قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، درباره شیوه مواجهه اندیشمندان و مفسران دنیای اسلام با پیشفرضها در فهم متن اظهار کرد: تقریباً تا دوره اخیر ما در حوزه اسلامی بحثی با عنوان پیشفرضها در تفسیر وجود ندارد و موضوعات مطرح در این حوزه، مباحث خالص قرآنی مانند سیاق، اسباب نزول و تناسب است.
وی اظهار کرد: تقریباً از حدود بیست سال پیش که مباحث هرمنوتیک به طور جدی در ایران مطرح شد، یکی از بحثهای مهم شکل گرفته در این موضوع، بحث پیشافرضها یا پیشاادراکها بود که آن هم به واسطه مسئلهای به نام دور هرمنوتیکی یا دور فهم و تفسیر به وجود آمد و موضوع آن این بود که آیا هیچ مفسری میتواند بدون پرسش پیشین و فرضهای پیشینی و سؤالات و انتظارات به سراغ فهم متن برود.
استادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی بیان کرد: بنابراین باید گفت که مفسران و متفکران حوزه اسلامی در دوره گذشته بحثی تحت عنوان جایگاه و نقش پیشفرضها در فهم متن مطرح نکردهاند. اما نکته مهمی که علامه طباطبایی در مقدمه تفسیر المیزان ذکر میکند این است که مفسران حوزه اسلامی ناخودآگاه دیدگاههای خود را در تفسیر و فهم قرآن اعمال میکردند.
وی تصریح کرد: به عقیده علامه طباطبایی تمام جریان تفسیری حوزه اسلامی نشان میدهد که تمامی مفسران در رویکردهای مختلف، اعم از ادبی، لغوی، عقلی، کلامی، طبیعی، عرفانی و ... در حقیقت پیشفرضهای خود را مبنا میگرفتند؛ یعنی قبل از آنکه توجه بنیادین به پیشفرضها داشته باشند، مستقیماً به خود متن نگاه نمیکردند.
دعوی علامه طباطبایی آن است که در «المیزان» میخواهد بدون پیشفرضها وارد تفسیر شود؛ این امر نشان میدهد که از منظر علامه طباطبایی پیشفرض در تاریخ تفسیر، راه تفسیر را به فهم نامعتبر کشانده بود
این محقق و پژوهشگر اضافه کرد: مفسران اسلامی بر اساس پیشفرضها یا دیدگاههای خود به سراغ متن میرفتند و این اشکال مهمی است که علامه درباره تاریخ تفسیر در حوزه اسلامی مطرح میکند و معتقد است که ما به دلیل آنکه این پیشفرضها مقدم بودند و نهتنها مؤثر بودند، بلکه مدخلیت تام در نوع فهم داشتند، بنابراین ما نمیتوانیم این جریان را تفسیر بنامیم.
وی با بیان اینکه علامه طباطبایی از این جریان با عنوان «تطبیق» یا تحمیل آرای خود بر متن یاد میکند، گفت: این نظر نشان میدهد که آنچه که در تاریخ تفسیر دوره اسلامی شکل گرفت این بود که ما هیچ مفسر (حداقل) مهم و جریانسازی نداریم که بدون پیشفرضها یا فهمهای پیشین خود یا سؤالات و دیدگاههای خود به سراغ متن رفته باشد.
رئیس گروه فلسفه دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی خاطرنشان کرد: حال اینکه این مسئله نادرست است و سبب میشود که فهم و تفسیر به نحو ناصحیح و نامعتبر شکل بگیرد، بحث دیگری است. اما این نکته میتواند مهم باشد که همه مفسران اسلامی در دوران تاریخ تفسیر اسلامی (نه لزوماً پیامبر اکرم(ص) یا ائمه معصومین(ع) در آغاز)، مفسر بدون پیشفرض وجود نداشته است و از منظر علامه این شاکله و چهره تفسیر حوزه تمدن اسلامی است.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: دعوی خود علامه آن است که در «المیزان» میخواهد بدون پیشفرضها وارد تفسیر شود؛ این امر نشان میدهد که از منظر علامه طباطبایی پیشفرض در تفسیر، راه تفسیر را به فهم نامعتبر کشانده بود؛ البته این تنها یک قضاوت است و کسانی چون آیتالله جوادی آملی و شهید مطهری نیز با رأی علامه در این زمینه موافق هستند.
وی اظهار کرد: اما عدهای با این رأی موافق نیستند و مدعیاند که امکان ندارد که کسی بدون رویکرد خاصی وارد تفسیر شود و خود علامه طباطبایی نیز با رویکرد فلسفی وارد فهم متن میشود؛ برای نمونه در برخی آیات وقتی سیاق را بر اسباب نزول ترجیح میدهد، این امر نشانگر آن است که از منظر علامه، همبستگی معنایی از منظر فلسفی مهمتر از تاریخچه یا زمینه نزول آیه است؛ برای نمونه این مطلب را میتوان در آیات نخستین سوره احزاب، آیه خمس، آیه تطهیر و... میتوان مشاهده کرد.
پورحسن تصریح کرد: تاریخ تفسیر اسلامی بدون پیشفرض قابل مطالعه نیست و از همین رو، دوگونه بحث مهم دربار پیشفرضها در دنیای اسلام مطرح است: دیدگاهی مانند دیدگاه علامه طباطبایی معتقد است که هرچه پیشفرضها افزونتر باشد، تفسیر نامعتبرتری شکل خواهد گرفت و دیدگاه دوم معتقد است که هرچه پیشفرضها منقحتر شود، میتواند تفسیر صحیح و معتبری شکل بگیرد.