این را نداشته‌اند که خود را مثل آنها بین‌المللی کنند.

  • تکنولوژی چطور؟

تکنولوژی در بازی‌ها خیلی تاثیر ندارد. من در فیلم آگورا که بسیار هزینه‌بر بود ایفای نقش کرده‌ام ولی این تکنولوژی در بازی من تاثیری نمی‌گذاشت. شاید بازی را راحت‌تر کند. وقتی ما صبح سرکار می‌رویم، آنجا بدل داریم و فقط با کارگردان و فیلمبردار صحبت می‌کنیم و بعد هم برای گریم و لباس می‌رویم درحالی‌که یک بدل اندازه خود داریم که نور و زاویه روی او تمرین می‌شود. درحالی‌که اینجا وقتی گریم می‌شوی، ‌تازه باید کلی زمان صرف کنی تا نور را رویت تنظیم کنند. آنجا هر یک دقیقه هم حساب شده است و به جای اینکه بازیگر را خسته کنند، از بدل استفاده می‌کنند. آنها برنامه‌ریزی دقیقی دارند و می‌توانند ۵ ماه برنامه‌ریزی دقیق به تو بدهند.

  • برگردیم به سریال تا ثریا و نقش سرهنگ. دلیل کمای اول سرهنگ چیست؟

هیچ دلیلی ندارد و مهم هم نیست. من دکتر نیستم ولی می‌دانم کما انواع مختلفی دارد. سرهنگ نیز ناراحتی فیزیکی داشته و به کمارفته است.

  • عشق به ثریا فقط به خاطر کلماتی است که ثریا زمانی که سرهنگ کما بوده به او گفته است؛ در حقیقت تاثیر کلام بر ناخودآگاه افراد مدنظر است؟

این یک اشتباه است. شما گفتید عشق. من فکر نمی‌کنم این موضوع عشق باشد. در آن سن که اگر عاشق شود دیگر منطق سرش نمی‌شود. به‌نظر من نوعی عاطفه و همدردی است. نوعی احساس همدردی است. او هنگام درد دل‌های ثریا به او وابسته شده و شاید یک دردهای مشترکی را با هم احساس می‌کنند. این موضوع عشق نیست. آنها پس از ازدواج به پارک می‌روند و بیشتر مسئله یک همدم مطرح است. مسائل جنسی نیز برایشان مهم نیست. اگر واقعا عاشق بود، شاید بدون منطق علیه پسرش هم کارهایی می‌کرد اما هنوز پسرش را دوست دارد و به فکر اوست. ثریا را اذیت نمی‌کند و از آن طرف هم هوای پسرش را دارد. ثریا هم تحت فشار خانواده قرار دارد؛ پس عشق کورکورانه نیست.

  • چرا به‌رغم صحنه‌های خوش ثریا و سرهنگ که در سریال دیدیم، سرهنگ برای ثریا دردسرهایی هم ایجاد می‌کند؟

مشکل‌ها به خاطر پنهان بودن این رابطه است؛ بعضی‌ جاها این دو نفر تظاهر می‌کنند و دروغ می‌گویند. اگر آشکار بود، بسیاری از مشکلات دیگر وجود نداشت. البته او 100درصد اذیت نمی‌کند تا دقیقه آخر تهدید می‌کند. هنوز منطق کار می‌کند و قتلش نیز حادثه‌ای است که به‌وجود می‌آید. بهتر هم بود که سرهنگ زودتر بمیرد تا داستان زودتر شروع بشود.

  • شما موافق خروج سرهنگ از داستان هستید؟‌ بهتر نبود باز هم به کما می‌رفت یا اتفاق دیگری جز مرگ برایش روی می‌داد؟

کسی که سناریو را نوشته احتمالا ترجیح داده که سرهنگ باید از این مقطع خارج شود. آخر قصه دیگر قصه سرهنگ نیست، قصه ثریاست و عواقب حضور سرهنگ در زندگی ثریا تازه دیده می‌شود.

  • بازی با بازیگرانی نظیر خانم حاجیان و تعامل‌ها چطور بود؟

مجموعه‌ای از عوامل در بازیگر ایجاد راحتی می‌کنند. سناریوی خوب، کارگردان، تیم و مهم‌تر از همه بازیگران در ایجاد کار خوب تاثیرگذار هستند. اگر بازیگران با هم همدل باشند کارگردان به‌عنوان فرمانده می‌تواند به خوبی کار خود را انجام دهد.

بازیگر مقابل در بازی بسیار تاثیرگذار است و خوشبختانه ما در گروهمان تعامل خوبی داشتیم. پشت صحنه مانند یک دوربین مخفی بود و انگار همه زندگی می‌کردند و کسی بازی نمی‌کرد. خیلی مشکل است که یک نفر جلوی دوربین بازی غلوآمیز نداشته باشد، مخصوصا خانم حاجیان که با اینکه هر روز سر کار بودند، ابراز خستگی نمی‌کردند.

کد خبر 157339

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز