اما گفته شاملوی بزرگ نکتهای ظریف را به اهل دقت یادآوری میکند که این صدا بی سبب و علت بزرگ و تاریخی نشد. باید جست و کاوید و در زوایای زندگی و خلق و خوی شخصی و حرفهای پوررضا دقیق شد و آنگاه به این سخن رسید که چگونه می شود که یک صدا تاریخی می شود؟ پاسخ به این پرسش خود محل یک مقاله مفصل درباره تاریخی شدن یک شخصیت است که مجال آن در این نوشته کوتاه نیست.
میانه: زیست و زندگی 80 ساله مرحوم فریدون پوررضا و بیش از 450 ترانه و تصنیفی که او خواند و برجای گذاشت،مجموعه شش آلبوم از او در موسیقی گیلان که با همت جهانگیر نصری اشرفی و آقای عبدلی در اواسط دهه هفتاد از سوی انجمن موسیقی منتشر شد، مدخلهایی که از او درباره موسیقی منطقه گیلان و تالش و دیلمان و فومن و ... در دانشنامه در دست انتشار موسیقی ایران فراهم آمده است، کتاب موسیقی گیلان او که هشت سالی برای تدوین و تالیف مطالب آن زحمت و رنج و دود و چراغ خورد وعمرش باقی نماند که انتشارش را در نشر ثالث ببیند، بسیاری از کارهای دیگری که در زمینه موسیقی و فرهنگ و فولکلور منطقه گیلان انجام داد، همه و همه نشان میدهد که این صدا بی سبب و جهت بروز و تبلور رنجها و آلام یک قوم نشده است.
استاد زنده یاد پوررضا چند نکته را در حفاظت از این صدا مورد عنایت و توجه قرار داد که کثیری از خوانندگان چنین نکردند. در تمام این 60 سالی که او به خوانندگی میپرداخت، با دانشی که از محیط و پیرامون و مطالعات خود به دست آورده بود، به شناختی از اصل و بدل در موسیقی منطقه خود رسیده بود. این شناخت آسان به دست نیامد و نمیآید بلکه به گفته جهانگیر نصری اشرفی که حشر و نشری سه دههای با پوررضا داشت (در گفت و گو با نگارنده) حاصل دو مقوله مهم مطالعات میدانی و تجربی از یک سو و مطالعات کتابخانهای از دیگر سوست.
فرهنگ و موسیقی گیلان وامدار پوررضاست
شاید آنچه که «ورنر یگر »در کتاب پایدیا (با ترجمه مرحوم محمدحسن لطفی- انتشارات خوارزمی) از «رسوب فرهنگ در بطن جان یک تن و ممزوج شدن با روان فردی او» سخن گفته است، در نهاد جان پوررضا هم نشست و رسوب کرده و با روان او همنشین شده بود. به همین دلیل او میدانست که کدام نغمه اصیل و ریشه دار است و کدام نیست،چه خوانندهای قر و قمیش میآید و کدام آوازهخوان هویت موسیقایی را در صدایش ذخیره کرده است؟چه نوازندهای التقاطی مینوازد و نوای ساز کدام نوازنده با اصالتها و معیارهای قوم موسیقیشناسانه یک قوم و منطقه همخوانی دارد یا ندارد؟
این صدای سوخته،هنگامی که با ذوقی پرورش یافته ممزوج شد، محصولش حتی در کاری عامه پسند همانند سریال «پس از باران» درخشان و شنیدنی و یادآور رنج هاو سختیهای یک قوم بود.
به همین جهت است که در سه دهه پایانی او به مرجعی برای تشخیص سره از ناسره در موسیقی گیلان تبدیل شده بود.آقای اشرفی نقل میکرد برای تدوین مجموعه شش ساعته موسیقی گیلان که اثری ارزشمند و ماندگار در موسیقی این منطقه است، آواها و نواها از مناطق مختلف ثبت و ضبط میشد و هنگامی که اصالت کار به تایید آقای پوررضا می سید،آنگاه از آن خواننده یا نوازنده دعوت میشد به استودیو بیاید برای ضبط نهایی آن نغمه یا آوا.
انجام: آنچنانکه نگارنده شنیده است، چند سال پایانی عمر مرحوم پوررضا به گوشهنشینی و انزوا گذشت. او حتی در مراسمی که برای بزرگداشت او و چند تن از موسیقیدانان منطقه گیلان در تالار وحدت تدارک دیده شد، حضور نیافت تا اعتراض خود را به نحوه برخورد با موسیقی در استانها نشان دهد. برخوردی که یکی از نمونههای شاخص آن تعطیلی و توقف شش ساله جشنواره موسیقی نواحی ایران بود. یادش گرامی باد و روحش شاد