اواسط تابستان که شیوخ اصولگرایی چون آیتالله مهدوی کنی و آیتالله یزدی، با چراغ توافق گرد شهر اصولگرایان میگشتند تا دیو و دَد تاریکِ اختلاف را از میانشان بیرون کنند، به ناگه جبههای از هوای تفاوت سلیقه و سهمخواهی چراغ را رو به خاموشی برد. جوری که بزرگان هفتِ بهعلاوه هشتی هم نتوانستند جلوی پراکندگی نظرات را بگیرند. از این چراغ هرکس بیرقی بلند کرد و جبههای ساخت با نامها و رنگهای مختلف؛ جبههای ساخت که در اصل و عقیده با دیگر همشهری اصولگرایاش چندان فرقی نمیکرد. اما چه شد که این همه جبهه سر برآورد و این جبههها کدامند؟
هرچند که «جبهه» ریشهای عربی دارد به معنی «پیشانی» اما برای ما فارسیزبانها جبهه یعنی خط مقدم. همان خط مقدمی که صادق مشکینی فیلم «لیلی با من است» وقتی اسماش میآمد، آب دهان فرو میخورد و به ترس لبخند محوی روی چهرهاش مینشست؛ ولی ما بینندگان خوب میدانستیم که جبهه تنها خط مقدم جنگ نیست، بلکه قرارگاهی است که نامهایی چون شهید، شهادت، مقاومت و ایثار به خود میگیرد و بودن در میانه آن دل شیر میخواهد. تقدس لفظ جبهه البته به خاکریزهای سالهای مقاومت ختم نشد و جامهای تن کرد از جنس سیاست و انتخابات؛ جامهای که پیش از این هم بر تن داشت، اما تقدساش از نام وطن میآمد و مقاومت که البته فقط مخصوص ایران نبود و نیست.
آن 19 نفری که همراه دکتر مصدق نسبت به آزاد نبودن انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی در دربار تحصن کردند، برای نخستین بار «جبهه ملی» نامیده شدند. نیمه قرن بیستم ابتدا در خاوردور و سپس خاورمیانه، گروهها و دستههایی از چندین حزب با عقاید متفاوت تشکیل شدند که در یک موضوع سیاسی اتفاق نظر داشتند.
در این میان، معمولاً افراد و احزابی که در یک جبهه شرکت میکنند، متعهد میشوند که اختلافات خود را بهطور موقت کنار بگذارند و به موضوع مورد اتفاق بپردازند. جبههها، مثل احزاب طبقه ویژهای را رهبری نمیکنند و فقط برای منافع آن طبقه ویژه نمیجنگند و از طرف دیگر اساسنامه، دبیرکل و کنگرههای سالیانه ندارند.
بدین ترتیب، با موتور محرکه هدف مشترک (که در بیشتر مواقع کوتاهمدت هم هست) منافع مشترکی را دنبال میکنند، که رسیدن به هدف میتواند یا این یاران موافق را پراکنده کند (مثل جبهه متحد اصولگرایی در زمان انتخابات مجلس هشتم)، یا اینکه چنان آنان را به هم گره بزند که از جبهه مشترک خود حزبی بسازند و پایگاهی (مثل اتفاقی که سالهای پیش برای برخی جبهههای اصلاحطلب افتاد).
البته یادمان باشد که جبهههای اصولگرایی امروز اندک تفاوتی با جبهههای پیشین دارند؛ اینکه هسته مرکزی این جبههها را سرشاخههای حزب تشکیل میدهند. شاید به همین خاطر هم باشد که نام یک چهره شاخص در چندین جبهه مشترک است.
بیرقی برداشتند، جبههای آراستند
هرچند که تمام شاخههای اصولگرایی دعوت و همگرایی در جلسه 7+8 را لبیک گفتند و آیتالله مهدوی کنی هم در همان جلسه تأکید کردند: «ما گروهگرا نیستیم بلکه اصولگراییم»، اما به نظر میرسد علیرغم تمام شعارهای وحدتبخش، حضور پر رنگ برخی از نمایندگان مجلس، بهویژه در گروه هشت نفرهای که به گروه 7 پیوست، زمزمهها را برای جدایی گروه اصولگرایان از جبهه متحد آغاز کرد.
