از ورود اولین موبایلها به ایران، کمی بیش از ده سال میگذرد. آن موقعها هنوز این وسیله (یا تکنولوژی یا فنآوری) اینقدر در جامعه فراگیر نشده بود که پاسداران زبان فارسی به فکر بیفتند و برایش معادل «تلفن همراه» را انتخاب کنند.
سیمکارتها فقط دولتی بود. برای گرفتنش باید ثبتنام میکردی و مدت مدیدی را منتظر میماندی تا نوبتت برسد. شمارهها همه با 0911 شروع میشد و چند سال طول کشید تا 0913 هم به پیششمارهها اضافه شود. گوشیها بیش از یک میلیون تومان (تازه یک میلیون آن موقع) قیمت داشتند.
وزن و اندازهشان به حدی بود که میشد به عنوان سلاح سرد ازشان استفاده کرد و امکاناتشان هم به یک بازی اسنیک با گرافیکی در حد نقاشیهای اطفال تازه تاتی یادگرفته خلاصه میشد.
تازه با وجود این همه مکافات و هزینه برای تهیه موبایل، توانایی برقراری ارتباطشان به صفر میل میکرد و جز در برخی نقاط مشخص شهر، شنیدن عبارت «مشترک مورد نظر...» به یک عادت تبدیل شده بود. این مسائل اینقدر جا افتاده و بدیهی بهنظر میرسید که یکبار که هواپیمایی در بیابانهای اطراف اصفهان، اضطرارا فرود آمد و یکی از مسافرانش با موبایل شخصی خود با دوستی تماس گرفت و نگذاشت جماعت بیش از حد در بیابان خدا علاف و سرگردان بمانند، خبرش را توی اخبار سراسری تلویزیون پخش کردند؛ یعنی که موبایل آنقدرها هم کالایی تیتیش و تجملاتی نیست و ممکن است گاهی وقتها به دردی هم بخورد. آن موقعها هنوز کلمه sms یا «مسیج» یا سرویس پیام کوتاه به گوش کسی نخورده بود.
از زمانی که موبایل به ایران آمد تا امروز فنآوری تلفن همراه با جهشهای کانگورویی متعدد همراه بوده است؛ جهشهایی که با تصویری از شرایط اولیه ورود موبایل به کشور ، دیگر احتیاجی به توصیف ندارد.
یکی از این جهشهای کانگورویی، اضافهشدن سرویس پیام کوتاه به قابلیتهای شبکه مخابراتی کشور بود. در عرض کمتر از چهار سال، کار آنقدر بالا گرفت و ملت آنقدر smsباز شدند که حالا سازمان سنجش، رتبه داوطلبان کنکور را با sms اعلام میکند، «نود» مسابقة smsای دارد، «کوله پشتی» و «فوقالعاده» نظرات مردمی را از طریق sms دریافت میکنند، شما سؤالاتتان را در گفتوگوی خبری شبکة دو با sms مطرح میکنید، روزنامة همشهری اخبار تکمیلی صفحاتش را از طریق sms برایتان میفرستد، از اوقات شرعی از طریق sms مطلع میشوید و... همة اینها یعنی سرویس پیامهای کوتاه تلفنی کاملا جای خود را در بین ایرانیجماعت پیدا کرده است.
یکی از تبعات این پدیده تازه، «امواج smsای» است؛ اینکه در برهههای خاصی بهدلیل همزمانی با یک رویداد یا مناسبت ویژه، smsهایی با محتوای کم و بیش یکسان بین مردم رواج پیـــدا کنند و مدام بین گوشیهای مختلف رد و بدل شوند. اکثر این پیامها نگاه طنزآمیزی به اتفاقات روز دارند و بهعنوان جوک به این و آن فرستاده میشوند. بعضی اوقات هم تبریک یا تسلیت یک واقعة خاص تبدیل به موج smsای میشود. یادتان میآید سال 85 که حالا دیگر به آخرش رسیدهایم، با چه موجهای smsای همراه بودهاست؟
عید شما مبارک!
طبعا و همانطور که انتظارش میرود، موجهای sms هر سال با تبریک عید شروع میشود.
اول بگذارید یک آمار خفن بهتان بدهیم که چشمهایتان حسابی گرد شود: طی شش روز اول سال 85، ایرانیها مجموعا 175 میلیون پیام کوتاه تلفنی برای هم ارسال کردهاند که ارزش ریالی تقریبیشان چیزی در حدود دو میلیارد تومان میشود!
