هر وقت، هر جا چند خانم میانسال دور هم جمع شده باشند و به گفتو شنود درباره مسأله رایج لباس، کیف، کفش و... بپردازند، حتما از طرف یکی از این بانوان جملاتی شبیه این به زبان میآید:«قبلاها، ما هم با همین کفشهای سرگرد و شلوارهای لوله تفنگی که مد شده بود، به دبیرستان میرفتیم...»
بازگشت پوشش رایج به مدلهای قدیمی؛ بهترین توصیف درباره کیف، کفش، مانتو و شلوارهایی است که از چند سال گذشته تا همین امسال از طرف خیلیها مورد توجه قرار گرفتند و شاید در مدتی کوتاه به محبوبیت و شهرتی بیمثال دست یافتند.
نمونه بسیار بارز و چشمگیر این بازگشت به گذشته، شلوارهای پاچه گشاد بود که در آستانه انقلاب، لباس روز بودند وچند سال پیش دوباره مورد اقبال عمومی قرار گرفتند.
اگر دیده باشید پوشیدن شلوارهای پاچه گشاد(دمپا گشاد) از مشخصههای فیلمهای سالهای نزدیک به انقلاب و همزمان با انقلاب است. در فاصله روزهای رونق پاچه گشاد تا امسال که پوششها دوباره به سمت لباسهای دهه60 اروپا گرایش پیدا کرد، توی چشمترین طراحی در لباس و شلوار، آستینها و پاچههای آب رفته بود که چند سال توانستند در خیابانها و پشت ویترین فروشگاهها دوام بیاورند.
ولی در سالی که گذشت، طراحان لباس به طرحهای بازمانده از دهه60 رجوع دوباره کردند و همان کفشهای جلوگرد، شلوارهای جمعوجور، مانتوهای کمرتنگ با دامنهای گشاد که مامانها از لابهلای تصاویر خاطرات جوانیشان بیرون میکشند و مرور میکنند، تبدیل به لباس رایج روز شد.
ویترین مغازههای کفش فروشی، امسال مالامال از کفشهای جلوگرد، ظریف، بیپاشنه و عروسکیای بودکه با یک پاپیون کوچولوی طلایی در جلوی کفش کامل میشدند.
این کفشهای ملوس، دوران طلایی چندان طولانیای نداشتند و در اواخر تابستان و ابتدای پاییز، لژهای بلند و باریک از راه رسیدند و با همان شکل و شمایل عروسکی، بازار کفش را از آن خود کردند.
با آمدن زمستان، بازار کفش تازه شد؛ چکمههای بلند تا زیر زانو، ترجیحا از جنس جیر در زمستان امسال، نقل بازار کفش بودند که همه شکلشان از ساده تا بندی و آراسته به مهرههای فلزی کوچک و بزرگ، در سطح شهر به چشم میخورد.
این کفشها، با وجود محبوبیت و استفاده گسترده خانمهای ایرانی، با حال و هوای نهچندان زمستانی امسال، تناسب و سنخیتی نداشتند ولی بازار را اشباع کرده بودند و چارهای جز استفاده نبود.
طبق پیشبینی کارشناسان در سال آینده نیز کفشهای جلوگرد با پاشنه بلند، همچنان محبوبیت خود را حفظ میکنند، با این تفاوت که برای تابستان آینده، رویه کفشها، بندی از جنس چرم، پارچهای و گاهی ترکیب این دو خواهد بود.
پیشبینی مد زمستان آینده از حالا بسیار سخت و دور از ذهن است، ولی عمر لژهای بلند و باریک، طولانی و مستدام پیشبینی میشود.
پوما هم جزء مد بود
طبق اصول، مد به طراحی تعلق میگیرد و نه به مارکهای تجاری طرح کننده. ولی امسال به دلیل طراحی لباس تیم ملی فوتبال ایران توسط شرکت پوما و تبلیغات گسترده این مارک در سطح کلانشهر تهران، پوشیدن کفشهای کتانی پوما از ویژگیهای بخشی از آقایان محسوب میشد و به دلیل کتانی بودن، در چهار فصل محبوبیت و اعتبار خاص خود را حفظ کرد و برخلاف سایر مدهای کوتاه مدت با یک وزش خفیف نسیم فراموش نشد. نتیجه این اظهار علاقه آقایان مدعی خوشپوشی، رونق بازار کفشهای تقلبی پوما بود که با پوماهای اصل مو نمیزدند.