برخی میگویند که نمایندگان فعلی وقتی میخواستند فهرست 30 نفره کاندیداهای تهران را تنظیم کنند، تا میتوانستند از دوستان خود استفاده کردهاند. کاری که با واکنش برخی از چهرههای شاخص جامانده از فهرست مواجه شد. پس هرکدام علم استقلال برداشتند و فهرستی تنظیم کردند و جبههای آراستند.
از میان گروههای منشعب شده، هرچند که جبهههای «متحد»، «ایستادگی» و «پایداری»، جبهههای سیاسی و به نسبت با سابقهای بودند، اما جبهههای «بصیرت و بیداری اسلامی»، «ائتلاف بزرگ اصولگرایان»، «مهرورزی و عدالت» به ترتیب با محوریت شهابالدین صدر، حسن غفوریفرد و نزدیکان دولت و «صدای ملت» با محوریت علی مطهری در میان اصولگرایان تازه سر برآوردهاند و ممکن است هماکنون که این مطلب را میخوانید باز هم چهره شاخصی از فهرستی جا مانده باشد و برای (از قافله جبههها عقب نماندن) سوار بر جبههای دیگر مشغول تاختن. غافل از اینکه این رقیبان جبههها، رفت و برگشتهای پارتیزانی دارند.
اصولگرایی یا گروهگرایی؟
رایحه خوش خدمت که تشکیل شد، انتخابات دور سوم شوراها را برد، اما اختلافنظرها میان اصولگرایان دولت و مجلس همچنان ادامه داشت، پس اصولگرایان در نشستی با 15 نفر از چهرههای شاخص اصولگرا منشور اصولگرایی و توافق برای حصول به وحدت را تدوین کردند. این وحدت توانست در انتخابات مجلس، راه پیروزی را برای این گروه هموار کند.
اما در انتخابات مجلس بعدی اختلاف در میان اردوگاهی که اکنون بیرقیب، یکهتاز میدان بود بیشتر شد. جبهه متحد اصولگرایان، متشکل از سه ضلع جبهه پیروان خط امام و رهبری، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و ائتلاف رایحه خوش خدمت بود که منتقدان جبهه متحد اصولگرایان، همواره از دولتی بودن و انحصارطلبی آن انتقاد میکردند.
این جبهه از دو کمیته تشکیل شده است؛ «هیأت داوری» و «هیأت اجرایی» یا همان 7+8. این دو، تحت هدایت حضرت آیتالله مهدوی کنی دبیر کل جامعه روحانیت مبارز و نیز حضرت آیتالله یزدی دبیر کل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم قرار دارند. «سیدهاشم حسینی بوشهری» نایب رئیس جامعه مدرسین، «عباس کعبی» عضو جامعه مدرسین و حقوقدان شورای نگهبان، «سید رضا تقوی» عضو جامعه روحانیت مبارز، «محمد حسن ابوترابی فرد» نائب رئیس مجلس هشتم و عضو جامعه روحانیت مبارز، «علی اکبر ولایتی» مشاور مقام معظم رهبرى در امور بینالملل و همچنین «غلامعلی حدادعادل» رئیس مجلس هفتم و نماینده مجلس هشتم، و «حبیبالله عسگراولادی» دبیر کل جبهه پیروان خط امام و رهبری در جایگاه اعضای هیأت داوری در جبهه متحد قرار دارند.
هیأت اجرایی نیز شامل «حسین فدایی» نماینده مردم تهران در مجلس هفتم و هشتم، «علیرضا زاکانی» دبیر کل جمعیت رهپویان انقلاب و نماینده مجلس هفتم و هشتم، «محمدرضا باهنر» دبیر کل جامعه مهندسین و نماینده مجلس در دورههای دوم، سوم، چهارم، پنجم، هفتم و هشتم است.
