اگر پاسخ ما به این پرسش مثبت باشد، باید فورا پرسید که چگونه مومنانی که پس از این رخداد میآیند، خود را با آن هماهنگ سازند و خرد و جان خویش را در پرتو بارقه آن روشنایی بخشند؟ از سوی دیگر، از آنجا که مبعث مهر پایانی است بر بر انگیختگی پیامبران و دعوت پیامبر خاتم، پایانبخش دعوتهای پیشین، آن را نمیتوان تنها در زمان و مکان خاصی محدود کرد. از اینرو باید همواره آن را زنده نگه داشت و خوانشی تازه از آن در هر عصر و دورهای عرضه کرد تا نوش پیام آن کام تشنگان حقیقت را تازه کند. مطلب حاضر، حاصل گفتوگویی است با حجتالاسلام دکتر احمد مبلغی، رئیس پژوهشگاه مطالعات تقریبی درخصوص بعثت و وضعیت انسان معاصر که از پی میآید.
مبعث خیزشی برای انسان است که حداکثریترین اتصال و ارتباط ممکن با خداوند را رقم میزند و با ایجاد تحول در انسان، حرکت آدمی به سمت کمال را در تمام حوزهها سبب میشود. ارتباط با خداوند عامل رشد انسان به شمار میرود و اگر این ارتباط به بهترین شکل ایجاد شود، انسان آماده برای تحول، میتواند برترین و بیشترین کمال را از حیث فردی و اجتماعی بهدست آورد. به این ترتیب مبعث به معنای نقطه خیزش انسان برای تحول با بهرهگیری از حداکثریترین میزان ارتباط با خداوند است. از اینرو هیچ حادثهای به اندازه مبعث برای بشریت اهمیت ندارد و فراتر از آن نخواهد بود. طبیعتا از همین خاستگاه هیچ حادثهای هم ماندگارتر، روبهرشدتر، فرازمانیتر و تأثیرگذارتر از مبعث در طول تاریخ نیست. در ذات این اتفاق یک موقعیت فرازمانی نهفته است.به تعبیر دیگر این رخداد در تمام زمانها دارای کارکرد است. هر چه زمان به جلو حرکت کند و استعدادهای بشری شکوفا شود، مبعث میتواند هویت، چهره واقعی و قابلیتهای درونی خود را بیش از پیش بروز دهد؛در نتیجه با گذشت زمان، کارکردهای بیشتر آن برای بشریت آشکار میشود. به همین دلیل در آینده کارکرد مبعث بسیار بیشتر، شگرفتر و شگفتانگیزتر خواهد بود. با وجود این بهدلیل اینکه بشر در شرایطی دارای استعداد نیست، از مبعث دوری میگزیند یا مبعث را بد معرفی میکند.
همچنین امروزه بسیاری از کسانی که به اسلام وابسته هستند و نام مسلمانی بر خود نهادهاند چهره اسلام را تخریب میکنند. بزرگترین جور و جفای آنان این است که بشریت را از این عظیمترین آبشخور معنویت، کمال و ارتقا دور کردهاند. از سوی دیگر با رفتارهای ناهنجار، نگاههای غلط و اندیشههای غیرعقلانی خود که به نام دین صورت میگیرد، چهره مشوه و مشوش و سیمای مضطرب و پریشانی از اسلام نزد مردم ساختهاند که موجب شده بشر در روزگار کنونی، آن را دینی سراسر خشونت بداند. در حال حاضر گروههایی مانند طالبان یا سلفیها، بهدلیل داشتن رفتارهای اجتماعی خشک و خشن و حضور در عرصههایی که محل داوری جهانیان است، تصور مردم از اسلام را مخدوش کردهاند. اینان با ارائه رفتارهای غیرانسانی و غیرعقلانی کاری کردهاند که نه تنها بعثت پیامبر(ص) را از موضوعی برای مطالعه دور کردهاند بلکه سبب شدهاند بشر امروز، اسلام را مترادف با خشونت بداند. البته این امر به چنین گروههایی محدود نمیشود. بسیاری از دستگاههای استعماری و استکباری هم همزمان کوشیدهاند با حرکتهای تبلیغی خود هراس از اسلام را میان جهانیان ایجاد کنند. خوراک مورد نیاز برای چنین تبلیغاتی هم از همین گروههای خشن وابسته به اسلام تأمین میشود. اینگونه است که قویترین، فطریترین، طبیعیترین، عقلانیترین، زیباترین و زیباییسازترین مکتب که اسلام و بعثت است، از دسترس مطالعه جهان امروز خارج شده و داوریهای غلطی نسبت به آن صورت میگیرد. این در حالی است که بعثت همانطور که در طول تاریخ به اثبات رسیده است، توانایی و ظرفیتهای چشمگیری دارد و هر چه پیش میرود، چهره زیبای اسلام و مدل اقوم دین نیز براساس آیه «یهدی للتی هی اقوم» بروز پیدا میکند.