تازه از این تعداد sms، بیش از 30 میلیونش در همان روز اول سال نو ارسال شدهاست. یعنی تقریبا نصف ایرانیها روز اول عید به هم sms میزنند! تراکم و ترافیک ارسال مسیج در همان چند ساعت اول بعد از سال تحویل به قدری زیاد است که گاهی اوقات برای فرستادن یک پیام ساده باید بارها و بارها تلاش کنید. محتوای این پیامها هم که تقریبا مشخص و تکراری است.
یک چیزی توی این مایههاست که «عید شما مبارک» و «دمب شما سه چارک» و «عید آمد و ما لختیم / دیشب به بابا گفتیم» و آنهایی که طبع مفتونتر و ذوق موزونتری دارند، ممکن است تکههای بامزهتری مثل «چشمههاتان جوشان/ گاوهاتان شیرافشان باد» را هم برایتان بفرستند. نکتة افسردهکنندة مسیجهای نوروزی، این است که بیشترشان به طریق send to all به دست شما میرسند و کمتر کسی را پیدا میکنید که اینقدر برایتان ارزش قائل باشد که یک تبریک نوروزی اختصاصی برایتان بفرستد.
قسمت خوشحالکنندهاش هم این است که میتوانید از محنت شنیدن صدای روحنواز عزیزانی که خیلی با آنها حال نمیکنید اما به حکم وظیفه یا آداب خانوادگی و دوستی، مجبورید این عید سعید باستانی را به ایشان و خانوادة محترمشان تبریک گفته و علو درجات و پیروزیهای روزافزون در زندگی را برایشان از خداوند متعال مسئلت بدارید، رها شوید!
سلطان علی دایی، امید تیم مایی
بدون شک گل سرسبد امواج smsای سال 85، برگزاری جام جهانی 2006 آلمان و نتایج درخشان تیم ملی کشورمان در این دوره از رقابتها بود. اینجا بود که عشق و ارادت خالصانة فوتبالدوستان عزیز کشورمان بیهیچ برنامهریزی و هماهنگی از پیشتعیینشدهای در قالب smsهای محبتآمیز نسبت به کاپیتان صدگلة این تیم به فوران و غلیان درآمد و همگی به تقسیم شادمانی و شعف خود از بازیهای دلاورمردانة او با یکدیگر پرداختند.
از پیامهای غیراخلاقی که بعضا کاپیتان دایی را مورد عنایت خود قرار داده بودند بگذریم، فکر میکنم پیامی که به قطع برنامههای عادی تلویزیون ملی پرتغال و دعوت مردم این کشور به دعا برای سلامتی او اختصاص داشت، از لحاظ ایده و پرداخت یک سر و گردن از باقی smsها بالاتر بود. بماند که دایی چند ماه بعد و تا همین الان با بازی و مربیگری در سایپا حسابی از خجالت آن smsبازان درآمده است.
بعد از دایی، ابراهیم میرزاپور به خاطر ضربات پای بینظیرش، حسین کعبی به دلیل اینکه نشان دادحتی هادی ساعی را هم عددی حساب نمیکند و البته شخص آقای برانکو با شجاعتها و رشادتهای همیشگی، از دیگر سوژههای مورد توجه و عنایت امواج smsای در خرداد و تیر 85 به شمار میرفتند. البته نباید شاخ تاریخساز و فرهنگساز زیدان به ماتراتزی را هم از قلم انداخت!
سیصد تومن بستهای!
فکر کردهاید همبستگی ملت و دولت یعنی چی؟ یعنی همین دیگر. یعنی سیاست اصلی و استراتژی کلیدی سال دولت، بشود شعار همیشگی و روزمرة مردم. آن وقت چطور ممکن است اتفاقی به این مهمی وارد امواج بیبدیل smsای نشود؟ بله؟ از چی صحبت میکنیم؟ از همین «انرژی هستهای حق مسلم ماست».
هستهایشدن کشورمان از همان آغازش در بهار امسال تا همین الان، حجم اعظمی از امواج smsای را به خود اختصاص دادهاست. از بوقهای 2 و 3 نصفهشبی که از خواب بیخوابت میکنند و تو نگران و سراسیمه که چه اتفاقی افتاده که این وقت شب سراغت آمدهاند، گوشیات را پیدا میکنی و میبینی: «ببخشید که این وقت شب بیدارت کردم.
کار خاصی نداشتم. فقط میخواستم بگم انرژی هستهای حق مسلم ماست» تا جوکهای نسبتا بیمزهای مثل «قرار شده از این به بعد کارمندا بهجای قند چایشون رو با خرما بخورن. چون هم انرژی داره هم هسته».