«منوچهر متکی» وزیر امور خارجه در دولت نهم و دهم، «سیدمهدی خاموشی» رئیس سازمان تبلیغات اسلامی و «کاظم جلالی» نماینده مردم تهران در مجالس ششم، هفتم و هشتم نیز از دیگر اعضای هیأت اجرایی جبهه متحد اصولگرایان هستند.
جبهه متحد از تابستان فعالیت جدی خود را آغاز کرد و در همان زمان آیتالله مهدوی کنی تأکید کردند: «معنای اصولگرایی این است که شاخص اقدامات ما اصول باشد، نه افکار گروهی و خصوصی ما. اگر ما از این نمایندگی تفسیر گروهی انجام دهیم، ممکن است بحث سهمخواهی مطرح شود که درست هم نیست». اما برخی از همراهان دست روی اختلافات گذاشتند و حرکتی موازی با جبهه متحد را سازمان دادند.
محصولی چهگونه گروه راه انداخت؟
افرادی چون حسینیان، آقا تهرانی، زارعی و رسایی، تحت حمایت صادق محصولی به نوعی همان ستادهای رایحه خوش خدمت را بازسازی کردند. البته این گروه تأکید دارد میان احمدینژاد و جریان انحرافی تفکیک قائل است. آنها به نوعی خود را رو سپید جریانهای پس از انتخابات ریاستجمهوری 1388 میبینند و از آنجایی که مدعیاند مثل برخی از ساکتان آن زمان نظارهگر نبودهاند و بصیرت داشتهاند، بنابراین میتوانند سهم بیشتری در فهرست انتخاباتی داشته باشند! البته این انشقاق را مثبت هم میبینند بهطوری که حجتالاسلام حمید رسایی از اعضای شورای مرکزی این جبهه تاکید دارد: «ما از همان روز اول اعتقاد داشتیم اگر ما با هم وحدت کنیم، پس چه کسانی با هم رقابت کنند؟ » این گروه که به «گروه محصولی» هم در رسانهها مشهور شد، نام «جبهه پایداری» را برای خود انتخاب کرد. وزیران پیشین دولت محمود احمدینژاد، جمعی از اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس و تعدادی از سیاستمداران و روحانیون از اعضای این جبههاند.
«مرتضی آقاتهرانی» و «باقری لنکرانی» هر یک به ترتیب در جایگاه دبیر و سخنگوی جبهه پایداری قرار دارند و افرادی همچون «محمد سلیمانی»، «مسعود میرکاظمی»، «زهره طبیبزاده»، «سید مهدیهاشمی»، «ناصر سقای بیریا»، «فاطمه آلیا»، «حمید رسایی» و «کوچکزاده» نیز اعضای این جبهه را در تهران تشکیل میدهند.
یکی از مهمترین بهانههایی که آنان را از جبهه متحد جدا کرد، اعتراض به حضور نامهایی چون علی لاریجانی و محمدباقر قالیباف در کمیته آن جبهه بود. گروه محصولی تأکید مکرری بر محوریت آیتالله مصباح یزدی داشت، بهرغم اینکه ایشان محوریت خود را تکذیب و البته آشکارا چهرههای حاضر در جریان پایداری را تأیید و در ضمن به وحدت تشویق میکردند. البته جبهه پایداری وقتی دید که جبهه متحد شروطاش را نمیپذیرد، دهم بهمن لیست مستقلی ارائه کرد.
جبهه ایستادگی؛ وحدتی که به کثرت نشست
این فهرستهای مستقل تنها به جبهه پایداری ختم نشده است و جبهه ایستادگی هم به عنوان یکی از شاخههای اصولگرایی، مدتی است که در عرصه فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی فعال شده است.
این جبهه از کنار هم قرار گرفتن گروههای مختلفی تشکیل شده است که برخی از آنان عبارتند: از تشکلهایی همچون جبهه حامیان ولایت، حزب توسعه و عدالت ایران اسلامی، جمعیت آبادگران جوان ایران اسلامی، جمعیت جوانان انقلاب اسلامی، جمعیت پیروان حضرت زینب(س)، حزب سبز، حزب نیکاندیشان ایران اسلامی، انجمن بینالمللی جنبش ضد صهیونیستی، مجمع اسلامی آرمان ملت ایران، خدمتگزاران ایران اسلامی و همچنین حزب اسلامی ایران زمین تشکیل شده است.