در شرایط کنونی که بر اثر حرکت به سمت جهانی شدن مرزها برداشته شده و عقلها تکامل یافتهاند، امکان معرفی بعثت بهصورت قویتری فراهم شده است. از سوی دیگر تفوق عجیب دین اسلام بر ادیان دیگر زمینههای آشکار شدن نکات مثبت دین پیامبر خاتم(ص) را بیش از پیش فراهم کرده است. از اینرو امروز، هنگامه اصلی معرفی بعثت است. در حال حاضر بهترین فرصتهای خدادادی، فرامرزی و رسانهای برای تبلیغ دین اسلام فراهم شده اما متأسفانه به جای بهرهبرداری درست از این شرایط، دین اسلام دچار آفتهایی شده است. گروههای مذکور، به نام این دین و از خاستگاه اسلام، با بدترین روش و کریهترین رفتار، فضاهای منطقه را از اعمال ناهنجار خود پرکردهاند و با نفوذ در ذهن بشریت، طوری وانمود کردهاند که گویی اسلام ارتباطی با شفقت و مهربانی ندارد. در این شرایط چنین تصور میشود که تنها کارکرد اسلام ایجاد تفرقه و در برابر هم قراردادن انسانهاست، این در حالی است که بعثت کارکردهای مثبت بسیاری دارد. این رخداد عظیم پیش از هر چیز بر ایجاد بستری از مکارم اخلاقی تأکید میورزد. زمانی که پیامبر اکرم(ص) مبعوث شدند، میان بعثت خود و مکارم اخلاقی ارتباطی غیرقابل گسست و پیوندی عمیق ایجاد کردند. ایشان فرمودند: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» یعنی من مبعوث شدم برای اینکه مکارم اخلاقی را تکمیل کنم. از این رو اولین خصلت و ویژگی بعثت این است که ماهیت آن به صورت گسستناپذیری با مکارم اخلاق پیوند خورده است. جداسازی این دو به معنای ختم بعثت و ختم تکامل مکارم اخلاقی است. بنابراین برای معنا پیدا کردن بعثت، نخست باید مکارم اخلاقی و تکمیل و تعمیق آن به رسمیت شناخته شود. این امر در واقع بسترساز رعایت اخلاق در سایر حوزههاست.
این موضوع از زاویه بعثت به معنای یک ارتباط همهجانبه اخلاقی با خداوند است که در تواضع و خشوع در برابر خداوند نمود پیدا میکند. حوزه دیگر ارتباط اخلاقی با بندگان خداست. ارتباط اخلاقی با طبیعت و ارتباط اخلاقی با خود نیز وجوه دیگر آن است. در واقع این ویژگی چهار محور را شامل میشود و به همین دلیل است که از آن میتوان بهعنوان بستری با شاخههای مختلف یاد کرد. ویژگی دیگرآن است که بعثت با بالاترین درجه معنویت گره خورده است و عمیقترین و دقیقترین ارتباط را بین انسان و مبدا زیبایی یعنی خداوند برقرار میسازد. روح انسان از این طریق صیقل مییابد و معنویت، انسانیت، خضوع و خشوع آدمی مضاعف میشود. ویژگی بعدی ، مناسبات درست انسانها با یکدیگر است. بعثت اگر بهصورت دقیق شکل بگیرد، به گسترش مناسبات انسانی که نخستین معیار آن عدالت است، دامن میزند، چنانکه در آیه «انالله یامر بالعدل و الاحسان» نیز آمده است. همچنین بعثت فراتر از عدالت، احسان را گسترش میدهد. به این ترتیب جامعه محسنی شکل میگیرد که اعضای آن نسبت به یکدیگر در وضعی خیرخواهانه، انسانی، دلسوزانه و همدلانه قرار دارند؛ افرادی که نه تنها حقوق یکدیگر را رعایت میکنند، بلکه به سمت ویژگیهای برتر اخلاقی که نقطه اوج آنها احسان است پیش میروند. علم و پیشرفت ویژگی دیگر بعثت است. خداوند همواره در پی ارتقای علمی جامعه بوده است و چنان اهمیتی برای علمآموزی قائل است که توصیه میکند «اطلبوا العلم ولو بالصین». علمگرایی، علممحوری و پیشرفت یکی از ویژگیهای بعثت است که میتواند در هر زمانی و برای هر جامعهای اصالت داشته باشد.
در واقع دین نه تنها مانع پیشرفت نیست، بلکه بسترساز گسترش علم و دستیابی به پیشرفت است. از سوی دیگر بعثت جامعه را به سمت رفاه پیش میبرد و چنانکه در قرآن آمده است «قُل مَنْ حَرَّمَ زینهاللهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ» در اسلام رفاه همراه با زینت و زیبایی مورد توجه قرار گرفته است. در چنین جامعهای که در اسلام ترسیم شده، نه تنها حزن و اندوه وجود ندارد بلکه فرح و شادی در آن موج میزند. همچنین به استفاده از مواهب و نعمت های خدادادی، به معنای ایجاد رابطه بین زیبایی و بهرهمندی از طبیعت تأکید میکند. در برخی قرائتهای اشتباه از دین، بهرهمندی از طبیعت را منافی اسلام میدانند یا اگر هم در این باره سخن به میان آید، بهرهمندی بدون توجه به زینتها و زیباییهای طبیعت را مدنظر دارند، در حالی که این آیه شریفه هر دوی این موارد را به هم گره زده و بر زینت و زیبایی تمرکز کرده است. ارتباط عمیق و روحافزا با خداوند، داشتن مناسبات اخلاقی و انسانمحور بین مردم، علمگرایی و پیشرفتگرایی و در نهایت بهرهمندی از لذات و زیباییهای طبیعت و مواهب دنیا، چهار محور اصلی بعثت را تشکیل میدهند. این مسائل به صورت کامل و مجموعهای در دین تعبیه شدهاند که باید به بهترین شکل ممکن شناسانده شوند. اگر به جای تمرکز بر محورهای اصلی، به مسائل حاشیهای، قرائتهای شخصی یا رویکردهایی نظیر تفکرات سلفی تکیه کنیم، نه تنها از پیشرفت بازمیمانیم، بلکه چهرهای منفی از اسلام در ذهن جهانیان ترسیم میکنیم.