یک کیف قد یک ساک
تابستان گذشته را با تماشای کیفهایی که هرچه بزرگتر بودند، شیک تر محسوب میشدند و بیشتر از کیف، شبیه ساکهای استخر بودند، پشت سر گذاشتیم. این کیفهای پارچهای اغلب با رنگهای شاد و طرحهای گلدار، بیشتر حال و هوای تابستانی را زنده میکردند و شاید هم به دلیل همین خصوصیت، فقط به اندازه یک تابستان عمر کردند و پاییز هنوز حسابی جانیفتاده بود که کیفهای جدید از راه رسید.
این کیفهای پارچهای نقش مارکهای تجاری معروف را بر خود داشتند و بیشتر در رنگهای مشکی، خاکستری، کرم و قهوهای رواج پیدا کردند.
داشتن نقش مارکهای تجاری معروف، سند موثقی برای اصل بودن این محصولات به حساب نمیآید و انواع متنوع و تقلبی آنها با قیمتهای مختلف در بازار کیف و کفش یافت میشوند.
اما گویا در تابستانی که میآید، کوچک و بزرگ بودن کیفها معیار نیست، مهم گرد و قلمبه بودن آنهاست. پس از نوروز 86، به تدریج کیفهای گرد با دستههای کوتاه دایرهای، بازارهای کیف را تصاحب میکنند.
شلوارهای کهنه، قیمتیاند
بازار امسال از جنبه اقتصادی، برای آقایان به ویژه پسرهای جوان که هنوز از جیب بابا هزینه میکنند، بسیار مطلوب بود. نو بودن و رنگ و لعابدار بودن شلوارها ملاک شیک بودن آنها نبود.
از نظر فروشندگان لباس، شلوارهای کهنه نما در سال آینده، همچنان در بازار خواهند ماند.
اما میان خانمها، شلوارهای رایج طور دیگری بود. در میان خانمها، پوشیدن شلوارهای بلند رایج بود که در تابستان با همان کفشهای عروسکی و تابستانه میپوشیدند و در زمستان، پاچههای باریک آن را در چکمههای بلند فرو میبردند.
در واقع، چکمههای تا زیر زانو و شلوارهای جمعوجور، تصویر رایجی بود که در زمستان 85 بسیار به چشم میآمد.
مدتی هم بعضی پسرهای جوان به پوشیدن شلوارهای تنگ، گرایش نشان دادند ولی این شیوه لباس پوشیدن، در بین مردان و بخصوص تحصیل کردهها چندان فراگیر نشد و فقط بعضی تیپهای خاص و اغلب پسرهای لاغر و کم سن و سالتر از این مدل پوشیدند.
حفظ بازار پررونق شلوارهای 85 برای خانمها در چند ماه اول سال آینده، تضمین شده است؛ چون طراحان مشهور لباس در حال طراحی مدلهای بهاره خود هستند و در این مدلها، شلوارهای باریک همچنان استفاده میشوند.
به یاد گربه روی شیروانی داغ
میشود ادعا کرد که خیلیها از میان پیر و جوان فیلم مشهور گربه روی شیروانی داغ را با بازی الیزابت تیلور دیدهاند و به یاد میآورند. در آن فیلم، الیزابت تیلور لباسهایی به تن میکرد که مانتو پالتو و بارانی مشابه آن در سال گذشته، بر تن دختر خانمهای ایرانی قابل مشاهده بود؛ بالا تنه جمع وجور با دامنهای گشاد و گاهی چین چینی.
این شیوه طراحی لباس، طرح غالب لباسها در دهه 60 اروپا و آمریکا بود که به همت طراحان لباس در سال 85، بازار مانتو ایران را نیز مورد هجوم قرار داد. مدلهای معروف الیزابت تیلوری یا اسکارلتی و در واقع جریان بازگشت مد به دهه 60 اروپا، در تابستان با مانتوهایی از جنس کتان و سایر پارچههای خنک شروع شد و با سرد شدن هوا، همان مدلها در قالب بارانی و پالتو جریان خود را ادامه دادند.
تنوع جنس محصولات پاییزی و زمستانی برای خانمها، از ویژگیهای لباسهای رایج در سال 85 بود. در پاییزی که گذشت، انواع پارچههای مخمل، پشم، بافتدار در طراحی و دوخت پالتوها استفاده میشدند.
جالبتر اینکه مانتوها و پالتوهای مورد توجه امسال، از کاربری اصلی و پیشین خود به عنوان لباس رسمی بانوان ایرانی خارج شدند و با اضافه شدن انواع چین، کمربند و پارچههای طرحدار و گلگلی مانتوها به لباسهای رسمی و ضیافت شبیه شدند.