در مورد این مسأله حتی سؤال کنکور هم طراحی شد و گوشی به گوشی به گوش همه رسید. شباهت انرژی هستهای و زن دوم هم از smsهایی بود که شدیدا مورد استقبال آقایان دارای دو شلوار قرار گرفت! موج smsهای انرژی هستهای هنوز به طور کامل فروکش نکرده و بهخصوص هر وقت دوباره پروندة کشورمان در صدر اخبار قرار میگیرد، به جریان میافتد!
جدا از این موضوع، اتفاق سیاسی دیگری که به شدت مورد استقبال موجسواران مسیجی قرار گرفت، نامة رئیسجمهور محبوب کشورمان به بوش و دعوت او برای پایاندادن به جنگ و خونریزی و آدمکشی در دنیا و بازگشت به مسیر صلاح و فلاح بود. این نامه که در رسانهها بازتاب زیادی داشت، خون تازهای به رگهای smsسازان دمید و تا مدتها برایشان خوراک تهیه کرد.
مذهب و مدرنیته
مناسبتهای مذهبی، چه عید باشد چه عزا، حضور بسیار پررنگی در بین پیامهای کوتاه تلفنی دارد. آمار شرکت ارتباطات سیار (البته در سال 84) میگوید که ایرانیها در عیدهای قربان و غدیر چیزی در حدود 26 میلیون sms برای هم ارسال کردهاند.
عظمت این عدد، وقتی مشخص میشود که بدانید میانگین smsهای ارسالی مردم کشورمان در روز چیزی در حدود 9 میلیون است. دهة محرم و روزهای عزاداری امام حسین(ع) و شبهای قدر و ایام شهادت امیرالمومنین (ع)، جزء وقتهایی است که فرستادن smsهای تسلیت به همراه ابیات یا جملاتی در مدح این بزرگواران و نیز التماس دعا برای همدیگر به شدت رواج پیدا میکند.
در عین حال موج smsهایی را که به خاطر ماه رمضان باب میشود نباید فراموش کرد؛ بهخصوص در شبهای بیست و نهم و سیام این ماه که همه مترصد دانستن تاریخ دقیق عید فطر هستند، smsها نقش برجستهای را در اطلاعرسانی سریع و بهموقع به دوست و آشناها بازی میکنند.
اما باز اینجا هم فکر طناز مسیجسازان بیکار ننشسته و رویدادهایی از این دست را هم به عنوان ماده خام و اولیه برای تدوین یک پیام بامزه به کار گرفته است. اوج خلاقیت این دسته از مسیجها را میتوان در دهه فجر امسال دید که با الهام از شبهای آخر ماه رمضان، یکی این sms را ساخت و در شب بیستم بهمن گوشی به گوشی چرخید: «عربستان فردا را بیست و دوی بهمن اعلام کرد.»
مربا بده بابا!
بیهیچ شک و تردیدی بین محبوبیت یک سریال تلویزیونی در میان مردم و ضریب نفوذ آن در امواج smsای رابــــطــــه مستقیمی وجود دارد. در یکی دو سال اخیر، سریالهایی مثل «او یک فرشته بود» و «شبهای برره» با ترکتازی در بازار امواج پیامهای کوتاه تلفنی مقبولیت عامهپسند خود را بیش از باقی برنامهها به رخ میکشیدند.
امسال همانطور که انتظار میرفت، در سه ماه تابستان این سریال نود شبی «نرگس» بود که نبض دنیای sms را در دستان پرقدرت خود گرفت. خشونت و قساوت حاج محمود شوکت و مهربانی روی اعصاب نرگس و سادگی حالبههمزن نسرین و بهروز، چیزی نبود که به این راحتی از زیر چشمان تیزبین smsسازان دور بماند.
بماند که نرگس (البته نه خودش، بلکه به واسطه آن فامیل سببیاش!) دو سه ماه بعد با انتشار آن سیدی کذا (چنان که افتد و دانی!) بار دیگر به صدر جدول مسیجها بازگشت و حضور و قدرت خود را بیش از پیش تثبیت کرد و به تصویر کشید! قضیه تازه وقتی جالب شد که این ذهن خلاق و نکتهسنج و ظریف ایرانی، سیدی کذا را با قهرمانی یکی از مطرحترین ورزشکارها گره زد و منجر به خلق بدیعترین و بیبدیلترین طنزهای مکتوب تلفنی شد! (باور کنید از این بیشتر نمیتوانیم توضیح بدهیم.)