از جمله اعضای این جبهه میتوان به نام «حجتالاسلام حبیبی» دبیر کل جبهه ایستادگی ایران اسلامی، «حجتالاسلام سید محمود علوی» رئیس شورای عالی این جبهه، «حسن بیادی» سخنگو و همچنین «حسین کنعانی» عضو شورای مرکزی جبهه ایستادگی اشاره کرد.
این جبهه هم وقتی اواخر تیر ماه فعالیت رسمی خود را برای انتخابات مجلس نهم آغاز کرد، بر سر موضع وحدت با جبهه متحد ایستاد. اما با نزدیک شدن به انتخابات و در بهمن ماه، روشن شد که گویی گروهی نمیخواهد پا از کفش اختلاف و پراکندگی در آورد. از آنجایی که شروط این جبهه برای جبهه متحد اصولگرایان قابل پذیرش نبود، جبهه ایستادگی بر سر ارائه لیستی مستقل از کاندیداهای خوب ایستاد.
ائتلاف بزرگ منتقدان اصولگرا
این تنها جبهه ایستادگی(گروه محصولی) نبود که از نبودن میان لیست جبهه متحد گله داشت. برخی دیگر از سرشناسترین منتقدان دولت در مجلس نیز، به روند چینش اسامی در این لیست اعتراض داشتند و از آنجایی که در این مدت با صراحت لهجه خود و انتقادهای مستمر از دولت برای خود اعتباری دست و پا کرده بودند، میدانستند که جا ماندنشان از لیست جبهه متحد چندان هم برایشان بد نشده.
مطهری، کاتوزیان و عباسپور سه نماینده شاخص این گروهند که وقتی استقلال جبههشان قطعی شد نام جبهه «منتقدان دولت» را به «صدای ملت» تغییر دادند و قرار است لیستی مستقل ارائه کنند. لیستی که به نظر میرسد چهرههای مستقل جا مانده از جبهه متحد را نیز در خود جای دهد.
در این میان، حسن غفوریفرد که قرعه نگذاشته در لیست جبهه متحد باشد، جبهه مستقلی تشکیل داده که به قول خودش نیمی از اعضای آن با لیست جبهه متحد یکی است و اتفاقا چهرههای شاخص جبهه صدای ملت هم در ائتلاف فراگیر او حضور دارند و آرمانهای ائتلاف خط امام(ره) و رهبری را دنبال میکنند.
جالب اینجاست که نام سه چهره شاخص جبهه صدای ملت در جبهه «حامیان ولایت» نیز به چشم میخورد. دلاور صیامی دبیرکل این جبهه است و نامزدهایش هم عبارتند از: علی مطهری، سید محمود علوی، محمد حسن ابوترابی فرد، محمدزاده، قاسم میپور، پرویز سروری، الیاس نادران، نبی رودکی، قهرمانی فرد، علی اصغرخانی، حسین مظفر و مرتضی غرقی. که با اضافه شدن کاتوزیان، عباسپور، مخزنموسوی و شیخالاسلام، این فهرست 16 نفره شد.
جالبتر اینکه باز این نامها با اندکی اختلاف در جبهه «ائتلاف جهادگران ایران اسلامی» به چشم میخورد که مدعیاند بیش از هشت سال است فعالیتهای سیاسی دارند و با تأکید بر ولایتپذیری، معتقدند اگر این مهم بهدرستی در کشور مورد توجه قرار میگرفت، اکنون شاهد اختلاس سههزار میلیاردی نبودیم. به گفته وهاب عزیزی که دبیر کل این جبهه است قرار است لیستهای تهران و شهرستان این جبهه بهطور مستقل ارائه شود.
این گروه ضمن پایبندی به منشور اصولگرایی به شدت بر حفظ وجهه انتقادی نمایندگان مجلس تأکید دارند. در میان منتقدها گرچه جبهه «مردمسالاری» سبقهای اصلاحطلبانه دارد و از آبشخور حزبی به نسبت شناخته شده تغذیه میکند، اما به نظر نمیرسد سطح انتقادهای آن از نظرات مطهری بالاتر برود. مطهری در همایش اخیر این گروه نیز سخنرانی کرد و بر حضور حداکثری پای صندوقهای رای تأکید کرد.
