در واقع بعد از مرحوم احمد عبادی که ایشان هم اسفند ماه سال 71 به دیار باقی شتافتند ،استاد ذوالفنون نقشی ویژه در عمومی کردن این ساز ایفا کردند.اگر چه طراح و ایده پردازی اصلی آلبوم گل صدبرگ رضا قاسمی است،اما عنوان سرپرستی که به نام استاد جلال ذوالفنون در این آلبوم خورده است، و کم کاری آقای قاسمی در حوزه موسیقی و کشانیده شدنش به طرف داستان نویسی و ادبیات ،فضا را به سمتی سوق داده است که عموم علاقه مندان نام او و ناظری را با این اثر عجین ببینند.
استاد ذوالفنون بعدها با آثاری چون آتش در نیستان،شیدایی و برخی کارهای گروهنوازی با سه تار قدر و سهم این ساز مهجور را ادا کرد.می توان گفت که گروه نوازی سه تار با ذوالفنون تثبیت و به جامعه شناسانده شد.بعدها مسعود شعاری با بهره گیری از قابلیت های این ساز و توسعه و بهره گیری از سه تار سوپرانو و ...این فضا را گسترش داد.
آن زنده یاد بعدها با آلبوم های پرند،پرواز،پیوند،دل آوا،و ...تکنوازی هایی که در زمینه سه تار انجام داد و کتاب های آموزشی که در این زمینه نوشت و شاگردانی که تربیت کرد،خود مکتب و شیوه ای خاص را در سه تارنوازی به وجود آورد که بر سهم او در گسترش و آشنا ساختن جامعه داخلی و خارجی با این ساز مهر تایید زده است. در واقع استاد ذوالفنون زیست بومی فرهنگی را در حوزه سه تار نوازی ایجاد کرد.
زنده یاد ذوالفنون در کتاب گل و صدبرگ درباره ادوار مختلف زندگیش توضیحات مفصلی داده است. اگر چه این زندگینامه و خاطره نویسی تا همان زمان تولید آلبوم گل صدبرگ انجام شده و ای کاش ایشان خاطرات و دست نوشته هایی از بعد از این دوران از خود به یادگار گذاشته باشند که با همکاری فرزند برومند و اهل موسیقی اش(سهیل) و دیگر شاگردان شناخته شده شان فرصت انتشار یابد.
برای نگارنده یک افسوس باقی است و آن عدم انجام گفت وگویی بلند و مفصل تر با ایشان. یک گفت وگوی مختصر با ایشان در سال های میانی دهه هفتاد انجام دادم که در ضمیمه روز هفتم روزنامه همشهری منتشر شد.
روحیه نقد پذیری ایشان هم بالا بود. در نشستی که نگارنده به عنوان منتقد برای نقد و بررسی کتاب گل صدبرگ در شهر کتاب در پاییز 85 حضور داشتم و به رغم برخی انتقادها ایشان با روی باز پذیرفتند.
گزارش همشهری آنلاین از نشست نقد و بررسی کتاب گل صدبرگ
چند ماه قبل که به مناسبتی با آقای بهداد بابایی و استاد شهرام ناظری در مجلسی بودیم،صحبت به مرحوم محمود هاشمی کشیده شد،سه تار ساز نامی که آذرماه سال 1375 به گمانم به دیار باقی شتافت و من انگیزه ای پیدا کردم که بیشتر درباره این نابغه سازسازی بدانم و به همین دلیل گفت وگویی از آقای ناظری در این زمینه گرفتم و در ادامه صحبت هایی هم از استاد ضیاء موحد و در نهایت به این جمع بندی رسیدم که بهتر است با رایزنی با آقای مرادخانی در موزه موسیقی مراسمی برای پانزدهمین سال درگذشت آن مرحوم برپا کنیم. به همین دلیل به ذهنم رسید که از استاد ذوالفنون و استاد حسین علیزاده و آقای ناظری و بابایی و دکتر ضیاء موحد برای این برنامه و سخنرانی درباره استاد هاشمی دعوت کنم. همه پذیرفتند، از جمله استاد ذوالفنون و تاکید کردند که حق آقای هاشمی ادا نشده است.
حال با چنین اتفاقی به نظر می رسد سال آینده موزه موسیقی بتواند در اسفند ماه مراسمی را برای هر سه این عزیزان برگزار کند. بیستمین سالمرگ استاد عبادی،شانزدهمین سال درگذشت محمود هاشمی و یکمین سال درگذشت استاد جلال ذوالفنون. یادش گرامی باد.