سرد نشدن جدی هوا نیز به گسترش استفاده و رواج این مدل پوشش خانمها که خطی میان مانتو و پالتو بوده، کمک کرد.
در مدلهایی که طراحان مارکهای تجاری اروپا در لباسهای بهاره خود ارائه کردند، مانتو جایگاهی ندارد ولی از آنجایی که لباسها به سمت گشاد شدن سوق پیدا کردهاند، میتوان با احتمال قریب به یقین پیشبینی کرد که در تابستان آینده، مانتوهای بانوان دوباره گشاد میشود و این قضیه بعد از سالهاست که اتفاق میافتد.
از آخرین باری که مانتوهای گشاد معروف به خفاشی مد بودند، حدود 10سال میگذرد و خاطره آن مدل مانتوها تقریبا از ذهن همگان محو شده است.
هرچند شکل و شمایل مانتوها از تابستان تا زمستان یک جریان پیوسته را طی کرد و دچار تغییر و تحولات اساسی نشد ولی مد روسری از زمستان و تابستان کاملا متفاوت بود.
در تابستان، روسریهای چهارگوش ابریشمی با طرح انواع گل، مد بودند و از زمستان شالهای پشمی در رنگها و طرحهای متنوع بازار را از آن خود کردند.
انواع کلاه و شال گردن هم امسال، زمستان به بازار آمدند ولی آنقدر که در ویترین مغازهها حضور پررنگ داشتند، مورد استقبال عملی و جدی بانوان قرار نگرفتند.
بینظمی، محبوب آقایان
اگر چه مد در بین پسرها و مردان چندان رواج ندارد ولی وضعیت پوشش آقایان در سالی که گذشت، برگرفته از بینظمی و الگوی تمام نمای آشفتگی و شلختگی بود. در تابستان، پسرهای جوان جویای مد، که بیشتر علاقه به شباهت به طبقات مرفه مشخصة عمومی آنها بود.
بلوزهای تکهتکه یا با دوخت وارونه میپوشیدند و در پاییز و زمستان، با سرد شدن هوا و لزوم داشتن پوشش گرم، عدهای لباسهای روهم روهم و بیتناسب با هم میپوشیدند. تیشرت از زیر بلوز، بلوز از زیر کاپشن پیدا بود و یک شالگردن رنگی نیز این شلختگی و آشفتگی باب روز را کامل میکرد.
بعضی از پسرهای جوان در مدل موی خود نیز، تابع همین جریان بودند. مو خروسی عنوان مدل موی پسرهای جوانی بود که تحت این عنوان، موی خود را به انواع و اشکال شگفتانگیز درمیآوردند.
موهای جلوکوتاه، پشت بلند، درست کردن تمام موهای سر به شکل جوجه تیغی از انواع مد موی آقایان بود که چشمها را چهارتا میکرد. یکی از همین پسرهای جوان آشفتگی طلب در تعریف مد مویشان میگوید:«شب میخوابیدی، صبح موهایت هر شکلی بود، همان شکلی خوب بود.»
در واقع این گروه از پسرهای جوان، نماد عینی شلختگی و نابههنجاری در سال 85 بودند. از تفاوتهای دیگر جریان مد سال 85 در میان خانمها و آقایان، عمومیت یافتن مد در سنین مختلف در جنس زن و مرد بود.
قشری از بانوان از نوجوان تا میانسال، از جریانهای پوششی که گفته شد و کفشهای عروسکی، مانتوهای چینچینی، کیفهای بزرگ پیروی میکردند، اما در میان آقایان، فقط پسرهای نوجوان و جوان (سنین بین 15 ـ 25 سال) لباسهای باب روز آقایان را میپوشیدند و بقیه بیخیال مد، راحت و آسوده بودند.
پیشبه سوی سفید
کرم در تابستان و قهوهای در زمستان، رنگ سال 85 بودند. همان مانتو، کفش و روسریهایی که حرفشان را زدیم در طیف رنگ کرم تا قهوهای با هم ترکیب میشدند و یک ست لباس به رنگ سال میساختند.
در زمستان، قهوهای به جای کرم نشست و به جای همنشینی کرم و قهوهای، بیشتر از جین در ترکیب با پالتوها، شالها و کفشهای قهوهای استفاده شد. در تابستان 85، رنگ کرم تقریبا یکهتاز میدان بود ولی در زمستان، خاکستری نیز در کنار قهوهای و البته نه به اندازه قهوهای در بازار محبوبیت و رواج داشت.
از هم اکنون برای سال 86، چشمها به سفید خیره شده است و خیلیها معتقدند در بهار و تابستان آینده، سفید، رنگ سال خواهد بود.
