او در نخستین بخش این مطالب مینویسد: تکنولوژی و تجارت خبر از سال 1995 که من نخستین مطلب دنبالهدار خود را نوشتم تا کنون دستخوش تغییرات بزرگ بوده است. تیراژ روزنامهها کاهش یافته، تعداد اعضای تحریریهها کم شده، فضای انتشار اخبار، کوچک شده و اندازه روزنامهها آب رفته است.
عادات خوانندگان پرمشغله نیز عوض شده. پارههای اطلاعات به طور خام در وبسایتها ارائه میشود و مردم به تدریج میآموزند اخبار تلگرافی را روی صفحه تلفنهای همراه خود بخوانند.
اما به نظر من، در رویارویی با این تغییرات، نوشتن مطلب بلند برای روزنامهها درست به همان اندازه بیمعنی است که این ادعا: مخاطبان امروز رسانهها فقط «خبر» میخواهند، آن هم فوری و سرراست.
چنین واکنشی در قبال تغییرات عظیم جاری، اغراقآمیز و ناشی از ترس است. من هم به اندازه هر خواننده دیگری کمحوصله هستم و معمولاً حوصله نمیکنم مطالب طولانی را بخوانم. درست به همین دلیل مطالب دنبالهداری که از قسمتهای کوتاه تشکیل میشود به نظرم تا این اندازه معقول میآیند. مطلبی که در قسمتهای کوتاه پنج دقیقهای ارائه شده باشد خواننده را دلزده نمیکند. چنین مطالبی وقتی به طرزی شایسته سازماندهی و به آرشیو مطالب وبسایت مرتبط شوند، چیزی قدرتمندتر از اطلاعات ارائه میکنند؛ آنچه ارائه میکنند در واقع تجربه است.
طبعاً «روایت دنبالهدار» اختراع من نیست. اما در خلال این سلسله مطالب که نخستین شماره آن را میخوانید، شما را در درک این پدیده یاری خواهم کرد. این شیوه از قدیمیترین روشهای داستانگویی است که هنوز حتی برای مخاطبان امروزی ایدهآل به نظر میرسد.
ریشه چرخه داستانگویی را میتوان در عهد باستان و سنتهای شفاهی جستجو کرد. روشن است که سابقه مطالب دنبالهدار به عنوان یک قالب ادبی به قرن نوزدهم و به زمانی باز میگردد که روزنامهها و مجلات داستانهای دیکنز و نویسندگان سرشناس دیگر را به صورت پاورقی منتشر میکردند. انتشار مطالب دنبالهدار مطبوعاتی -داستانی و غیر داستانی- از نیمه اول قرن بیستم در روزنامهها و مجلات آغاز شد. اما این روش توسط رسانههای الکترونیک، رادیو، تلویزیون و سینما نیز اقتباس و با نیازهای آنها سازگار شد. به نظر من تمام نمایشهای تلویزیونی، از جمله گزارشهای خبری، نوعی روایت دنبالهدار هستند.
(کلارک در اینجا ماجرای معروف الیان گونزالز کوبایی را که در سال 2000 میلادی اتفاق افتاد شاهد مثال میآورد و این سه خصوصیت را در آن بر میشمارد:
• این روایت، شخصیتی جذاب داشت، پسربچهای شش ساله که مخاطبان نگرانش بودند.
• ماجرا نقطهعطفهای دراماتیک داشت یا بالقوه میتوانست تعلیق ایجاد کند: نجات در دریا، رسیدن پدر و تهاجم به خانه.
• یک «موتور» مشخص به روایت جان میداد، پرسشی که همه امیدوار بودند سرانجام پاسخش را دریابند: چه به سر پسربچه میآید؟)
بگذارید آهستهتر برویم. در سراسر قسمتهای ششگانه این مقالهی دنبالهدار -که هماکنون بخش اولش را میخوانید- درباره این عناصر و سایر عناصر روایتهای دنبالهدار خواهم نوشت تا این شیوه را توضیح دهم و به شما کمک کنم دریابید آیا موضوعتان مناسب این قالب هست یا خیر.
وقتی این معیارها را شرح دادم، تفاوتهای مهمی آشکار خواهد شد. دارم درباره روایتهای طولانی مینویسم که در بخشهای کوتاه و مرتبط با هم ارائه میشود. هر یک از سه بخش ابتدایی این سری مطالب به طور متوسط حدود 1000 کلمه خواهد بود و خواندن آن بین 5 تا 7 دقیقه طول میکشد [و از آنجا که برای خواندن هنگام صرف صبحانه مناسب است آن را مطالب صبحانهای میخوانیم]. به مسئله اندازه بعداً بیشتر خواهم پرداخت، ولی همه ما روایتهای دنبالهداری را هم دیدهایم که خواندن هر قسمت آن 45 دقیقه طول میکشد [و آنها را روایتهای بلند دنبالهدار میخوانیم].
این دو قالب، مطالب صبحانهای و روایتهای بلند دنبالهدار، در تقابل با هم نیستند. آنها به هم شبیه هستند و بسیاری از اصولی که برای یکی به کار میرود، برای دیگری هم صادق است؛ البته نه همه اصول. هر جا تفاوتی میان این دو وجود داشته باشد توضیح خواهم داد.
در شش قسمت این مقاله دنبالهدار، با رازهای روایتهای دنبالهدار، از جمله منافعی که برای روزنامهها و سایتهای اینترنتی دارند، آشنا خواهید شد. آزمونهایی را خواهید آموخت که با انجام آن درباره هر موضوع میتوانید دریابید آن موضوع برای نوشتن یک مطلب دنبالهدار مناسب است یا خیر... و از همه مهمتر خواهید آموخت که...
خب! این را تا مطلب بعدی نمیتوانم بگویم. میدانید؟ هر ماجرای دنبالهداری به تعلیق نیاز دارد.