بعد از نرگس، «باغ مظفر» هم با حضور نه چندان پررنگ خود توانست قسمتی از جوکهای smsای را از آن خود کند؛ آن هم با محور اصلی «تو غلط میکنی» بردبار خان و «مربا بده بابا» خان مظفر و «ها»های قل مراد.
با نهایت تأسف باید به استحضار برسانیم که همانطور که باغ مظفر نتوانست مثل برنامههای قبلی مدیری «همچین اسطقسدار» بترکاند و ملت را مسحور و مقهور(!) خود کند، smsهایش هم در بازار توفیق آنچنانی نداشتند و نهایتا به یک سری جوک لوس بیمزه ختم شدند. خدا وکیلی تلاش برای خنداندن مخاطب با این نکته که آخرین خواسته ابوریحان بیرونی پیش از مرگ این بود که «مربا بده بابا» زیادی مذبوحانه نیست؟
این موجی که عنقریب قرار است دربارهاش بنویسیم، برنامة تلویزیونی نیست. اما چون تلویزیون خیلی در مهم شدنش نقش داشته، ناگزیر اینجا میآوریمش: انوشة انصاری. استاد که بهعنوان اولین زن / فرد ایرانی موفق شدهبود با پرداخت مبالغ هنگفتی پول یامفت، مرزهای جو را درنوردد و از آن بالا برایمان بایبای کند و برای مدتی به تیتر اول مطبوعات و صدا و سیمای کشور تبدیل شود، به سرعت جای خود را در دنیای امواج smsای هم باز کرد و مدتی نقل محافل بود.
حتی کار به جایی رسید که بعضی نوشتند و گفتند بعد از رفتن اولین زن ایرانی به فضا دعا میکنند که آخرین زن ایرانی نیز به فضا مسافرت کند. خدا چنین روزی را نیاورد!
و دیگران
«وقتی که بارون میآد، هر قدر از قطرههای بارونو که تونستی بگیری، همونقدر دوستم داری. هرقدرش هم که نتونستی، من دوستت دارم.» «اگه یهو چشماتو وا کردی و دیدی تو یه اتاقی هستی با در و دیوار و سقف و کف قرمز، نترس.
چون تو تو قلب منی.» «خزه روی سنگ، مثل عشق تو در قلب منه ناتاشا» و... این smsهای عشقولانه و کمی تا قسمتی خالیبندانه که بوی محبت از آن غلیان میکند و آدم را کم و بیش یاد این شکلک سبزهای یاهومسنجر میاندازد، در یکی دو روز قبل و بعد از «ولنتاین دی» (14 فوریه یا 25 بهمن) بین عشاق جوان دلخستة هم ردوبدل میشود.
حالا ما با اینکه «این روز ولنتاین چی هست» و «آیا مصداق فرهنگ منحوس و منحط و مهاجم غرب محسوب میشود یا نه» و «مگر ما خودمان کم فرهنگی هستیم و کم مشاهیر و مفاخر داریم که دست به دامان یک کشیش اجنبی بشویم» و «اصلا مگر توی کشور ما عشاق جوان دلخسته ازدواج نکردهاند و تو خانه همدیگر را نمیبینند که باید به هم sms بزنند» و اینها کاری نداریم. کار ما شاید این است که بگوییم توی آن روزها که گفتیم، ملت از این عشقولانهها زیاد برای هم در میکنند!
تبریک smsای شب یلدا هم امسال خیلی مد و مرسوم شدهبود. ملت مثل نقل و نبات از این smsهای «عمر شادیهاتان به درازی امشب و طعمشان به شیرینی هندوانة قرمز یلدا» برای هم مینوشتند و میفرستادند.
آخرین نکته هم اینکه این گزارش وقتی نوشته میشد که هنوز تا چهارشنبهسوری چندروز ماندهبود و بنابراین اطلاعی از مسیجهایی که ملت در آن ایام برای هم میفرستند در دسترس نبود.
اما بنا به سنت معهود ماههای گذشته، میشود حدس زد که باز ملت بردارند و با تعیین تاریخ دقیق چهارشنبهسوری توسط فلان رصدخانه و انرژی هستهای موجود در نارنجکهای انفجاری این شب و زردی تو از من و سرخی تو از من و بالعکس، هی بازی کنند و هی sms بسازند و هی برای هم بفرستند تا هی خوش به حال شرکت مخابرات و ایرانسل و تالیا بشود.