ناگفته نماند که پیوسته در فصل گرما، در کنار همه رنگهایی که رایج میشوند (صورتی، کرم، سبز، سفید) محبوبیت خاص خود را دارد ولی در سال آینده در قبضه کردن بازار بیرقیب میشود و اعتبار ناشی از مطلوب بودن و رایج بودن همه رنگها را به خود اختصاص میدهد.
مدلها تکرار میشوند؟
جریانهای مدساز سال 85 که با همه زشتی، زیبایی و عجیب بودنشان، سلایق مختلف را برسر پوششهای مشابه مورد توجه قرار دادند، با پایان این سال بساط خود را برچیدند و رفتند.
اما بیتردید برخی لباسهای رایج شده در سال 85، طول عمر طولانیتری خواهند داشت و بازماندههایی از آنها در سالآینده در کنار طرحهای جدید، مورد استفاده طراحان قرار میگیرد.
بهار به نیمه نرسیده، با آمدن طرحهای تازه سال 86، فصل جدیدی در پوشش لباس، کیف، کفش و... آغاز و بازار طراحان به هیاهو و تکاپوی مجدد میافتد. ولی با وجود افزایش و تنوع شرکتهای طراح لباس، قافیه خلاقیت و نوآوری برای طراحان لباس تنگ شده است و ظاهرا چارهای جز تکرار گذشتههای گاهی دور و گاهی نزدیک ندارند.
من خودم مُدم
چند روز پیش رفته بودم طرفهای میدان امام حسین(ع) شلوار بخرم. از این شلوار لیهای ساده میخواستم که بشود همه جا پوشید، همه وقت به همه رنگ بیاید و خلاصه بشود باهاش زندگی کرد.
جایتان خالی به همة مغازهها سر کشیدم. همه شلوارها یا پارهپوره بود یا پوسیده (میگفتند سنگشور شده)؛ یا اگر میپوشیدی عنقریب بود از تن بیفتد. به هر کسی میگفتم بابا من شلوار لی ساده میخواهم، طوری بهام نگاه میکردند که انگار من از پشت کوه قاف آمدهام. مدام میگفتند: «الان اینها مده، همه کیلو کیلو میبرند. از آن شلوارها دیگر نمیزنند، سود نداره...» خلاصه دست از پا درازتر برگشتم.
من نمیدانم این عبارت «مد شده» از کدام قبرستانی آمده. آخر وقتی یک چیزی آنطرف آب مد شود، قرار نیست اینجا هم هر که بپوشد بهاش بیاید. اصلا فرم استخوانبندی، بدن، رنگ و شکل ما با آن طرفیها فرق دارد. یا حتی قرار نیست هر مدی که با هر ضرب و زوری به دو نفر خورده، به جمیع خلقالله هم بخورد و یک نسخه را برای همه بشود پیچید.
آن وقت جالب است یک موج مد که میآید، انواع چیزهای دیگر که شاید تا چند ماه پیش مد هم بوده، دمده میشود و میرود قاتی باقالیها و هر کس با آنها حال میکرده، باید حالا سفارش دوخت و تهیهاش را بدهد. نمونهاش همین مانتوهای تنگ و رنگهای اجق وجق. هر خانمی بخواهد مانتوی گشاد و ساده بپوشد، یا باید خودش دست به چرخ خیاطی ببرد یا باید سفارش دوخت بدهد، چون الان بازارش وجود ندارد.
بامزهتر اینکه هر کس هم در برابر مد مقاومت کند، بهاش میگویند شوته، تو باغ نیست، از مرحله پرته، مال عهد دقیانوسه. هر قدر هم که بگویی پدر جان! من فلان طرح را دوست ندارم، بهمان رنگ بهام نمیخورد، به هیکلام زار میزند، پس نظر خودم چی؟ مثل آهو نگاهت میکنند.
خود من، نمیخواهم مثل بقیه بپوشم. (البته بحث عرف و اینها جای خود؛ منظور پیروی از مد است.) من که برای خوشامد بقیه زندگی نمیکنم. وقتی با لباسی که الان تنم است راحتام، مگر بلانسبت خر به کلهام بوسه زده که بروم یک چیز بیریخت را که با آن احساس ناراحتی میکنم، بپوشم، به این بهانه که مد است و بقیه میپوشند.
اصلا چرا خود من با لباسی که میپوشم، نباید مد دلخواهم را به بقیه تحمیل کنم؟ چرا پیرو
بقیه باشم؟ مدی را درست میکنم که بقیه از آن استفاده کنند. چه اعتماد به نفسی!