جبههای که سرلیستاش ردصلاحیت شده؟
به نظر میرسد جا ماندن از لیست جبهه متحد اصولگرایان بهویژه برای شهابالدین صدر که زمانی خود یکی از چهرههای شاخص جبهه متحد محسوب میشد، خیلی سخت آمد و یک روز پس اعلام موجودیت جبهه صدای ملت، جبههای تشکیل داد با نام «بصیرت و بیداری» تا نشان دهد به این راحتیها خود را از تک و تا نمیاندازد و اگر یاران، موافق و همراه او نیستند، شهابالدین خود میتواند ساربانِ کاروانی دیگر باشد.
کاروانی که خود حاصل ائتلاف برخی انجمنها نظیر انجمن اسلامی پزشکان ایران، انجمن اسلامی فرهنگیان ایران، جامعه اسلامی کارگران، جامعه اسلامی دانشجویان، کانون دانشگاهیان ایران اسلامی، حزب اعتدالطلبان ایران اسلامی، حزب اسلامی ایران زمین، انجمن اسلامی فارغالتحصیلان ایتالیا، ژاپن، انگلستان، جمعیت پیروان ولایت مطلقه فقیه، کانون اسلامی جوانان ایران، جمعیت جهادگران ولایی، جمعیت اسلامی مهندسین، جامعه اسلامی فرهیختگان ولایی است.
جبهههایی با چراغ خاموش
در این میان برخی از گروهها مانند جبهه «توحید و عدالت»، با چراغ خاموش حرکت میکنند و تا زمان نوشته شدن این گزارش هنوز لیستی ارائه نکردهاند. اما بهخاطر مرموز بودن، بسیاری آنان را منتسب به جریان انحرافی کردهاند.
اگر چه خودشان این امر را بهشدت تکذیب و تنها خود را جمعی از دانشجویان و طلاب حامی گفتمان انقلاب و دولت اسلامی معرفی میکنند. از دیگر جبهههایی که سعی میکنند پیشوند انحرافی را از نام خود دور نگه دارند، جبهه «جنبش عدالت و مهرورزی» است که خبرگزاریها از تشکیل همایش پرزرق و برق آنان در هتلی 5 ستاره در مشهد انتقاد کرده بودند.
یکی دیگر از این گروهها جبهه «عدالت و رفاه» است که با جمعیت وعاظ ولایی، ستاد امتداد مهر، ستاد حامیان ولایت، ستاد مهرورزی، گروه 72 ایران اسلامی، حزب رفاه ایرانیان و حزب توسعه مدیریت اسلامی ائتلاف کرده است. به این فهرست منتقدان جبهه «دانشگاهیان انقلاب اسلامی» را نیز بیافزایید که از 6 تشکل دانشگاهی با دبیرکلی دکتر حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل شده است.
این جبهه هم گرچه به مانند جبهه «حامیان دولت اسلامی» نسبتی میان خودش و اسفندیار رحیممشایی نمیبیند، اما از آنجایی که نحوه عملکرد آن مانند دیگر گروههای اصولگرا چندان رو نیست، نمیتوان درباره آن قضاوت درستی انجام داد. اینجا در شهر اصولگرایان چراغی روشن است از توافق و وحدت، که مردماش چندان توجهی به آن ندارند و هریک شمع خود را برای میزبانی از پیروزی افروختهاند. اما مگر پیروزی چهقدر وقت دارد که مهمان همه این خانهها شود؟ جبههها و خانهها مدام سر و شکل نو میآرایند، گویی که پیروزی جز خانه و جبهه آنان جایی برای اطراق ندارد. باید صبر کرد و دید افکار عمومی نسیم پیروزی را به سمت اردوگاه متکثر اصولگرایان میفرستد یا اینکه سبد رقیباناش را پر محصول میکند.
همشهری ماه