به گزارش همشهری آنلاین اواخر هفته گذشته بهمن درّی، معاون فرهنگی وزیر ارشاد از لغو مجوز نشر چشمه خبر داد و یکی از دلایل آن را عرضه کتابی به نام «روز حسین» ،نمایشنامه ای نوشته محمد رحمانیان، ذکر کرد. این سخن با واکنش مدیر نشرچشمه روبرو شد و اکنون نویسنده آن نمایشنامه هم به این سخنان واکنش نشان داد که متن آن را در زیر می خوانید. همشهری آنلاین آماده انعکاس دیدگاه های دست اندرکاران وزارت ارشاد در این زمینه است.
یکمـ نمایشنامهی «روز حسین» در پاییز سال 1388، نوشته و تمرین شد. آخرین سهگانه از نمایشنامههایی با موضوع قیام کربلا. دو نمایشنامهی دیگر، یعنی «پل» و «اسبها؛ سال 59 هجری شمسی»، پیش از این در تالار چهارسو و تالار اصلی مجموعهی تئاترشهر به صحنه رفته بود. نمایشنامهی «پل» توسط دفتر نمایشنامههای مذهبی مرکز هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چاپ رسید و نمایشنامهی «اسبها؛ سال 59 هجری شمسی» در نوبت چاپ قرار داشت. قصد داشتم همزمان با اجرای عمومی این نمایش، نمایشنامه هم آمادهی پخش و توزیع شود، تجربهای که پیش از این با چاپ نمایشنامههای «مصاحبه» و «خروس» محقّق شده بود و امکان دسترسی مخاطبان نمایش را به متن اصلی فراهم می ساخت.
دومـ نمایش «روز حسین» هرگز اجرا نشد.
سومـ زمانی سپری شد تا به این نتیجه رسیدم چاپ این نمایشنامه، در صورت عدم اجرای آن، ضروری به نظر نمیرسد. طی تماسی تلفنی از مسئولان محترم نشرچشمه خواستم از چاپ نمایشنامهی «روز حسین» صرفنظر کنند و آنان نیز به من اعلام کردند طی نامهای به ادارهی کتاب، خواستار عودت اثر به ناشر شدهاند.
چهارمـ «روز حسین»، هفتمین نمایشنامهی من با موضوع «مذهب، تاریخ و اسطوره» است. نمایشنامههای پیشین «امیر»، «پل»، «اسبها، سال 59 هجری شمسی»، «مسافران»، «مجلس شمرکشی» و«عشقه»، همه جز یکی در تئاترشهر و تالار وحدت به صحنه رفتهاند. تمرین نمایشنامهی «امیر»، به دلایل اجرایی نیمهتمام ماند.
پنجمـ آقای حسن کیائیان و نشر محترم چشمه، در این واقعه کوچکترین گناهی نداشته و ندارند. با توجه به تجربههای نمایشی و ادبی یک نمایشنامهنویس، این حسن ظن را داشتهاند که نمایشنامهای از او را شایستهی چاپ در انتشارات وزین خویش بدانند. بابت این گرفتاری و لطماتی که از سوی نمایشنامهی «روز حسین» به ایشان وارد آمده عمیقاً و از ته دل اندوهگینم. امیدوارم مدیران وزارتفرهنگ و ارشاد اسلامی، به گناه آهنگر بلخی، گردن مسگر شوشتری را نشانه نروند.
ششمـ یک سالی است که مشغول تحقیق و پژوهش برای نوشتن نمایشنامهی «صدّام» هستم و گمان میکنم، برای تکمیل تحقیقاتم به زمانی بیش از این نیاز دارم. در طول پژوهشهایم به دورنمایی دست یافتهام از خونریزترین حاکم مستبد همهی دورانها. امّا در طی نگارش نمایشنامه با خود عهد بستهام کوچکترین توهینی به این شخصیت و همفکرانش روا ندارم و بیهیچ داوری به نوشتن یافتههایم بنشینم. در مورد پرسوناژی صحبت میکنم که نیممیلیون از مردان و زنان سرزمینم را به خاکوخون کشاند، و به همین اندازه مجروح و معلول و اسیر و مفقودالاثر، ارمغان هشت سال جنگی بود که بر ما تحمیل کرد. از تعداد آوارگان عدد صحیحی در دست نیست، همینطور میزان فجایع نسلکشی و استفاده از سلاحهای شیمیایی. ارقامی که از خسارات اقتصادی حکایت میکنند بهتآور و حیرتانگیزند. و خسارات اجتماعی در حساب نمیگنجند. با همهی اینها، نمایشنامهی طولانی «صدّام» را مینویسم ــ با زمان تقریبی چهار ساعت ــ بیهیچ پرخاش و توهین و اسائهی ادبی. اساساً من نمایشنامهنویس شدم تا به کسی توهین نکنم. پس چگونه ممکن است... بگذریم.
در همهی آنچه که دربارهی قیام کربلا نوشتهام، مردی را ستودهام که به همراه خانواده و یارانش، زندگی را دوست داشتند، امّا آن را به هر قیمتی نمیخواستند. پس ایستادگی کردند تا آیندگان روزگار بهتری داشته باشند.
هفتمـ با اینهمه، اگر «روز حسین» و دیگر نمایشنامههای من، کس یا کسانی را آزرده، خاطری را مکدّر کرده و دلی را پریشان، رنجشی را فراهم آورده و سوءتفاهمی را سبب شده بسیار متاًسفم. به پادافره این گناه، از طریق این روزنامهی محترم سوگند یاد میکنم دیگر هرگز، هرگز، هرگز نمایشنامههایی با موضوع «مذهب، تاریخ و اسطوره»ننویسم. تا دیگر هرگز، هرگز، هرگز آب این چشمه گلآلود نشود.
هشتمـ آرزو میکنم مشکل آقای حسن کیائیان عزیز ــ که هرگز این افتخار را نداشتم ایشان را از نزدیک ملاقات کنم ــ و نشر محترم چشمه بهزودی حل شود. من در گوشهی دیگری از این جهان نشستهام و ماستم را میخورم.حیف است گروه عظیمی از مردم ما که کتابخوانی را با نشرچشمه آغاز کردهاند از این نعمت بینصیب بمانند. امیدوارم نشرچشمه بماند...برای همیشه. امیدوارم.
محمد رحمانیان-خیابان ملویل- خرداد 1391